≈ گفتگوی آزاد نُسخــہ 378 ≈

[Sirvan10_a]

[*Aɴѕel*]

همشو بده=vv

ار ار
=v
داری راه میوفتی

رحd:
از چه نظر(؛

دیگع دیگع=v

به به=v
یه عکسه رو دیدم برا نمی دونم کلاس چندم بود می گفت داستان را از زبان گوسفند بنویسید|:
دانش آموزه کله خط ها رو نوشته بع بع بع بع بع||||:
راس گفته خداییش:V
مگ نه؟

ارع
وایی معلم هنر ما رو ری..
میگع قاب عکس درست کنید
اخه ادم خوب
کیه من قاب عکس ساز بود ؟؟؟؟؟؟!!!////=

[ᴀᴡᴀʏᴀᴜʀᴏʀᴀ]

ار ار
=v
داری راه میوفتی

رحd:
از چه نظر(؛

دیگع دیگع=v

به به=v
یه عکسه رو دیدم برا نمی دونم کلاس چندم بود می گفت داستان را از زبان گوسفند بنویسید|:
دانش آموزه کله خط ها رو نوشته بع بع بع بع بع||||:
راس گفته خداییش:V
مگ نه؟

ارع
وایی معلم هنر ما رو ری..
میگع قاب عکس درست کنید
اخه ادم خوب
کیه من قاب عکس ساز بود ؟؟؟؟؟؟!!!////=

معلم کارو فناوری ما هم همینو گفت|:
تازه ما باید ماکت و غذا هم درست کنیم|:
آخه یکی نیس بگه من تخم مرغ بزور می شکنم|: ماکارونی درست کنم اونم خودم برات فیلمم بگیرم؟|:

[*Aɴѕel*]

رحd:
از چه نظر(؛

دیگع دیگع=v

به به=v
یه عکسه رو دیدم برا نمی دونم کلاس چندم بود می گفت داستان را از زبان گوسفند بنویسید|:
دانش آموزه کله خط ها رو نوشته بع بع بع بع بع||||:
راس گفته خداییش:V
مگ نه؟

ارع
وایی معلم هنر ما رو ری..
میگع قاب عکس درست کنید
اخه ادم خوب
کیه من قاب عکس ساز بود ؟؟؟؟؟؟!!!////=

معلم کارو فناوری ما هم همینو گفت|:
تازه ما باید ماکت و غذا هم درست کنیم|:  
آخه یکی نیس بگه من تخم مرغ بزور می شکنم|: ماکارونی درست کنم اونم خودم برات فیلمم بگیرم؟|:

منم۶مم یه سالاد درست کردع بودم=/
میخای بهت بگم چجوری بود درس کنی
فیلم بفرستی؟!

[ᴀᴡᴀʏᴀᴜʀᴏʀᴀ]

دیگع دیگع=v

به به=v
یه عکسه رو دیدم برا نمی دونم کلاس چندم بود می گفت داستان را از زبان گوسفند بنویسید|:
دانش آموزه کله خط ها رو نوشته بع بع بع بع بع||||:
راس گفته خداییش:V
مگ نه؟

ارع
وایی معلم هنر ما رو ری..
میگع قاب عکس درست کنید
اخه ادم خوب
کیه من قاب عکس ساز بود ؟؟؟؟؟؟!!!////=

معلم کارو فناوری ما هم همینو گفت|:
تازه ما باید ماکت و غذا هم درست کنیم|:  
آخه یکی نیس بگه من تخم مرغ بزور می شکنم|: ماکارونی درست کنم اونم خودم برات فیلمم بگیرم؟|:

منم۶مم یه سالاد درست کردع بودم=/
میخای بهت بگم چجوری بود درس کنی
فیلم بفرستی؟!

