▼ گفتگوی آزاد نُسخــہ 380 ▲

[BIG-DARK]

سلام-.-

[Emmɑ]

نشد

[*VENUS*]

من انسانی بودم دیگه.. همش ادبیات و عربی بود
ارائه تو دوران مدرسه که خیلی خوبه بابا!! همه یه مشت دختر اُسکُلن =)
بذار بری دانشگاه!!! وقتی داری ارائه میدی همه پسرا از اخر کلاس با گوشی ازت عکس میگیرن که بعدا به همه نشون بدن ! بعد تو عکسا یا دهنت بازه یه تو پزیشن های نامناسبی!
بعد این عکسا پخشم میشه

من خیلی استرسی امم
یه بار کلاس 6مم تو صف نوبت کلاس ما برای برنامه صبحگاهی شدـ
ناظممم بهم گفت ملیکا تو بیا بالا حالا منو میبینی
فک کن
مدرسه ما ویژه فرهنگیان بود
حدودا 600 دانش آموز داشت
بعد کافی بود من فقط یه سوتی بدم که 600 نفر بخنندن
پاهام از استرس میلرزید

ای خداااا... بچم چقدر اذیت شده!
میزدی تو دهنش -_-

---

سلآم آرشی

[*Aɴѕel*]

من خیلی استرسی امم
یه بار کلاس 6مم تو صف نوبت کلاس ما برای برنامه صبحگاهی شدـ
ناظممم بهم گفت ملیکا تو بیا بالا حالا منو میبینی
فک کن
مدرسه ما ویژه فرهنگیان بود
حدودا 600 دانش آموز داشت
بعد کافی بود من فقط یه سوتی بدم که 600 نفر بخنندن
پاهام از استرس میلرزید

ای خداااا... بچم چقدر اذیت شده!
میزدی تو دهنش -_-

خدا رو شکر سوتی چندان زیادی ندادم

[BIG-DARK]

خوبید&_&

[SɪʟᴠᴇʀMɪɴᴅ]

پدرام:بیا بریم پسر،بدو فرار کن
پرهام:یه لحظه صبر کن
پدرام:دیگه صبری نمونده.
پرهام:بیا،این مداد رو از من یادگاری بگیر،جای دندونای من روشه.
پدرام:برای چی؟
پرهام:من جلوی اونارو میگیرم تو فرار کن.
پدرام:نه تو باید با من بیای!
پرهام:اونا خلافکارن،اونا اسلحه دارن برو فرار کن!
پدرام:نه تو برادر منی!
پرهام:برو پیش همون دختر،اون نگرانه.
پدرام:اون تورو دوست داره!
پرهام:میدونم،تو بهتر از منی.
پدرام:بیا بریم مرد!
پرهام:من اونو دوست داشتم،ولی تو ادم بهتری هستی.
پدرام:تو مث برادر منی!
پرهام:میدونم،میدونم برو!







دریا بقلم کن بقلم کن که شدم تنها

[*VENUS*]

ای خداااا... بچم چقدر اذیت شده!
میزدی تو دهنش -_-

خدا رو شکر سوتی چندان زیادی ندادم

چندان زیاد؟ ._.

چی کار کردییییی

---

خوبید&_&

الحمدالله .شکر

[*Aɴѕel*]

خدا رو شکر سوتی چندان زیادی ندادم

چندان زیاد؟ ._.

چی کار کردییییی

من کلا قرانم پوچه پوچه
باید قران میتوندم/:

[Emmɑ]

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://uupload.ir/view/2ee1_a3b55bd0-563f-4440-996f-ea26cb264d8e.mp4/

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://uupload.ir/view/d5h3_fc3b3777-6d4f-4f1d-883e-c33fee0d0a69.mp4/

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://uupload.ir/view/yatj_t_video6030453882553894671.mp4/

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://uupload.ir/view/l6g5_t_video6025947813320328715.mp4/


اخیش بلاخرع شد

[*VENUS*]

پدرام:بیا بریم پسر،بدو فرار کن
پرهام:یه لحظه صبر کن
پدرام:دیگه صبری نمونده.
پرهام:بیا،این مداد رو از من یادگاری بگیر،جای دندونای من روشه.
پدرام:برای چی؟
پرهام:من جلوی اونارو میگیرم تو فرار کن.
پدرام:نه تو باید با من بیای!
پرهام:اونا خلافکارن،اونا اسلحه دارن برو فرار کن!
پدرام:نه تو برادر منی!
پرهام:برو پیش همون دختر،اون نگرانه.
پدرام:اون تورو دوست داره!
پرهام:میدونم،تو بهتر از منی.
پدرام:بیا بریم مرد!
پرهام:من اونو دوست داشتم،ولی تو ادم بهتری هستی.
پدرام:تو مث برادر منی!
پرهام:میدونم،میدونم برو!







دریا بقلم کن بقلم کن که شدم تنها

من اصلا ذوق ادبی ندارم ولی اگه همین مدتی که اینهمه حرف زدنو فرار میکردن جفتشون زنده میموندن