03-02-2015، 14:08
خودت را تا صبح می کشی !
غروب بود ، آبانماه هم بود ، گورستان پر از سرما و نیستی بود. ناله های سوزناک زنی از مرده شور خانه می آمد که حوصله مردها را سرمی برد . مضطرب بودند ، زیر لب چیزی می گفتند و دود سیگارشان را در نگاه یخ زده یکدیگر می ریختند . پیر مردها نزدیک در مرده شور خانه نشسته بودند و آرام با یکدیگر صحبت می کردند و گاهی با شیون و ناله های زن ، سرشان را از روی ناراحتی تکان می دادند . زنی از مرده شور خانه بیرون آمد . خم شد و در گوش یکی از پیرمردها چیزی گفت بقیه کنجکاو به آنها نگاه می کردند . زن پیامش را رساند و بالای سر پیرمرد به انتظار پاسخ ایستاد ، چهره پیرمرد در هم رفته بود ، رو به پیرمردی که نگاه منتظرش را به او دوخته بود گفت : (( میگن نمی شه میت رو شست ، چی کار کنیم )) پیرمرد که سرش را برای شنیدن جلوتر برده بود به حالت اولش برگشت و گفت : (( زود کفنش کننند کار تمام شود ، خدا از سر تقصیراتش بگذرد ! )) زن به مرده شور خانه برگشت ناله ای که از مرده شور خانه می آمد سوزناک تر شد . مردها بیشتر احساس ترس کردند ، طاقت تحمل خشم سرد گورستان ر انداشتند . تا اینکه جنازه را بیرون آوردند ، چهارزن میانسال چهار گوشه تابوت را گرفته بودند و زن جوانی پشت سر آنها با ناله های آشنای خود می آمد . مردها بلند شدند ، آخرین پک ها را به سیگارشان زدند ، تابوت را از زنها گرفتند و برای نماز جلوی مرده شور خانه گذاشتند ، دو نفر از آنها رفتند تا سید پیری را که از زور سرما به داخل اتومبیل پناه برده بود بیاورند ، پیرمرد عصا زنان آمد . جلوی تابوت ایستاد و پیش از آنکه نیت کند ، سرش ر ابرگرداند و داد زد : (( گفتید زن است )) ، (( بله )) سید غریبه یی بود ، (( میرزا مروت )) حاضر نشده بود برای میت دختری که از خانه فرار کرده و خودش را آتش زده بود نماز بخواند .
پیرمرد بی خبر از همه جا نماز میت را خواند . سپس مردها تند دست به کار شدند و جنازه ریحانه را با عجله درقبرکم عمقی که ناشیانه کنده شده بود قرار دادند . ناله ها ی زن جوان شدت گرفته بود زن های دیگر او را احاطه کرده بودند تا مزاحم کار مردها نشود ، گویی همگی عجله داشتند تا پرده آخر یک تراژدی را هر چه زودتر تمام کنند ، بخاطر همین بود که مردها در ریختن خاک بر یکدیگر پیشی می گرفتند . پس از اتمام کاربا قدم های تند و تنی خسته برگشتند ، گویی بار سنگینی را از دوششان برداشته بودند ، همه چیز تمام شده بود آبروی ریخته شده را خاک کرده بودند ، انگار اصلا ریحانه یی وجود نداشته است ، دختری که تا دیروز از هر انگشتش هزار هنر می بارید ، انگشتانی که در آتش جهل مردمان عجول سوخت ، نفرین بر چشمانی که او را با پسر همسایه در حال حرف زدن دیده بود ، آن وقت نا مادری اش الم شنگه یی به پا کرد ، اول فحش و کتک ریحانه بود ، بعد کشاندن موضوع به در و همسایه او که فرصتی به دست آورده بود تا از شر ریحانه خلاص شود ، برای اینکه رابطه آنها را ابدی کند ، حرفهایی بر زبان آورد که ریحانه مجبور شد همان روز از ترس پدر و برادرهایش به خانه خواهرش در شهر فرار کند . اما قضیه چنان در روستا پیچیده بود که جز مرگ راه دیگری نبود . خودش را در انبار خانه خواهرش به آتش کشید . خواهری که او را فهمیده بود و با ناله هایش حوصله مردها را سرمی برد .
از ریحانه و ریحانه های دیگر چیزی جز خاطره روزی که خودشان را به آتش می کشند باقی نمی ماند . خبری که همه جا پخش می شود ، مردم با شنیدن آن افسوس می خورند (( حیف شد )) ، (( طفلی چقدر عذاب کشید )) ، (( مثل یه دسته گل بود )) ، (( خدا بگم فلانی را چه کند )) ....
