♪ گفتگوی آزاد نُسخــہ 381 ♫

[SɪʟᴠᴇʀMɪɴᴅ]

توجه:
منو ارتور مورگان صدا کنین

[ᴀᴡᴀʏᴀᴜʀᴏʀᴀ]

امیر گفت من و رهام یکی ایم پس ۲۵ بعلاوه ۲۹ میشه ۵۴ D;
اوکیD::؟
بهترD:
بزن راحت شو دردسرم نداره._.
بابا ها کلا نمیزارن|:

اینطوریاس؟
پس لوهان و سهونم یکین 26+31 میشه 57 پس من مامانتم
آره دیگه نمیخواد موهامم دوساعت از حموم میام خشک کنم
آفرین/= مه بابام مو بلند دوس داره/=

لوهان و سهون خودشون گفتن ما یکی ایم؟D:
امیر گفت من و رهام رهامیریم(((((:
من مردم و زنده شدم(((:
هقققق(((:
بزن بزن بزن._.

[_sehun_]

تو عروسیا روسری میپوشم
دوستامم همینطور چون شهرمون کوچیکه همه انگشت نشان میشن

الله اکبر
ما باید خانواده های عروسو جمع کنیم از بس... میخورن*:

ما فقط چایی میخوریم/=
خیلی زیاده روی کنیم شربت میخوریم//=

[ᴀᴡᴀʏᴀᴜʀᴏʀᴀ]

@Ɗєя_Mσηɗ

دلبر چش رو به بالاییه در حال تماشای ماهی|: D:
چطوری همسترd:

[SɪʟᴠᴇʀMɪɴᴅ]

هر وقت اواتار خودمو عوض میکنم،خطرناک تر میشم.

[ᴀᴡᴀʏᴀᴜʀᴏʀᴀ]

هققق موز    

شیرینه:*

---

کلیه های ارشو میفروشم برات یه خاور موز میخرم :*

اوهوم^^
مرسییییی*---*
چدمزاطهزفوزحسحلتالعD::
آرش کلیه هات؟._.

[_sehun_]

اینطوریاس؟
پس لوهان و سهونم یکین 26+31 میشه 57 پس من مامانتم
آره دیگه نمیخواد موهامم دوساعت از حموم میام خشک کنم
آفرین/= مه بابام مو بلند دوس داره/=

لوهان و سهون خودشون گفتن ما یکی ایم؟D:
امیر گفت من و رهام رهامیریم(((((:
من مردم و زنده شدم(((:
هقققق(((:
بزن بزن بزن._.

نه/=
فنا میگن اونا یکین
عررر رمیر یه فکت خوندم اونموقع که لوهان رفته بود از اکسو سهون 18 سالش بود بعد رفتنش افسردگی گرفت(=
چرا زنده شدی؟/=
همون میمردی بهتر بود/=
میزنم عکس میدم بهت

[Ɗєя_Mσηɗ]

دلبر چش رو به بالاییه در حال تماشای ماهی|: D:
چطوری همسترd:

عالی ، تو چطوری ؟ ((:

[BIG-DARK]

شیرینه:*

---

کلیه های ارشو میفروشم برات یه خاور موز میخرم :*

اوهوم^^
مرسییییی*---*
چدمزاطهزفوزحسحلتالعD::
آرش کلیه هات؟._.

چرا من این همه ادم .__.

[*Aɴѕel*]

شیرینه:*

---

کلیه های ارشو میفروشم برات یه خاور موز میخرم :*

اوهوم^^
مرسییییی*---*
چدمزاطهزفوزحسحلتالعD::
آرش کلیه هات؟._.

ǟrǟֆɦ :м
اینه=>