22-11-2020، 18:42
لوسیوس تارکوینیوس سوپربوس(Tarquinius Superbus ۵۳۵ پیش از میلاد تا ۴۹۶ پیش از میلاد)، هفتمین پادشاه روم بود، که از سال ۵۳۵ پیش از میلاد، تا زمان شورش سرتاسری روم که در سال ۵۰۹ پیش از میلاد بوقوع پیوست و به استقرار رژیم جمهوری در روم منجر شد، بر این سرزمین فرمانروایی میکردلوکیوس تارکوینیوس سوپربوس ۵۳۵–۴۹۶ پیش از میلاد معمولاً با لقب خویش یعنی لقب تارکوینیوس سوپربوس شناخته میشود که معنای واقعی آن، تارکوینیوس شکوهمند[سوپربوس به معنای خودپسند هم آمدهاست] میباشد و از همین جهت وی گاهی نیز، تارکین باشکوه خوانده شدهاست. وی عضو سلسله اتروسکهای رم بود. مورخی به نام دیونیسیوس هالیکارناسوسی احتمال دادهاست که در اصل یک چهرهٔ تاریخی به نام تارکوین وجود داشته که، به دلیل مشکلات ناشی از تاریخ گذاری و زمانبندی حوادث افسانهای، به دو پادشاه جداگانه تقسیم شدهاست. گفته شدهاست که تارکین پرشکوه (تارکوینیوس سوپربوس) پادشاه قبل از خود، یعنی سرویوس تولیوس را کشت و خود به جای او، شاه رم گردید.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
پدر تارکین [و در برخی روایات: پدربزرگ تارکین]، لوسیوس تارکوینیوس پریسکوس بود، که پنجمین پادشاه رم بهشمار میآمد و در فاصله سالهای ۶۱۶ تا ۵۷۹ پیش از میلاد در روم فرمانروایی میکرد. پدر او، یعنی پدر بزرگ [یا جد] تارکین مغرور، دماراتوس کورنتی خوانده میشد که از اهالی شهر یونانینشین کورنت بهشمار میآمد. پریسکوس از اهالی یکی از شهرهای اتروسک به نام تارکوینیی بود که چون از فرصتهای موجود برای خود در این شهر ناراضی بود، به تاچار به پیشنهاد همسرش، تاناکویل [ملکه تاناکیل بعدی] تن داد و به اتفاق او، از اتروریا به رم مهاجرت نمود. این زن در آتیهٔ شوهر خویش، فال مساعدی دیده بود که نهایتاً به استقرار پریسکوس به عنوان پادشاه روم منجر گردید.لوکیوس تارکوینیوس سوپربوس یا همان تارکوینیوس دوم، که نوهٔ تارکوینیوس پریسکوس بود، سرویوس [یا همان سرویوس تولیوس، که به جای تارکوینیوس اول بر اریکهٔ پادشاهی روم تکیه زده بود] را، به بی قانونی در حکومت متهم کرد. [در نتیجهٔ این اتهام]، سرویوس از مردم رأی اعتماد خواست و به گفتهٔ لیویوس، مردم به اتفاق به او رأی اعتماد دادند. امّا تارکوینیوس مجاب نشد و سرویوس را کشت و شاهی خود را اعلام کرد.دربارهٔ دوران سلطنت تارکوینیوس سوپربوس اطلاعات کمی در منابع باقیمانده از آن دوران وجود دارد، اما در همین اطلاعات اندک، او به عنوان حاکمی جابر و ستمگر یا مستبد و دیکتاتور در دوران پادشاهیش توصیف شدهاست. او بخش زیادی از توجه خود را به طرحهای جاه طلبانه و جنگجویانه خویش معطوف نمود و در نهایت قسمتهای مختلفی از شهرهای ایالات لاتیننشین همسایه روم را، ضمیمهٔ خاک این سرزمین نمود. در سال ۵۰۹ پیش از میلاد مسیح، مردم روم در واکنش به وقایعی که مهمترین آنها، تجاوز پسر تارکوینیوس سوپربوس، که سکستوس تارکوینیوس نام داشت به یکی از مهمترین زنان اشرافی روم، به نام لوکرسیا بود، علیه پادشاهی تارکوینیوس شورش کردند.
در زمان تارکوینیوس سوپربوس («شکوهمند»)، سلطنت روم مطلقه شد و نفوذ اتروسکی به اوج خود رسید. پاتریسینها شاه را مجری ارادهٔ سنا و پاسدار دین قوم میدانستند و نمیتوانستند دیر زمانی قدرت نامحدود او را گردن نهند. از همین روی هم اینان تارکوینیوس پریسکوس [یعنی پدربزرگ تارکوینیوس سوپربوس] را کشته و به سلطنت سرویوس گردن ننهاده بودند.
