(11-08-2019، 20:39)NAJY نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
تموم؟؟؟معمایی دیگه نیست؟؟؟؟
کسی نبود حل کنه! ایشونم سرد شدن
|
دنیای تاریک من | my dark world [ عجیب و ترسناک ] |
||||||||
(11-08-2019، 20:39)NAJY نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. کسی نبود حل کنه! ایشونم سرد شدن
12-08-2019، 14:26
(11-08-2019، 23:13)محمّد نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. حیف شد
31-08-2019، 15:20
خخیلی خوبه!
مرسی ♡
17-09-2019، 14:27
برو بابا
17-09-2019، 17:08
(17-09-2019، 14:27)دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. اعزازی؟ برادر چندبار اکانت میسازی؟ یبار دیدی تا ابد محروم شدیا!
17-09-2019، 19:02
(17-09-2019، 14:27)دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. درست حرف بزن
02-11-2019، 17:42
کلاس درس تفکر (معما)
جواب معما قبلی:
طرف خودش خانوادشو کشته .. رفته حموم خودشو تمیز کنه ک صدا جیغ میشنوه میره میبینه دزد اومده . دزده میفهمه این از خودش چیز تره در میره -ـــ- اینم میترسه دزده لوش بده! معما جدید: در اواخر جنگ در عراق، یک سرباز آمریکایی ب پدر و مادرش زنگ زد:
«سلام مامان و بابا،» اون گفت «دارن منو برای چند روز میفرستن خونه،
وقتی اومدم فکر میکنین بتونم چند روز با شما بمونم؟»
پدر و مادرش از شنیدن این خبر خیلی خوشحال شدن:
«معلومه!» پدر فریاد زد «تو میتونی تا هر وقت که دلت بخواد با ما زندگی
کنی.»
«یکی از دوست هام جایی برای رفتن نداره،» اون گفت «اشکالی نداره اگه
اونم یه مدت با ما بمونه؟»
«مشکلی نیست پسرم،» مادرش گفت «در این خونه همیشه ب روی
دوست های تو بازه»
«اما، یک چیز هست ک باید بدونی،» پسر گفت «دوستم روی یک مین پا
گذاشته و دست ها و پاهاش رو از دست داده»
یک سکوت طولانی در اون طرف دیگه خط برقرار شد...
«خب، برای چند روز عیب نداره،» مادرش گفت «اما مراقبت از یک ادم معلول
سخته، بار بزرگی برای من و پدرت میشه... شاید باید یک بهداری خوب یا
بیمارستان به جاش پیدا کنی.»
بدون کلمه ی دیگری، پسر تلفن رو قطع کرد؛ روز بعد، پدر و مادر پسر تماسی
از طرف فرمانده پسر داشتن که گفته بود پسرشون خودکشی کرده...
پدر و مادر نابود شده بودن، چند روز بعد، جسد پسر به امریکا فرستاده شد و
پدر و مادرش رفتن که جسد رو بگیرن، در تابوت رو باز کردن و گریه سر دادن...
دیگه آسون تر از این؟ :////
04-11-2019، 15:41
تاپیکت عالیه
لطفا از موضوعاتی مث اون داستان باب اسقنجی بیشتر بزار عالــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
05-11-2019، 22:33
(02-11-2019، 17:42)♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. غمگین بود این یکی. پسره خودشو میگفت معلول بود؟
06-11-2019، 17:41
(01-07-2019، 11:03)♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. تین کاملا دروغ بود | ||||||||
|
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه) | |||||||
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|