23-04-2020، 1:24
(23-04-2020، 1:12)sh.99 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
(23-04-2020، 1:01)saba 3 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
(23-04-2020، 0:48)sh.99 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
(23-04-2020، 0:39)saba 3 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
(23-04-2020، 0:29)sh.99 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
شایدم تو اون لحظه غم و سختی الان رو ترجیح بدیم...
درکل ادم فراموشکاره سختی هایی که کشیده رو فراموش میکنه برا همین هرچقدر زمان میگذره سختی های قبل براش کم رنگ و سختی حالش پررنگ میشه(نظرشخصی)
به نظر اون ادما خیلی خاصن خیلی-_-
میدونی الا دقیقا یادم نیست کی بود
ولی یادمه چند سال پیش داشتم یه کتاب تاریخی میخوندم که یه جمله جالب داشت میگفت فرا پادشاه از ترس اینکه تو فداش شم بریزم و مسمومش کنن خودش سم و زهر انواع و اقسام مارها رو میخورد تا بدنش مقاوم بشه
یه روز که تو یه جنگی شکست میخوره و میگیرنش انگشترشو باز میکنه تا سمی که مثل بقیه پادشاهها تو انگشترش واسه اینجور واقع گذاشته بوده و بخوره و سیاهی مرگو به تاریکی حزن انگیز و روح فرسا اسارت با افتخار ترجیح بده
ولی میدونی بدن اون آنقدر قوی و ضد زهر شده بود که نمرد و اسارت ذره ذره روحشو بلعید...
گاهی فکر میکنم شاید زیاد قوی شدن هم خوب نیست
نه من به نظرت احترام میگذارم ولی قبولش ندارم
یه سری دردا تو روح آدم میمونه و با آدم بزرگ میشه
و یه سری تجربیات...
میدونی قبلنا فکر میکردم خوشبختی یعنی مطمئن باشی تو هر شرایطی آدمای اطرافت هستنو همراهت
ولی الا وقتی یکی میاد تو چشام نگاه میکنه و میگه نگران نباش من همه چیو درس میکنم
تو دلم میگم آفرین که آنقدر قشنگ دروغ میگی
جالب بود واقعا
قوی شدن نیاز به زیاد فهمیدن دارع
به نظرم فهم زیاد میتونه ادمو به مرز جنون ببره
ادما هیچ وقت پشت ادم نمیمونن و نیستن
فقط نمیدونم چرا تا به یه موفقیت برسی همه یهو پیداشون میشه:^
زندگی خیلی عجیبه
نمیدونم یادت میاد یا نه طرفا ۱۵سال پیش یه بنده خدایی بود فکر کنم دکتری روانشناسی داشت خیلییییی کارش درست بود
به شخصه خودم چند تا از دوستام روانشناسی خوندن و واقعا بنا به هزارو یک دلیل بیشتر روانشناسا رو قبول ندارم
چرا بگذریم!
ولی واقعا این آدم فقط روانشناسی نخونده بود
بعد این تو مراکز عمومی مخالف جلسات مشاوره میذاشت و آنقدر کارش گرفته بود دیگه مشاوره خصوصی نداشت
بعد میرفتم اونجا میشستن ضبط میکردن
حدود نه سال پیش چند تا از فایلاشو داشتم گوش میکردم
حرفاش جالب بود
میگفت یه سری دردا و زحمت به روحن
اینارو دیر میفهمی
ولی دردش از یه جایی به بعد همیشه باهاته و اثراتش رو زندگیت
اون زمان نفهمیدم منظورشو
تا اینکه منیکه عاشققق رنگ مشکی و سورمیه بودم
الا همه لباسایی که مشکی بودنو دیروز انداختم دور
و اکثر وسایلمو اخراج کردم و رفتم چندین ست مختلف از وسایل مختلف سفید گرفتم چیزی که واقعا از من بعید بود
میدونی چرا ؟
چون واقعا احساس میکنم با دیدن این رنگ یه مشت استخوانی محکم داره قلبمووو فشار میده و یه دست استخوانی دور گلومه
اینجا بود که درک کردم حرفشو اینا همون زخما روح بودن که دارن سر باز میکننن حاصل نوعی اسارت شش ماهه..
بگذریم
(23-04-2020، 0:58)محمّد نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
یا قادر مطلق !
چقدر طولانی تایپ میکنین ):
با تکیه بر
یا بخت و یا قسمت /بیچاره خاله عصمت
من اعتقادی به روانشناس جماعت ندارم اصولا
شایدم روانشناس خوب ندیدم
دیدی بعضی وقتا یهو میبینی یه قسمت از بدنت درد میکنه و مبوده ولی خودت نمیدونی کی و کجا بهش ضربه وارد شدع؟درد روحم همینطوره یهو همش رو سرت هوار میشه
قبلشم هیچ علامتی نداره
من یه اخلاق خیلیییییی بد دارم
البته اخلاق بد مثل همه آدما زیاد دارن
ولی این دیگه خیلی نابوده
اینکه من خیلی یه دستی میزنم!
البته این جمله یه اصطلاح که فکر کنم میدونی معنیشو
حالا یه روانشناس هست تو رشت میگن خیلیییییی کارشدرسته آنقدر سرش شلوغه طرف بهش زنگ بزنی یا رد می کنه یا در بهترین حالت ۸ ماه بعد نوبت میده
دوستام رفته بودن پیشش خیلی تعریف میکردن
منم به نوعی پارتی داشتم نوبت گرفتم پایه یه هفته بعد رفتم ببینم چجوربه ؟
واسه کنترل استرس کنکور(بهانه)
یه یه دستی زدم بهش بماند چی
ری اکشنش خیلی .... داغان بود (یه اتفاقی تعریف کردم ولبغجابه جا اتفاق خاصی نبود ولی جون به جای اینکه اپل اولشو بگم بعد اخرشو اول اخرشو گفتم یهو اینکه قرمز شد بعد اولشو)
بعد که فهمید اشتباه برداشت کرده
سرشو انداخت پایین خودش خجالت کشید
بببین بهترینی که همه سرش قسم میخوردن این بود یه لحظه عدتصور نکرد شاید بد متوجه شده یا اصلا داستان به چیز دیگه است و من سرمو انداختم بودم پایین که یعنی حواسم نیست ولی عکس العملش خیلی نا مناسب بود یعنی خودشمه دکتری روانشناسی داره نتونستم احساسات خودشو به دیگه کنترل کنه بعد میخواد مثلا به منوتو یاد بده؟ ببینحالا دشواین خوبو هالیش بوداا بدشو چی دربیاد