چجوریشو که مامانم میگه منتهی باید فیلم بفرستم آره/: از تک تک صحنه های آشپزیتون گفته فیلم بگیرین حتی وقتی خرید می کنیدم از خودتون فیلم بگیرید|: خدایا منو بخور-_-

[*Aɴѕel*]

به به=v
یه عکسه رو دیدم برا نمی دونم کلاس چندم بود می گفت داستان را از زبان گوسفند بنویسید|:
دانش آموزه کله خط ها رو نوشته بع بع بع بع بع||||:
راس گفته خداییش:V
مگ نه؟

ارع
وایی معلم هنر ما رو ری..
میگع قاب عکس درست کنید
اخه ادم خوب
کیه من قاب عکس ساز بود ؟؟؟؟؟؟!!!////=

معلم کارو فناوری ما هم همینو گفت|:
تازه ما باید ماکت و غذا هم درست کنیم|:  
آخه یکی نیس بگه من تخم مرغ بزور می شکنم|: ماکارونی درست کنم اونم خودم برات فیلمم بگیرم؟|:

منم۶مم یه سالاد درست کردع بودم=/
میخای بهت بگم چجوری بود درس کنی
فیلم بفرستی؟!

چجوریشو که مامانم میگه منتهی باید فیلم بفرستم آره/: از تک تک صحنه های آشپزیتون گفته فیلم بگیرین حتی وقتی خرید می کنیدم از خودتون فیلم بگیرید|: خدایا منو بخور-_-

یاد بابام افتادم
اون روز (روزی سخت با اشپزی با ملیکا =v
ازم ۱۰ مین فیلم گرفت
وسط فیلم باهاش قهر کردم
فک کرد فیلمو نگه داشته اما داشت ظبط میشد
بعد اشتی کردیم
شبم نصف سالادو خورد
مثلا اون سالادو میخاستم ببرم مدرسع=_=

[ᴀᴡᴀʏᴀᴜʀᴏʀᴀ]

ارع
وایی معلم هنر ما رو ری..
میگع قاب عکس درست کنید
اخه ادم خوب
کیه من قاب عکس ساز بود ؟؟؟؟؟؟!!!////=

معلم کارو فناوری ما هم همینو گفت|:
تازه ما باید ماکت و غذا هم درست کنیم|:  
آخه یکی نیس بگه من تخم مرغ بزور می شکنم|: ماکارونی درست کنم اونم خودم برات فیلمم بگیرم؟|:

منم۶مم یه سالاد درست کردع بودم=/
میخای بهت بگم چجوری بود درس کنی
فیلم بفرستی؟!

چجوریشو که مامانم میگه منتهی باید فیلم بفرستم آره/: از تک تک صحنه های آشپزیتون گفته فیلم بگیرین حتی وقتی خرید می کنیدم از خودتون فیلم بگیرید|: خدایا منو بخور-_-

یاد بابام افتادم
اون روز (روزی سخت با اشپزی با ملیکا =v
ازم ۱۰ مین فیلم گرفت
وسط فیلم باهاش قهر کردم  
فک کرد فیلمو نگه داشته اما داشت ظبط میشد
بعد اشتی کردیم
شبم نصف سالادو خورد
مثلا اون سالادو میخاستم ببرم مدرسع=_=

((((((((:

[ρυяρℓє_ѕку]

ولی این رسمش نبود نام کاربری من عوض نشه
ایح ..
قلبِ شکسته نداریم تو ایموجیا ._.

[لــــــــــⓘلی]

هـــقق جیمینااا D:

[ابراهیم هادی]

آدمیزاد سختِشه که بگه "به مَن توجه کن". برایِ همین قیل و قال راه میندازه، عصَبی میشه، داد میزنه، قهر میکنه، با خودِش و زَمین و زمان لَج میکنه، برایِ اینکه به چِشم بیاد، برایِ اینکه دیده شه...
تو فقط میبینی که چِشماشو میبَنده و داد میزنه و هیچی نِمیشنوه؛ اون داره میپَره و دستاشو تِکون میده و میگه "هی، من اینجام، ببین مَنو!"
داره میگه "به من توجه کن”
و میدونی چقَدر درموندَست این جمله؟
سراسَر اِستیصاله و اگه به زبون بیاد؛ دیگه گفتن و نگفتنِش، فَرقی نداره...
پس خودبین نباش

نازنین هاتفی. 

سپاس