گفتگوی ازاد نسخه ۳۹۵

[Âɴɢ℮ℓ Evιℓ]

شب بخیر

همچنین ^^

[BIG-DARK]

اون دختره تو هم دختری
والا من 1 دیقه هم بدون اون نمیتونم خودشم میگه
من وابستش شدم

آنلاین نیستش که
حالا تو خصوصی میگم بش

اوهوم

[Prometheus]

شب بخیر

شبت خوش
(کلی تیکه به ذهنش می اید ولی خویشتن داری میکند.)

---

اها براین میگی خخخ
دیدم بچه هایی که اونجا بودن همش می نالیدن از مدرسه خخخخ
اووووه یه چیزایی میگفتن...یه خرابکاریای کردن..... منکه فقط میشینم پای حرفاشون قهقه میزنم....

حسین جواب منو بده خوابم میاد

اره داداش مرد و مردونه برو بش بگو...فوقش یه چک میخوریه یه نه میشنوی :/'///////

[☪爪尺.山丨几几乇尺☪]

تک تک شما از اول ثبت نامم یک شب بخیر به من بدهکارین
چکتون رو بزارم اجرا؟
+
به جز جیمینا

کسی تف هم بهت بدهکار نیس بخواد شب بخیر بدهکار باشه؟

[Emmɑ]

تو جذب سپاس هرکی یه سپاس بده لدفا/:

[_ƇRAƵƳ_]

بذار ناشناس بمونم:/
فقط بدان و آگاه باش که بابام میگفت سمیرمیا خیلی شیطنت میکنند تو مدرسه نمونه که سرپرست بود توسط پدر گرامیم شکنجه شدن:/
+
اگر خدا بخواد سر مسزنم:/

اها براین میگی خخخ
دیدم بچه هایی که اونجا بودن همش می نالیدن از مدرسه خخخخ
اووووه یه چیزایی میگفتن...یه خرابکاریای کردن..... منکه فقط میشینم پای حرفاشون قهقه میزنم....

:/ آره والا
تو خونمون پرِ پاسور و چاقو و دستبده:/

[Prometheus]

اها براین میگی خخخ
دیدم بچه هایی که اونجا بودن همش می نالیدن از مدرسه خخخخ
اووووه یه چیزایی میگفتن...یه خرابکاریای کردن..... منکه فقط میشینم پای حرفاشون قهقه میزنم....

:/ آره والا
تو خونمون پرِ پاسور و چاقو و دستبده:/

اخ اخ...اینا دیگه بچه های ما نیستن خخخ اینا سمیرومی اصیلن ._. ما تو یکی از روستاهای سمیرومیم خودش نیستیم....بچه های روستای ما همشون خرخونن ولی یک کارایی میکنن ._. یه نفروه ..... بودن تو مدرسه >__< باورم نمیشه خخخ

[_ƇRAƵƳ_]

:/ آره والا
تو خونمون پرِ پاسور و چاقو و دستبده:/

اخ اخ...اینا دیگه بچه های ما نیستن خخخ اینا سمیرومی اصیلن ._. ما  تو یکی از روستاهای سمیرومیم خودش نیستیم....بچه های روستای ما همشون خرخونن ولی یک کارایی میکنن ._. یه نفروه ..... بودن تو مدرسه >__< باورم نمیشه خخخ

دقیقه ای سکوت:/
:/ بابام یه بار فلش ازشون گرفت داد به من گفت ببین چی توشه آقا من این فلشو باز کردمو اصلا یه چیزایی دیدم که میخوام بمیرم:/ خلاصه اینکه چشم و گوشم واشد:/

[Prometheus]

اخ اخ...اینا دیگه بچه های ما نیستن خخخ اینا سمیرومی اصیلن ._. ما  تو یکی از روستاهای سمیرومیم خودش نیستیم....بچه های روستای ما همشون خرخونن ولی یک کارایی میکنن ._. یه نفروه ..... بودن تو مدرسه >__< باورم نمیشه خخخ

دقیقه ای سکوت:/
:/ بابام یه بار فلش ازشون گرفت داد به من گفت ببین چی توشه آقا من این فلشو باز کردمو اصلا یه چیزایی دیدم که میخوام بمیرم:/ خلاصه اینکه چشم و گوشم واشد:/

برو خدارو شکر کن ما نیومدیم *-* بچه های کلاس ما از همین فیلمای چشم و گوش واکن میریختن رو فلش...میوردن مدرسه زنگ تفریح نگا میکردن/می کردیم یعنی :///

[*Aɴѕel*]

شب همگی بخیر(:
امیدوارم همتون خوابای رنگی رنگی داشته باشین