13-06-2020، 10:44
(13-06-2020، 10:33)ρυяρℓє_ѕку نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
(13-06-2020، 10:27)m.h.sa نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.مهسا بیخیال -_- ، هرچی شدی دیگه
(13-06-2020، 10:22)ρυяρℓє_ѕку نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
(13-06-2020، 10:17)m.h.sa نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
(13-06-2020، 10:10)ρυяρℓє_ѕку نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
میمیری بگیر بخواب -_-
با قسمت سیب زمینی سرخ کردش موافقم ^ ^
الان باید خوشحال باشی ! ._.
الا پی وی معلم ریاضیم پلاسم !:
آره آره .. توام بیا باهم بخوریم *_*
نای خوشحالیم ندارم ک .. دفتر دوستم یادم رفته بود ببرم بهش بدم کلا خیسم کرد بیشور ): دوش گرفتم همه انرژی رفت -_-
مگه امتحان بعدیت ریاضیه ؟
تو اونور دنیایی :| D:
یادش بخیر لوله خالی خودکار رو با کاغذ مچاله شده کوچیک پر میکردم و با فوت میزدم تو سر و صورت ردیف جلوییا ): اَی میچسبید D:
ای بی عرضه ._. وایسادی خوردی فقط ؟! D:
نه بابا .. دادم رف .. دنبالِ مستمرم -_-
خو یا منو ببر به خونتون یا بیا به خونه ی ما دگ *-*
نگو نگووو .. خاطرات منم زنده شد .. عآه یادش بخیر |: .. هنو من جوهر خودکارو درمیاوردم یکم خم میکردم رو لوله ش.. عین تیرکمون میشد .. میزدم به جلوییا یهو از پشت ضربه ی سهمگینی بشون وارد میشد اصن D::
بی عرضه چیه عشقم .. داشتم با یکی دگ حرف میزدم یهو دیدم از اسمون داره میباره -_- بابام نمیذاش تو ماشین بشینم میگف برو هروخ خشک شدی بیا D:::::
شوخی می نمایم البته -_-
بقول ی عزیزی : تو پیشی منی و میاو پس عشوه نریزو بیاو D:
افرین دختر خودمی ._. ♡
خب من بابام بود میگفت پیاده بیا :|
ولی من شوخی ندارم D: ، بابام رخششو بیشتر من دوس داره D:: -_-
من کاریش ندارم ک .. خودش بم پیام داد ):
جون جون دارم میام پیشت *-* جاده چه همواره D::::
فدا مامانم *.*
من ضایع خیس شده بودم .. پشت مانتو و مقنعه م خیس بود کلا -_- پیاده میرفتم به باغ میدادم خودمو :|
حالا دارم براش .. دفترش که هنوز دستِ منه :vvvvv
D::: .. حالا منم یجوری نشسته بودم که وقتی امپول میزنم اونجوری میشینم تو ماشین فقد .___. D:::
+
علی میخونیم تا چشآت دراد :vvvvvv