امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

مجموعه فرار از کرونا

#1
این داستان :

فرار از کرونا

روزی روزگاری سه نفر بودن میخواستن از کرونا فرار کنن @"|HEllen|"

@s҉a҉d҉r҉a҉ w҉i҉n҉n҉e҉r҉ و @ارزوخواجه

آرزو پیشنهاد برداشتن آب و غذا داد و هلن و صدرا هم قبول کردن و از دیجی کالا ۳ دست لباس مخصوص محافظ کرونا خریدن هلن و آرزو رفتن کیک و شیر کاکائو و ... رو بخرن صدرا هم رفت ۳ تا بلیط قبرس تهیه کنه....

بعد از یک روز سخت که همه چی رو تهیه کردن رفتن تو خونه ای که اجاره کرده بودن خوابیدن صدرا با گوشی داشت وضعیت قبرس رو چک میکرد که دید قبرس کرونا نداره....

آرزو و هلن داشتن شبکه خبر رو میدیدن که....

خبرنگار شبکه خبر:«طبق قانون وضع شده خروج از شهر ها محکومیت حبس تا آخر عمر را دارد»

بعد دور هم تصمیم گرفتن صبح کله سحر بزنن از شهر بیرون....

بعد هلن به رفیقش که میخواست فرار کنه و پولدار بود زنگ زد که یه هواپیما اجاره کنه...

دوستش قبول کرد و اونم میخواست باهاشون بره قبرس تا کرونا نگیره....

بعد یه ساعت دوستش زنگ زد گفت ساعت ۵ صبح تو آدرسی که بهتون پیامک زدم باشید......

اونا سر صبح از خواب بلد شدن وسایلشونو جمع کردن و میخواستن برن که همکاران فتا! اونا رو دستگیر کردن....

مثل اینکه خط هلن رو کنترل کردن......

اونا رفت زندان و به حبس تا اخر عمر محکوم شدن اما.....

اما آرزو یه مواد منفجره از جیبش در آورد و پرت کردن سمت دیوار سلول....

دیوار سلول ترکید و اونا فرار کردن و زمانی که سوار ماشین پلیسا شدن یه گوشی دیدن داخل ماشین هلن گوشی رو ورداشت صدرا راننده بود و اونجا یه کلت هم بود آرزو کلت رو برداشت سمت ماشین پلیسا شلیک میکرد ساعت ۵:۱۰ بود هلن سریع زنگ زد به دوستش

دوستش: چرا دیر کردید؟

هلن: ما رو دستگیر کرده بودن

دوستش: سریع بجنبین هواپیما داره حرکت میکنه!

اونا زمانی که هواپیما داشت درش بسته میشد به هواپیما رسیدن و برای مدتی به قبرس سفر کردن....


ادامه دارد.....
خلاف قوانین؟! تکراری؟! بی کیفیت؟! اسپمزا؟! اسپم؟!کم محتوا؟!
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ویلای دو خوابه و ارزان قیمت در نزدیکی دریا در شهر رامسر (:
پاسخ
 سپاس شده توسط ⓩⓐⓗⓡⓐ ، م‍حمّد ، سهَ‌ند ، ʜɪᴅᴅᴇɴ ، SABER ، ارزوخواجه ، شـــقآیــق ، @پوریا@ ، ♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱ ، _ƇRAƵƳ_ ، حتی فحش دادن به ممدم درست نیست ، Emmɑ
آگهی
#2
فرار از کرونا ۲

در ادامه ماجرا صدرا و آرزو و هلن رفتن قبرس....

راستی اسم دوست هلن @SABER بود Cool

هلن و آرزو و صدرا و صابر رفتن خرید کنن برای چند ماه زندگی شون تو قبرس....

اصلا شایدم ریشه کن شد کرونا! به هر حال برای بقاشون رفتن خرید.....

صدرا یهو گوشیش زنگ خورد گوشی رو دید @محمّد بهش زنگ زده بود.....

