☆~گفتگوی آزاد || نسخه ۳۶۰☆~

[Ɗєя_Mσηɗ]

جیم چ سوسول بازییه !
ما به مدیر اعلام میکردیم این هفته کلا مدرسه نمیایم D:

برا شما عمو پورنگ نمیذاشتن -_-

[ρυяρℓє_ѕку]

وای رها
یبار ما صف وایستاده بودیم .. اول صبی جزوه دستم از اینور خوابم میومد .. اینام اومدن اهنگ گذاشتن ورزش کنیم مثلا !
منم به یه سری دلایلی نای تکون خوردن نداشتم دل درد داشتم ناجور .. بعد پشت میکروفون قشنگ صدام زد گف چرا ورزش نمیکنی .. همه بم نگا کردن منم با بدبختی تکون خوردم یکم ..
برنامه که تموم شد کلاسمونو مجبور کردن دو دور بدوعه دور حیاط .. اونم به خاطر ورزش نکردن من .. نیشگونایی که دوستام ازم گرفتنو هنوزم ک هنوزه یادم نمیره -_-

الهی ..
اصلاً پریود و دلدرد و این داستانا حالیشون نیست !
فکر میکردن خیلی بامزه‌ان با اون موزیکای مسخره‌شون پدر مارو در آوردن
یه آهنگ مزخرف داشتن هر زنگ تفریح پلی میکردن ، ماهم میخواستیم درس بخونیم نمیشد‌.

نه بزار من بمیرم واسه مظلومیتت D:
یبار با دوستام دیر رفتم سر کلاس مدیر دید ک ساعت کلاس اینهمه ادم نرفتن متوجه میشد دیگه ک معلم یهو ب این همه اجازه نمیده برن بیرون
من ازونجایی ک بازیگر خوبیم D: ، خودمو بیحال گرفتم بهمون ک رسید اصن نگفت چراااا بیرونین فقط رو کرد بهم گفت تووو چرااا گوشت نمیخوری نگا رنگو روشو بعد بردم دفتر و خلاصه یکم نصیحتم کرد یکمم پذیرایی بعدم رفتم خونه D:::::
من واقعا دراین حد راضی نبودم (((((:

[ⓩⓐⓗⓡⓐ]

الان مدیر زنگ مادر میزنه میگه بیا سیبیلا بچتو بردار ک بچا مسخرش نکنن

پیش دانشگاهیم ناخنامونو نگاه میکردن !!

الهی برای مظلومیتتون بمیرم .___.
ما ک کار ب بازرسی بدنیم میرسه گاهی ، بعدم ی عالمه گوشی پیدا میکنن :/


اردو رفتیم مشهد همه رژ زده بودن مدیر مدرسه ازمون رژ میگرفت میزد D:
بعدم تو حرم ب خادما میگف کار ب دخترای ما نداشته باشین رنگِ لباشون طبیعیه D:

وااای

ما شلمچه رفته بودیم ی اردوگاه خاستیم بریم برا نمایشو اینا ، بعد چن نفر جلو در بودن خوش امد بگن
ی پسره برگشت ب دوستم گف خاهرم حجابت دوستمم گف وا خو حجاب دارم دگ از عی بیشتر جلومو نمیبینم بعد پسره گف خاهرم رژت .______.
وای ریان ما تا صب واسه عی خندیدیم من همش میگفتم عی مسخره کرده ولی خیلی جدی بود :| اصن واینستادیم هی من هلش میدادم میگفتم فق برین من دارم میمیرم از خنده

گفتی گوشی پیدا میکردن .. براما سیگارو قرص ضدبارداریم پیدامیکردن :||

[Ɗєя_Mσηɗ]

نه بزار من بمیرم واسه مظلومیتت D:
یبار با دوستام دیر رفتم سر کلاس مدیر دید ک ساعت کلاس اینهمه ادم نرفتن متوجه میشد دیگه ک معلم یهو ب این همه اجازه نمیده برن بیرون
من ازونجایی ک بازیگر خوبیم D: ، خودمو بیحال گرفتم بهمون ک رسید اصن نگفت چراااا بیرونین فقط رو کرد بهم گفت تووو چرااا گوشت نمیخوری نگا رنگو روشو بعد بردم دفتر و خلاصه یکم نصیحتم کرد یکمم پذیرایی بعدم رفتم خونه D:::::
من واقعا دراین حد راضی نبودم (((((:

ایول .. من بت افتخار میکنم D:
دوران امتحانا گوشی میبردم مدرسه .. بعد میذاشتم تو کیفم میرفتم تو سالن
به یکی از دوستام گفتم .. اونم جو شجاعتش گرفت ، بعد با خودش گوشی اورده بود .. خلاصه از ترس اینکه نبرن گذاشته بود تو کشِ شلوارش .. مراقب که ورقه ها رو میخواد بده میفته تو شلوارش .. حالا اینم داشت از استرس رنگاورنگ میشد .. ریحآن به زور جلو خندمو گرفته بودم

[bOoOoOy]

طومار نوشتید =|

[سهَ‌ند]

خدایی بچع سالم که اهل هیچی نباشه کم پیداست
پسرا چقدر اسکول شدن

---

مگه داریم پسر ۱۶ ساله گل بکشه

اره

[ⓩⓐⓗⓡⓐ]

طومار نوشتید =|

دخترا وقتی دور هم جم میشن
^^

[Faust]

ما کلاً خیلی بدبخت بودیم بچه ها.
یادمه یه سالی که علوم اجتماعی داشتیم
نمیدونم اول دبیرستان بود یا دوم
معلم ما هر جلسه امتحان میگرفت ! خیلی زور داره یه درسی که اصلاً اهمیت نداشت مثل دروس اختصاصی بخوان هر جلسه امتحان بگیرن ..
اعتراض میکردیم معلمه میگفت این امتحان نیست ، پرسش کتبیه !
خلاصه به اسم "پرسشِ کتبی" توجیه میکرد کار مسخره‌شو.
یه روز که ۳ تا امتحان داشتیم و یه زنگ هم علوم اجتماعی همه به نشونه ‌ی اعتراض و اینا رفتیم حیاط پشتی مدرسه ساکت نشستیم و سرکلاس نرفتیم
معلم رفت دید هیچکس نیست .
گریه‌ش گرفته بود !! بس که لوس بود
خلاصه معاون کلی دعوامون کرد و معلم برامون صفر گذاشت تهش مجبور شدیم با گل و شیرینی بریم ماست مالی کنیم !! (((:
در این حد بدبخت !!!
این بود نتیجه‌ی اعتراضات ما ! یه چیزی هم بدهکار میشدیم.

[Ɗєя_Mσηɗ]

طومار نوشتید =|

دخترا وقتی دور هم جم میشن
^^

دقیقاااا ^^

[bOoOoOy]

طومار نوشتید =|

دخترا وقتی دور هم جم میشن
^^

ی سبزیم بیارید حله دیگه =|