خبری که بر صفحات حوادث روزنامه ها نقش بسته و مو به تن خوانندگان سیخ می کند . آیا تا به حال دچار سوختگی شده اید ؟ مثلا انگشتان ، موقعی که به ظرف غذای روی اجاق دست می زنید ؟ سوزش شدیدی دارد و براحتی ول کن نیست ! حالا تصورش را بکنید یک دخترچهارده ساله وقتی با ریختن نفت به سر و رویش خودش را به آتش می کشد چه حالی پیدا می کند . آتش تمام وجودش را فرا می گیرد ، گیس های بلندش را ، چشمان زیبا و صورت معصومش را جیغ می کشد ، دست و پا می زند ، خودش را به درو دیوار می کوبد ، اما آتش قانون خودش را دارد و هیچ منطقی را بر نمی تابد ، همانند قانون کهنه جهل و نادانی که دخترک را به دامن این آتش سوق داده است . از آن دختر ظریف با آن خنده های ریز و نگاه های شیطنت آمیز ، توده یی در هم از گوشت و استخوان و لباسهایش بر جای می ماند ! چرا ؟ محمد دهگانپور کارشناس امور آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی می گوید : این پاسخ فرد به وضعیت اجتماعی موجود است. نوع ابزاری که برای خودکشی انتخاب می شود نشان دهنده ساختار روانی و پیامی است که فرد می خواهد به جامعه برساند تا بیشتر آنها را تحت تاثیر قرار دهد ، چنین حالتی در اعتراض های سیاسی نیز دیده می شود. واقعیت این است که راه دیگری وجود ندارد کسی به خواسته های آنان توجه نمی کند ، عموما در وضعیت عادی ، حق حرف زدن ندارند ، چه رسد به زمانی که از دید جامعه انسانهای گناهکارنیز شناخته شوند . در واقع ریحانه با هیچ منطقی نمی توانست بی گناهی خود را ثابت کند و تا آخر عمر باید نگاههای سنگین دیگران و نزدیکانش را که او را به چشم یک دختر هرزه می دیدند تحمل کند ، آخر سر هم مجبور بود با پیرمرد ی از روستای دیگر ازدواج کند ، در سایر موارد هم ، زن مجبور است که تحمل داشته باشد تحمل فقر ، تحمل کتک ، تحمل شوهرمعتاد ، هر گونه اعتراضی او را به بی لیاقتی متهم خواهند کرد ، او خودش را به آتش می کشد تا آنجا که می تواند خودش را نشان دهد ، جیغ و داد بکشد و همه بی تفاوت های پیرامونش را برای خاموش کردنش به شتاب وا دارد ، تا حداقل کسی متوجه او باشد که احساس دارد و سوختن را می فهمد ......
دهگانپور درخصوص وضعیت اجتماعی مناطقی که بیشترین آمار خودسوزی را دارند می گوید : در این مناطق ( غرب کشور ) جامعه ظاهرا شهری شده است اما زیر ساختهای آن همچنان قومی و قبیله یی باقی مانده است . زیر ساخت هایی که با توسعه اجتماعی همخوانی ندارند در نتیجه قشر جوان جامعه با تعارض مواجه می شود . عناصر فرهنگی کهنه و متحجرانه این زیر ساخت ها حتی خودکشی را به این جوانان تحمیل می کنند ، مثلا تا گفته شود (( دخترت با فلانی دیده شده ؟ )) پدر یا برادر دختر ضمن تنبیه به او می گویند (( خودت را تا صبح می کشی )) .
این کارشناس روانشناسی در ادامه می گوید : عدم توسعه متعادل در مناطق غرب بویژه ایلام ، زمینه این قبیل حوادث را فراهم کرده است . ما از حقوق زنان حرف می زنیم ، شعار می دهیم ، و در رسانه های خود حضور آنان را منعکس می کنیم ، اما این وضعیت بطور کامل در کشور حاکم نیست ، در بسیاری از مناطق فشارهای سنتی همچنان رواج دارند ، برای همین زمانی که جوان تحت تاثیر این شعارها عمل می کند از سوی این سنت ها ی کهنه سرکوب می شود . کارشناس امور آسیب دیدگان سازمان بهزیستی درباره راهکارها و برنامه های پیشگیرنده در این خصوص می گوید : نمی توان یکشبه عناصر کهنه و متحجر فرهنگی مربوط به دوره پدر سالاری را از بین برد و یک پدربزرگ را عوض کرد تا مثل نوه خود فکر کند ، نیاز به برنامه ریزی های گسترده دارد باید فرهنگ جدید را به اشکال مختلف آموزش داد و جو موجود را باز کرد.
وی درادامه می گوید : وقتی در محیطی خودکشی روی می دهد نباید افراد دیگر آن محیط را به حال خود رها کرد این محیط را باید زیرنظرگرفت و با ارایه خدمات مددکاری و روانپزشکی از بروز پیامدهای بعدی جلوگیری کرد ، اما این مراقتب ها صورت نمی گیرد حتی فردی که خودکشی کرده پس از یکسری خدمات صرفا پزشکی به حال خود رها می شود ، در حالی که بیش از یک سوم این افراد دوباره خودکشی می کنند .
تا همین اواخر بحث خودسوزی تنها به مناطق غرب کشور خلاصه می شد ، اما اخبار مربوط به استان های قزوین ، مازندران و فارس نشان می دهد که باید این پدیده را به شکل جدی در مناطق مختلف کشورریشه یابی کرد . اخباری که بیانگر کاهش سن خودسوزی و افزایش موارد آن است ، متاسفانه به دلیل محافظه کاری های اجتماعی آمار و اطلاعات دقیقی از خودسوزی زنان دردست نیست ، تحقیقات انجام گرفته نیز منطقه یی و استانی بوده و عملا آماردقیقی از نرخ خودکشی و خودسوزی درکل کشور ارایه نمی دهند . با این حال در بیشتر این تحقیقات اختلاف ها و کشمکش های خانوادگی ، فقر ، ازدواج تحمیلی ، اعتیاد ، تشدید فشارهای سنتی بر زنان به عنوان عوامل خودسوزی افراد درنظر گرفته شده است . آمارهای منطقه یی نشان می دهد که خودسوزی درسالهای اخیرافزایش یافته است . به عنوان نمونه در استان ایلام آمار خودسوزی ۱۴ درصد درصد هزاز نفردرسال ۷۵ به ۲۹ درصد درصد هزار نفر در سال ۸۰ رسیده است . درهمین سال آمار استان کرمانشاه ۳۱ درصد و همدان ۲۸ درصد در صد هزار نفر گزارش شده است .
افزایش این آمارها و مشاهده موارد خودسوزی در استانهای دیگر نشان می دهد که شعارها و برنامه های فرهنگی مبتنی بر حفظ حقوق و آزادی زنان و جوانان بطورکامل تحقق پیدا نکرده است .