محمّد برای نجات مسلمانان سعودی رفته بود عربستان.....

محمّد : سلام صدرا کجایی؟

صدرا: تو قبرس هستم

محمّد: اونجا چه غلطی میکنی؟ Idea

صدرا: برای فرار از کرونا از ایران فرار کردیم قبرس

محمّد: تو عربستان هم کرونا شیوع پیدا کرده منم میام پیشت.....

صدرا : حتما میام....

محمّد سریع بلیط میگیره میاد قبرس از شانسش بن سلمان میخواست ترورش کنه ولی از شانس خوبش فرار کرده بود!....

بعد یه روز خسته کننده صدرا و هلن و آرزو و صابر خریدشونو کردن اومدن تو حونه ای که تو قبرس اجاره کرده بودن!

تو قبرس همه چی ارزونه و وارداتیه -______-

محمّدکه ساعت ۴:۰۰ اومد قبرس در خونه ای که صدرا و دوستانش اجاره کرده بودن.....

محمّد: درو باز کنید من اومدم

صدرا: کدوم خری درو میکوبه برم درو باز کنم... عه ممد تویی؟

محمّد: آره منم به کی گفتی خر؟

صدرا: هیچی داشتم خواب میدیدم که تو در زدی...

محمّد: پس که اینطور....

صدرا: آره..... میگم چطوره برو بچ رو بیاریم قبرس؟ حداقل از کرونا خلاص میشن و بیشتر دور همیم....

محمّد: فکر خوبیه!


ادامه دارد....
خلاف قوانین؟! تکراری؟! بی کیفیت؟! اسپمزا؟! اسپم؟!کم محتوا؟!
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ویلای دو خوابه و ارزان قیمت در نزدیکی دریا در شهر رامسر (:
پاسخ
 سپاس شده توسط م‍حمّد ، ارزوخواجه ، ⓩⓐⓗⓡⓐ ، SABER ، سهَ‌ند ، Guildfordia214 ، @پوریا@ ، ♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱ ، شـــقآیــق ، حتی فحش دادن به ممدم درست نیست
#3
فرار از کرونا ۳

ساعت ۶:۰۰ شده بود صدرا بیدار شده بود.....

صدرا: خب چیکار کنم؟ ببینم اخبار ایران چی میگه...

صدرا از گوشیش شبکه خبر رو نگاه میکرد....

خبر نگار شبکه خبر: «فردی از کرمانشاه که مبتلا به ویروس کرونا شده بود درمان و از بیمارستان مرخص شد!»

یهو فیلم @thug life رو پخش کردن!....

صدرا زنگ زد به مهران....

صدرا: سلام چطوری؟

مهران: خوبم چه خبرا؟

صدرا : شنیدم کرونا گرفتی خوب شدی....

مهران: آره چه خبر یاد ما کردی؟

صدرا : قبرس هستم....

مهران : تو تا دو روز پیش ایران بودی چجوری رفتی قبرس؟

صدرا: برای فرار از کرونا برو بچ رو هم آوردم....

مهران: که اینطور...

صدرا : میخواستم بگم تو هم بیای الان نیای همونجا تو ایران بمونی کرونا میگیریا!

مهران: من چجوری بیام وقتی فرار از قرنطینه حبس تا اخر عمر داره!

صدرا: آخ هواستم نبود! بزار فکر کنم ببینم راه حلی واسه فراری دادنت میتونم گیر بیارم یا نه؟

مهران : باشه...

صدرا: دست زنت (@m.h.sa) رو هم بکیر بیار...فعلا بای

مهران : ازم طلاق گرفت....

صدرا: چرا؟

مهران: قصه اش طولانیه...

صدرا: که اینطور فعلا بای...

مهران: بای

هلن و صابر و آرزو بیدار شدن....

آرزو: ممد اینجا چیکار میکنه؟

صدرا: دیروز بهش زنگ زدم بیاد ساعت ۴ صبح رسید شما خواب بودین.... میخوام برو بچ رو بیارم دور هم جمع بشیم....

