10-12-2019، 22:57
(آخرین ویرایش در این ارسال: 10-12-2019، 23:15، توسط ☪爪尺.山丨几几乇尺☪.)
در این تایپیک اشعار شاعران خارجی قرار میگیرد!
با سپاس...
الکساندر پوشکین
بی قطره ای اشک
پژمرده شد و خمودی گرفت
به زیر آبیِ آسمانهای سرزمین مادریاش.
تا آنجا که به یقین
روح جوانش به پرواز درآمد
بر فراز من، بی هیج صدایی.
میان ما فاصلهای افتاده است،
خطی گذرناپدیر؛
تلاشم بیهوده بود
نتوانستم خویش را برانگیزانم.
به سنگ میمانستند
آن لب ها که خبرم آوردند،
من نیز به سان سنگ گوش فرا دادم،
رعشهای در من پدیدار نشد.
آری، آن آتش مردافکن
که پیش تر در آن سوخته بودم،
شعلهاش را او بر میافروزاند،
همان که اشتیاقش مرا از خویش برون میراند.
پس اینک کجاست عذاب؟ کجاست عشق؟ افسوس!
برای روزهای تکرار نشدنی
خاطرات شیرین و افسوس برای آن خوش باور
در این هنگام مرا نه زجهای است نه قطرهای اشک.
با سپاس...
الکساندر پوشکین
بی قطره ای اشک
پژمرده شد و خمودی گرفت
به زیر آبیِ آسمانهای سرزمین مادریاش.
تا آنجا که به یقین
روح جوانش به پرواز درآمد
بر فراز من، بی هیج صدایی.
میان ما فاصلهای افتاده است،
خطی گذرناپدیر؛
تلاشم بیهوده بود
نتوانستم خویش را برانگیزانم.
به سنگ میمانستند
آن لب ها که خبرم آوردند،
من نیز به سان سنگ گوش فرا دادم،
رعشهای در من پدیدار نشد.
آری، آن آتش مردافکن
که پیش تر در آن سوخته بودم،
شعلهاش را او بر میافروزاند،
همان که اشتیاقش مرا از خویش برون میراند.
پس اینک کجاست عذاب؟ کجاست عشق؟ افسوس!
برای روزهای تکرار نشدنی
خاطرات شیرین و افسوس برای آن خوش باور
در این هنگام مرا نه زجهای است نه قطرهای اشک.