امّا این تارکوینیوس تازه، بدتر از تارکوینیوس اول بود. وی گروهی نگهبان را به حفظ جان خویش گماشت، آزادگان را با محکومیت به ماهها کار اجباری، خوار گرداند، شارمندان را در بازار شهر به دار آویخت، بسیاری از رهبران طبقهٔ فرادست را از دم تیغ گذراند، و با چنان گستاخی ددمنشانهای حکومت کرد که منفور همهٔ مردم با نفوذ شد.
تارکوینیوس، به خیال اینکه با فتوحات تازه میتواند مردم را با خود بر سر مهر آورد، بر روتولیان و ولسکیها هجوم آورد. هنگامی که وی برای این نبردها به همراه سپاهیان خویش رفته بود، اعضای سنا گرد هم آمدند و او را خلع کردند. این واقعه در سال ۵۰۸ پیش از میلاد رخ داد و یکی از گشتگاههای عمدهٔ تاریخ روم بهشمار میآمد.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.

پدر تارکین [و در برخی روایات: پدربزرگ تارکین]، لوسیوس تارکوینیوس پریسکوس بود، که پنجمین پادشاه رم بهشمار میآمد و در فاصله سالهای ۶۱۶ تا ۵۷۹ پیش از میلاد در روم فرمانروایی میکرد. پدر او، یعنی پدر بزرگ [یا جد] تارکین مغرور، دماراتوس کورنتی خوانده میشد که از اهالی شهر یونانینشین کورنت بهشمار میآمد. پریسکوس از اهالی یکی از شهرهای اتروسک به نام تارکوینیی بود که چون از فرصتهای موجود برای خود در این شهر ناراضی بود، به تاچار به پیشنهاد همسرش، تاناکویل [ملکه تاناکیل بعدی] تن داد و به اتفاق او، از اتروریا به رم مهاجرت نمود. این زن در آتیهٔ شوهر خویش، فال مساعدی دیده بود که نهایتاً به استقرار پریسکوس به عنوان پادشاه روم منجر گردید.لوکیوس تارکوینیوس سوپربوس یا همان تارکوینیوس دوم، که نوهٔ تارکوینیوس پریسکوس بود، سرویوس [یا همان سرویوس تولیوس، که به جای تارکوینیوس اول بر اریکهٔ پادشاهی روم تکیه زده بود] را، به بی قانونی در حکومت متهم کرد. [در نتیجهٔ این اتهام]، سرویوس از مردم رأی اعتماد خواست و به گفتهٔ لیویوس، مردم به اتفاق به او رأی اعتماد دادند. امّا تارکوینیوس مجاب نشد و سرویوس را کشت و شاهی خود را اعلام کرد.دربارهٔ دوران سلطنت تارکوینیوس سوپربوس اطلاعات کمی در منابع باقیمانده از آن دوران وجود دارد، اما در همین اطلاعات اندک، او به عنوان حاکمی جابر و ستمگر یا مستبد و دیکتاتور در دوران پادشاهیش توصیف شدهاست. او بخش زیادی از توجه خود را به طرحهای جاه طلبانه و جنگجویانه خویش معطوف نمود و در نهایت قسمتهای مختلفی از شهرهای ایالات لاتیننشین همسایه روم را، ضمیمهٔ خاک این سرزمین نمود. در سال ۵۰۹ پیش از میلاد مسیح، مردم روم در واکنش به وقایعی که مهمترین آنها، تجاوز پسر تارکوینیوس سوپربوس، که سکستوس تارکوینیوس نام داشت به یکی از مهمترین زنان اشرافی روم، به نام لوکرسیا بود، علیه پادشاهی تارکوینیوس شورش کردند.
در زمان تارکوینیوس سوپربوس («شکوهمند»)، سلطنت روم مطلقه شد و نفوذ اتروسکی به اوج خود رسید. پاتریسینها شاه را مجری ارادهٔ سنا و پاسدار دین قوم میدانستند و نمیتوانستند دیر زمانی قدرت نامحدود او را گردن نهند. از همین روی هم اینان تارکوینیوس پریسکوس [یعنی پدربزرگ تارکوینیوس سوپربوس] را کشته و به سلطنت سرویوس گردن ننهاده بودند.
امّا این تارکوینیوس تازه، بدتر از تارکوینیوس اول بود. وی گروهی نگهبان را به حفظ جان خویش گماشت، آزادگان را با محکومیت به ماهها کار اجباری، خوار گرداند، شارمندان را در بازار شهر به دار آویخت، بسیاری از رهبران طبقهٔ فرادست را از دم تیغ گذراند، و با چنان گستاخی ددمنشانهای حکومت کرد که منفور همهٔ مردم با نفوذ شد.
تارکوینیوس، به خیال اینکه با فتوحات تازه میتواند مردم را با خود بر سر مهر آورد، بر روتولیان و ولسکیها هجوم آورد. هنگامی که وی برای این نبردها به همراه سپاهیان خویش رفته بود، اعضای سنا گرد هم آمدند و او را خلع کردند. این واقعه در سال ۵۰۸ پیش از میلاد رخ داد و یکی از گشتگاههای عمدهٔ تاریخ روم بهشمار میآمد.