صابر : نظرتون چیه بعد صبحانه بریم جاذبه های قبرسو ببینیم؟

هلن: موافقم...

صدرا: فقط ممدو بیدار نکنین بزارید خوب بخوابه

در حال صبحانه خوردن._____.

صدرا: به به جاهای پرت هم که بری مکان دیدنی دارن

صابر: آره چقدر هم زیباست

آرزو: بعد دیدن مکان های دیدنی بریم بستنی بخوریم؟ Tongue

هلن:آرههههههه اونم شکلاتی...

ادامه دارد.....
خلاف قوانین؟! تکراری؟! بی کیفیت؟! اسپمزا؟! اسپم؟!کم محتوا؟!
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ویلای دو خوابه و ارزان قیمت در نزدیکی دریا در شهر رامسر (:
پاسخ
 سپاس شده توسط SABER ، م‍حمّد ، سهَ‌ند ، Guildfordia214 ، ⓩⓐⓗⓡⓐ ، ♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱ ، شـــقآیــق ، حتی فحش دادن به ممدم درست نیست
#4
فرار از کرونا ۴

بعد از دیدن جاذبه های توریستی و بستنی خوردن و رفتن به کافی شاپ و خوردن فالوده قبرسی! برگشتن خونه تا بعد از داشتن یه روز خوب استراحت کنن! از اونور مهران که رپ بلد بود خودشو رپر جا زد و به پلیس ایران گفت که تو قبرس کنسرت داره!.......

محمّد: کجا رفتین؟

هلن: رفته بودیم بیرون ببخشید بیدارت نکردیم گفتیم بخوابی 

محمّد: اشکالی نداره فردا باز با هم میریم

مهران بلیط قبرس گرفت و از ایران فرار کرد! و به صدرا زنگ زد......

صدرا: سلام چه خبرا؟

مهران: خودمو رپر جا زدم اومدم قبرس....

صدرا: کار خوبی کردی به همون آدرسی که برات sms کردم بیا

مهران: حله......

آرزو: کی بود؟

صدرا: مهران بود بلیط گرفته داره میاد!

صابر: ایول!

صدرا: الان ساعت ۱۰ شبه فک کنم ساعت ۱۲ بیاد...

هلن: خب تا بیاد ما فیلم میبینیم....

آرزو: مینیونا چطوره؟

صابر: خوبه هر چند تکراریه دوست دارم باز ببینم!

      درحال دیدن مینیون ها :-)

ساعت۱۲ : 

مهران: مهرانم درو باز کن 

صدرا : اومدم!اومدم!

مهران: سلام

صدرا : سلام بفرما داخل...

مهران: به بروبچ هم که اینجان....


          در حال احوال پرسی۰--------۰

صدرا: مهران جان روز سختی داشتی بهتر نیست استراحت کنی

مهران:آره هر چی تو بخوای

صدرا : خب پس بخوابیم تا برای فردا برنامه ریزی کنیم.....


ادامه دارد......

  
خلاف قوانین؟! تکراری؟! بی کیفیت؟! اسپمزا؟! اسپم؟!کم محتوا؟!
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ویلای دو خوابه و ارزان قیمت در نزدیکی دریا در شهر رامسر (:
پاسخ
 سپاس شده توسط ρσєѕɪ ، ʜɪᴅᴅᴇɴ ، م‍حمّد ، سهَ‌ند ، Guildfordia214 ، ⓩⓐⓗⓡⓐ ، thug life ، شـــقآیــق
#5
فرار از کرونا ۵

صبح میشه همه دارن رو میز صبحانه میخورن.....

صدرا: قضیتو به بقیه بگم؟

مهران : اتفاقیه که افتاده بگو.....

صدرا: مهسا از مهران طلاق گرفته.....

هلن : چرا؟

مهران: داستانش طولانیه

محمّد : از اول بهت نگفتم آقا صدرا :-|

مهران : چیو؟

صدرا : هیچی.....

آرزو : غم به دلتون راه ندین امروز کجا بریم؟

صابر: آرزو راست میگه از دست کرونا راحت شدیم دیگه یه کاری نکنین گرفتار غم بشیم

مهران : اصلا ولش کنید.....

صدرا در حال دیدن شبکه خبر :-|.....

محمّد : خب قرار بود امروز بریم از جاذبه های قبرس دیدن کنیما.....

صدرا : یه لحظه حرف نزنین....

خبرنگار شبکه خبر: « چند روز پیش چند نفر به سوی قبرس از ایران سفر کرده اند پلیس اینترپل قبرس به دنبال این ۵ نفر میگردد »

صدرا : بچه ها اینترپل قبرس اسلحه داره؟

آرزو : فرقی نمیکنه اون کلتی که از ماشین پلیس گرفته بودیمو با خودم آوردم

صابر : ایول :-)

محمّد : چی چیو ایول؟ قضیه کلت چیه؟

صدرا: ببین توضیح میدم!
وقتی داشتیم میومدیم قبرس پلیسا ما رو دستگیر کردن آرزو اگه اون اکلیل سرنگو نداشت الان تا ابد تو زندان داشتیم آب خنک میخوردیم وقتی اونو پرت کرد سمت دیوار دیوار ترکید و ما فرار کردیم و سوار ماشین پلیس شدیم ماشین پلیس توش کلت و موبایل بود اونا رو برداشتیم اینم قضیه کلت

محمّد : چرا معطلید؟ بجنبید تا پلیسا مارو نگرفتن بدویید وسایلو جمع کنیم


صدرا : باشه! ولی باید به یه کشور دیگه سفر کنیم الان باید کجا سفر کنیم؟

محمّد : آنگولا :-) مجموعه فرار از کرونا 1

صدرا : باشه سریع جمع کنید وسایلو من برم بلیط بگیرم بریم آنگولا ....



ادامه دارد.....
خلاف قوانین؟! تکراری؟! بی کیفیت؟! اسپمزا؟! اسپم؟!کم محتوا؟!
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ویلای دو خوابه و ارزان قیمت در نزدیکی دریا در شهر رامسر (:
پاسخ
 سپاس شده توسط م‍حمّد ، ⓩⓐⓗⓡⓐ ، امیر‌حسین ، thug life ، @پوریا@ ، ♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱ ، شـــقآیــق
#6
فرار از کرونا ۶

صدرا و دوستان داشتن به آنگولا میرفتن که......

هنگام اسباب کشی تلوزیون روشن بود محمّد دید اخبار قبرس اعلام کرده که کرونا در اونجا شیوع پیدا کرده همینطور که اسباب کشی میکردن محمّد گفت اخبار گفته تو قبرس کرونا داره از وقتی ما اومدیم کرونا اونجا شیوع پیدا کرده افراد همگی اسباب کشی کردن و داشتن فرار میکردن سریع وسایلاشونو برداشتن و سوار هواپیما شدن.....

صدرا که کنار آرزو نشسته بود گفت:

صدرا : آرزو چجوری کلتتو مخفی کردی؟

آرزو : ماییم دیگه!

صدرا : الان باید دعا کنم تفنگتو پیدا نکنن یا مامور مخفی هواپیما به ما شک نکنه....

آرزو : بد به دلت راه نده! عمرا بتونن پیدا کنن کلتو.....

صدرا : ایشالله .....

در همین حال ممد که پیش مهران نشسته بود داشت به @"ѕмσкє"  زنگ میزد....

حالا ماجرای امیر حسین....

اون یه برنامه نویس حرفه ایه و تو کار کامپیوتر و گوشی خیلی ماهره...

