امتیاز موضوع:
  • 18 رأی - میانگین امتیازات: 3.56
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بغض قلم ❥ .. (نسخه هشتم)

به طرز وحشتناکی دلتنگ کسی ام که تو هیچ خیابونی باهاش قدم نزدم و زیرِ هیچ بارونی طعم شیرین اغوششو نچشیدم و حتی چشام یبارم تو چشای نازش خیره نشده ،
ولی اون تو تمام خاطراتم قدم میزنه ..
 سپاس شده توسط امیر‌حسین ، sober ، ⓩⓐⓗⓡⓐ
آگهی


او
به آزار دل ما
هر چه خواهد آن کند
ما
به فرمان دل او
هر چه گوید آن کنیم...

[مولانا]
 سپاس شده توسط sober ، Ɗєя_Mσηɗ ، †ᴾᴼᴵˢᴼᴺ† ، ⓩⓐⓗⓡⓐ
اگه با عذرخواهی کردن همه چی حل میشد، ما الان داشتیم توی بهشت سیب میخوردیم.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
Vibe
 سپاس شده توسط امیر‌حسین ، sober ، Ɗєя_Mσηɗ ، ⓩⓐⓗⓡⓐ
گفتم دل و دین بر سر کارت کردم
‏هر چیز که داشتم نثارت کردم
‏گفتا تو که باشی که کنی یا نکنی
‏آن من بودم که بیقرارت کردم
#مولانا
 سپاس شده توسط sober ، Ɗєя_Mσηɗ ، †ᴾᴼᴵˢᴼᴺ† ، ⓩⓐⓗⓡⓐ
من توی فرهنگ لغاتم نقطه ندارم،
پس نمیتونم آخر احساسم به تو نقطه بزارم.
من فقط می تونم کنار احساسم بهت، یه علامت بی‌نهایت بچسبونم و از سر خط بعدی دوباره شروع کنم به دوست داشتنت!
 سپاس شده توسط Ɗєя_Mσηɗ ، ⓩⓐⓗⓡⓐ
داشتم برگه های دانشجوهامو صحیح میکردم ،
یکی از برگه های خالی حواسمو به خودش جلب کرد ..،
به هیچ کدوم از سوالات جواب نداده بود ..
فقط زیرِ سوالِ اخر نوشته بود :
« نه بابام مریض بوده ، نه مامانم ، همه صحیح و سالمن شکر خدا . تصادف هم نکردم ، خواب هم نموندم ، اتفاق بدی هم نیفتاده ..
دیشب تولدِ عشقم بود ، گفتم سنگِ تموم بزارم براش .. بعد از ظهر یه دورِهمی گرفتیم با بچه ها . بزن و برقص ، شام هم بردمش نایب و یه کباب و جوجه ترکیبی زدیم . بعد گفت : بریم دربند ؟
پوست دستمون از سرما ترک برداشت ولی می ارزید ! مخصوصا باقالی و لبوی داغ چرخی های سرِ میدون .
بعدش بهونه کرد بریم امام زاده صالح دعا کنیم به هم برسیم ، رفتیم . دیگه تا ببرمش خونه و خودم برگردم این سرِ تهرون ، ساعت شده بود یکِ شب !
راست و حسینی حالشو نداشتم درس بخونم . یعنی لای جزوتم باز کردما ، اما همش یاد قیافش میفتادم وقتی لبو رو مالیده بود رو پک و پوزش ، خندم میگرفت و حواسم پرت میشد !
یهویی هم خوابم برد ، بیهوش شدم انگار ! حالا نمره هم ندادی ، نده . فدا سرت ! یه ترم دیگه اوارت میشم نهایتش .
فقط خواستم بدونی بی اهمیتی و این چیزا نبوده . یه وقت ناراحت نشی ! »

چند سال بعد تو یه دانشگاه دیگه از پشت زد رو شونه م:
« اون بیستی که دادی خیلی چسبید ..! »
گفتم: « اگه لای برگت یه تیکه لبو می پیچیدی برام بهت صد میدادم بچه . »
خندید و دست انداخت دورِ گردنم . گفت: « بچمون هفت ماهشه استاد . باورت میشه ؟.. »
گفت: « این موها رو کی سفید کردی؟این شکلی نبودی که . »
نشستم رو نیمکت سرد و فلزی حیاط . نشست کنارم . دلم میخواست براش بگم که یه شبی هم تولد عشقِ من بود ، که خودش نبود ، دورهمی نبود ، نایب نبود ، دربند نبود ، امام زاده صالح نبود ،
فقط سرد بود .. .
 سپاس شده توسط sober ، ⓩⓐⓗⓡⓐ ، ÆMÆշЇÑζ ، امیر‌حسین
شاید دیگه تا آخر عمر عاشق نشی، وقتی بفهمی که عشق وادارت می کنه که چه گناهایی رو انجام بدی!
 سپاس شده توسط †ᴾᴼᴵˢᴼᴺ† ، Ɗєя_Mσηɗ ، ⓩⓐⓗⓡⓐ ، امیر‌حسین
بهش بگو دوسش داری وگرنه به خودت میای میبینی طرف بچه هم دارع:/
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
Vibe
 سپاس شده توسط Ɗєя_Mσηɗ ، ⓩⓐⓗⓡⓐ
بعضی وقتا ..
گاهی روزا ..
بی طُ قلبم میمیره ..
یا وسطِ گریه هام ..
یهو خندَم میگیره .. (:
 سپاس شده توسط ⓩⓐⓗⓡⓐ
تو زندگی گاهی باید گفت :
بیشتر ادم ها حرفند ،
دل سپردن به آنها
عاقبت ندارد !
 سپاس شده توسط Ɗєя_Mσηɗ ، †ᴾᴼᴵˢᴼᴺ† ، sober


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان