28-02-2020، 13:47
سلام دوستان یکی از دلایلی که این داستان رو نوشتم اینکه زیاد به کرونا فکر نکنید که می گیرید
روزی دو همسایه با یک دیگر دعوا کردن قرار شد هر یک از انها با سمی همدیگر رو بکشن اما یکی زنده خواهد ماند.
قرعه به اسم همسایه ی دوم افتاد قرار شد همسایه ی اول سمی اماده و به خورد همسایه ی دوم بدهد همسایه ی دوم برای نجات به نوکرش گفت یک سطل اب گرم و دوغ ترشیده اماده کند.
همسایه ی دوم بعد از خوردن سم سریع به سراغ دوغ رفت و ان را نوشید سپس در سطل اب گرم بالا اورد
نوبت به همسایه ی اول رسید. همسایه دوم با خود اندیشید که من هر جور سمی به همسایه ام بدهم او زنده خواهد ماند.
به همین دلیل به نوکرش گفت برو یک نمد بزرگ بگیر سپس با نوکر های دیگر با چوب به ان ضربه بزنید.
همسایه ی اول که با تعجب به کار نوکر های همسایه ی دوم نگاه می کرد با خود چنین گفت
او دارد قوی ترین سم را درست می کند و من خواهم مرد.
همسایه ی اول به مدت دو روز به صدای ضربه های نوکر ها به نمد را شنید بعد از دو روز وقتی رفتن خانه اش او را مرده پیدا کردند و تمام اینها نتیجه ی استرسی بود که همسایه ی اول داشت.
روزی دو همسایه با یک دیگر دعوا کردن قرار شد هر یک از انها با سمی همدیگر رو بکشن اما یکی زنده خواهد ماند.
قرعه به اسم همسایه ی دوم افتاد قرار شد همسایه ی اول سمی اماده و به خورد همسایه ی دوم بدهد همسایه ی دوم برای نجات به نوکرش گفت یک سطل اب گرم و دوغ ترشیده اماده کند.
همسایه ی دوم بعد از خوردن سم سریع به سراغ دوغ رفت و ان را نوشید سپس در سطل اب گرم بالا اورد
نوبت به همسایه ی اول رسید. همسایه دوم با خود اندیشید که من هر جور سمی به همسایه ام بدهم او زنده خواهد ماند.
به همین دلیل به نوکرش گفت برو یک نمد بزرگ بگیر سپس با نوکر های دیگر با چوب به ان ضربه بزنید.
همسایه ی اول که با تعجب به کار نوکر های همسایه ی دوم نگاه می کرد با خود چنین گفت
او دارد قوی ترین سم را درست می کند و من خواهم مرد.
همسایه ی اول به مدت دو روز به صدای ضربه های نوکر ها به نمد را شنید بعد از دو روز وقتی رفتن خانه اش او را مرده پیدا کردند و تمام اینها نتیجه ی استرسی بود که همسایه ی اول داشت.