محمّد : الو سلام امیرحسین چه خبرا؟

امیر حسین : خوبم چه خبر تو عربستان؟

محمّد : عربستان؟

امیر حسین : آره دیگه! مگه تو عربستان نیستی؟

محمّد : نه! برای فرار از کرونا اومدم قبرس حالا که اونجا کرونایی شده فرار کردم آنگولا راستی با دوستان: صدرا،هلن،صابر،آرزو و مهران هم باهام هستن...

امیر حسین : به به خوش بگذره! صبر کن ببینم جز تو بقیه که ایران بودن! چجوری فرا  کردن؟ مگه فرار کردن ار قرنطینه جرم نبود؟

محمّد : چرا. ولی اونا با کلی زحمت فرار کردن قضیش طولانیه

امیر حسین : عجب!

محمّد : آره راستی تو هم تو ایران نمون کرونا میگیری با ما بیا!

امیر حسین: مگه همه جا نزدن #در_خانه_بمانیم

محمّد : فرار کن میمیریا !

امیرحسین: مردن بهتر از حبس ابد هست.....

محمّد : خاک بر سرت بیا بهت نیاز داریم....

امیر حسین : الان به فرض من دارم میام چجوری بیام؟

محمّد : ای لعنت! صابر هم که اینجاست هواپیما اختصاصی از کدوم گوری بیاریم حالا؟

امیر حسین : هر وقت یه روش پیدا کردی بزنگ بای.....

محمّد : نه قطع نکن! الو!الو! لعنتی قطع کرد.....

وقت ناهار رسیده بود ساعت ۲ بود....

مهماندار داشت ناهار رو پخش میکرد......

برو بچ ناهار رو خوردن و بعد خوابیدن.....

صدرا و محمّد ساعت ۵ بیدار شدن و تا ساعت ۶ با گوشی هاشون ور میرفتن.....

تا آنگولا فاصله ی زیادی بود ساعت ۶ شده و بروبچ به آنگولا نزدیک شدن....

صدرا : بسم الله الرحمن الرحیم. کلت آرزو رو نبینن......

آرزو خوابیده بود......

جز صدرا و محمّد همه خواب بودن.....

هواپیما فرود آمد.....

صدرا آرزو،هلن و صابر را بیدار کرد و محمّد مهران رو....

صدرا همینطور دعا کنان از هواپیما پیاده شد بقیه هم پیاده شدن و صدرا با لو نرفتن کلت آرزو نفس راحتی کشید......

آرزو : دیدی گفتم بد به دلت راه نده

صدرا : آره واقعا شانس آوردیم

محمّد : به امیر حسین زنگ زدم....

هلن : خب!

محمّد : قبول نکرد بیاد گمونم میخواد بمیره.....

صدرا : اگه بخواد بیاد هم روشی نداریم که بیاریمش....

صابر : درست میگی!

آرزو : خب الان بگردیم یه خونه اجاره کنیم.....

صدرا : اجاره میکنیم درست اما پولمون کم میشه باید تو آنگولا کار پیدا کنیم.....

محمّد : خب اول خونه بعد کار.....

صدرا : قبول.....

هلن : بعد بستنی شکلاتی!....

صدرا : چند روزه بستنی شکلاتی نخوردم اما هنوز نمردم خخخخخ قبوله......

صابر : بعد مکان های توریستی.....

صدرا : صبر کنین پلیسا دنبالمونن به نظرت میفهمن ما آنگولاییم؟

محمّد : فکر نکنم.

آرزو : از کرونا فرار کردیم گیر دردسر های دیگه افتادیم....

صدرا : برنامه ریزی باید کنیم برای همه مشکلات خودمم بیشتر از همه دارم دیوونه میشم!

محمّد : خب حالا خونه رو اجاره کنیم......

صدرا : باشه اجاره کنیم بعد موقع شام فکر میکنیم.....

بروبچ داستان رفتن به زور یه خونه اجاره کردن ساعت ۸ شده و همگی استراحت کردن.....

                                             چند دقیقه بعد :-)

پیک موتوری : سلام.غذاتونو آوردم....( به زبان کشور خودش گفت)

صدرا : ?can you speak English

پیک موتوری : Yes

صدرا : give your many

پیک موتوری : Thanks

صدرا : بیاین وقت شامه یکی این مهرانو صدا کنه داره رپ گوش میده.......

صابر : من صداش میکنم.....

صابر : مهران باشو بیا شام......

مهران: چی میگی؟

صابر : اون هدفونو ور دار

مهران : برداشتم خب چی میگی؟

صابر : بیا شام.....

مهران : اومدم.....

همگی در سر میز بزرگ شام قرار دارن......

صدرا : خب ما پولمو ته کشیده در نتیجه باید کار کنیم......

مهران : خب اینو همه میدونن.....

صدرا : اگه کار کنیم به نظر شما تو دید اینترپل نیستیم؟

صابر : نه.اونا از کجا بدونن ما آنگولا هستیم؟

صدرا : خودمم دارم گیج میشم الان به ما ایرانیا کار میدن؟چه شغلی رو انتخاب کنیم؟

هلن: سرقت D-:

آرزو : موافقم.....

مهران : میگی بریم بانک بزنیم؟

صدرا : ما که تا الانم مجرمیم

محمّد : شما پنج نفر مجرمین من این وسط بیگناهم که.....

صدرا : حرف نزن تو هم با ما بودی تو رو هم مجرم محسوب میکنن بخوابید فردا همگی باید بریم وسایل دزدی رو تهیه کنیم.....


ادامه دارد........
خلاف قوانین؟! تکراری؟! بی کیفیت؟! اسپمزا؟! اسپم؟!کم محتوا؟!
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ویلای دو خوابه و ارزان قیمت در نزدیکی دریا در شهر رامسر (:
پاسخ
 سپاس شده توسط ⓩⓐⓗⓡⓐ ، thug life ، امیر‌حسین ، م‍حمّد ، شـــقآیــق
#7
فرار از کرونا ۷

رفقای داستان همگی رفتن از مافیای کلمبیا کلی اسلحه و خشاب،مهمات،بمب و....
سفارش دادن و با مافیای کلمبیا قرارداد خوبی بستن قبل از حمله صدرا نقشه رو به بقیه گفت و بقیه اشکالات نقشه رو چک کردن تا یه نقش درست و حسابی به دست بیارن!....

بالاخره بعد از چند ساعت یه نقشه خوب کشیدن و صدرا یه نصیحتی بهشون کرد

صدرا : هر چی دلتون میخواد از هر جا غارت کنید فقط یادتون باشه مال فقیر رو نزدین و همیشه یکم از چیزی که غارت کردید به فقرا بدین......

عملیات شروع شد.....

همگی به بانک مرکزی آنگولا حمله کردن......

صدرا : حواستون باشه کسی زنگ خطرو نزنه....

صابر : من میرم سراغ گاو صندوق....

هلن : منم میرم کمکش....

صدرا : قبوله آرزو تو حواست به کارمندای بانک باشه.... مهران تو هم کمکش کن

مهران : حله....

صدرا : ممد تو هم با من میای گروگان ها رو مدیریت کنیم....

محمّد : باشه.....

محمّد دو تا شلیک کرد و گفت : همگی ساکت همگی گوشی هاشونو بدن به من.....

گروگان ها : جیغـــــغغغغغ کممممــــمکککـــــکککک جییغـــغـغــغـغـــغ

صدرا : خفه شید وگرنه میمیرین.......

گروگان ها : کممممــــککککـــک کمکــــک جـــــیغـــــغـــف

صابر : پولا رو برداشتم بریم.....

صدرا : دست مریزاد در بریم.....

ناگهان یکی از کارمندان آژیر خطر رو زد......

امّا رفقای داستان زرنگ تر از این حرفا بودن و سریع سوار ماشین شدن و فرار کردن.....

از بدشانسی دولت آنگولا اونا دوربین مدار بسته نداشتن.....

بروبچ فرار کردن و به خونه رسیدن.....

صدرا : روز سختی بود همگی کارشونو خوب انجام دادن پولدار شدییییمممممممم....

اون روز بچه ها تا شب جشن گرفتن و کلی کیک و بستنی شکلاتی سفارش دادن و خوابیدن



ادامه دارد......
خلاف قوانین؟! تکراری؟! بی کیفیت؟! اسپمزا؟! اسپم؟!کم محتوا؟!
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ویلای دو خوابه و ارزان قیمت در نزدیکی دریا در شهر رامسر (:
پاسخ
 سپاس شده توسط ρσєѕɪ ، ⓩⓐⓗⓡⓐ ، thug life ، شـــقآیــق ، حتی فحش دادن به ممدم درست نیست
#8
فرار از کرونا ۸

همه خوابیدن صبح شد و صدرای سحر خیز ساعت ۶ پاشد و سایت های خبر گزاری ایرانو چک کرد.....
خبر جدید هم این بود که آمریکا کرونا رو به وجود آورده و به چین منتقل کرده......

صدرا رفت تو فکر و خودش سرگرم گوشی کرد تا اینکه ساعت ۸ شد و بقیه بیدار شدن......

صدرا : باید وسایلو جمع کنیم شاید پلیسا فهمیده باشن ما آنگولا هستیم و اومدن سراغمون از اون ور هم سایتای خبری رو چک کنین نوشته انتشار دهنده کرونا آمریکاست که به چین انتقال داده......

دیگه همتون خوب میدونید کل دنیا رو کرونا گرفته جایی نمیتونیم بریم همه جای دنیا رو کرونا فرا گرفته حتی به کشوری مثل بوتان پس بهتره با منشاء این ویروس بجنگیم.....

بعدش گفت که باید بریم آمریکا یه باند مافیایی تشکیل بدیم آمریکا رو بدبخت کنیم.....

بقیه هم قبول کردن و همگی وسایلا رو جمع کردن و بلیط گرفتن رفتن به سوی آمریکا.....

ادامه دارد...
خلاف قوانین؟! تکراری؟! بی کیفیت؟! اسپمزا؟! اسپم؟!کم محتوا؟!
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ویلای دو خوابه و ارزان قیمت در نزدیکی دریا در شهر رامسر (:
پاسخ
 سپاس شده توسط سهَ‌ند ، ⓩⓐⓗⓡⓐ ، ρσєѕɪ ، thug life ، یلدا 86 ، شـــقآیــق ، حتی فحش دادن به ممدم درست نیست
#9
خیلیم چرت بود ایشششش
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ناشناس
پاسخ
 سپاس شده توسط شـــقآیــق
#10
چه جاالب!
دست خطا اون وسط عوض شد!
یهو کتابی حرف زدی!
واقعا جالب بود برام
فقط کاشکی اسم اونم مینوشتی
جفتتون نویسنده این دیگه مگه نه؟!
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
Karlina
پاسخ
 سپاس شده توسط شـــقآیــق


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  بزرگترین ضربه ای که این روزها کرونا،یا شرایط و مشکلات دیگه بهت وارد کرده چی بوده؟
  #coronahanddance #رقص_دست_ کرونا
  بهترین تغذیه برای سالمندان مبتلا به کرونا
  فال جالب حروف اول اسم مجموعه : انواع فال های گوناگون فال جالب حروف اول اسم توجه : در
  جلوگیری از فرار مالیاتی برخی موجران
  مزایای خدمت سربازی و معایب فرار از سربازی :/ (فقط پسرا بیان تو!....)
  در کرونا بهترین وسیله سفر برای کودکان چیست؟
  کرونا هواپیما دوست دارد یا قطار؟ چه کنیم در امان باشیم
  در کرونا سفر نرو، اگر رفتی اینو بخون!
  جمعلات عربی مخصوص دوران کرونا

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان