امتیاز موضوع:
  • 9 رأی - میانگین امتیازات: 4.56
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بغض قلم ❥ ..

من برایِ حالِ خوبم ، مي جنگم !
قوي بودن ؛ در دنیایِ من ، انتخاب نیست ،
یک قانونِ اساسي و اجباریست .
اوضاع ، هرچقدر که مي خواهد ، بد باشد ؛
من شکست را ، نمي پذیرم !
به جایِ نشستن و افسوس خوردن ؛ مي ایستم و شرایط را تغییر مي دهم !
مي جنگم ، زخمي مي شوم ، زمین مي خورم ، اما شکست ، هرگز !
من عمیقا باور دارم که شایسته ي آرامشم ،
و برایِ داشتنش ،با تمامِ توانم ، تلاش مي کنم .
من آفریده نشده ام که تسلیم باشم ،
که مغلوب باشم ،
که ضعیف باشم !
من آمده ام که جهان را ، تسلیمِ آرزوهایم کنم ،
"من" خواسته ام !
پس می شود . . Smile
 سپاس شده توسط امیر‌حسین ، Mr.Ramin ، Faust
آگهی
جانمی دردین توتوب درمانہ بی واخ گلمیسن
من جنون عشقدن دیوانہ ئولدوم بیل گینن
گلمیسن ای عاقل و فرزانہ بی واخ گلمیسن
عاشقیدیم عاشق جانانہ بی واخ گلمیسن
آشنالیق دان چیخیب بیگانہ بی واخ گلمیسن
ساقی عشقیم گیدیب تا قورتولوب می خمرہ دن
باغلادیم میخانہ نی مستانہ بی واخ گلمیسن. . . .
 سپاس شده توسط Mr.Ramin ، Faust
شیطنتهای دخترانه ی مان را هرزگی نخوانید...!
 سپاس شده توسط Mr.Ramin ، امیر‌حسین ، Faust ، オスイン
مصیبت در لحظات اول کشنده نیست؛
‏ضربه آنچنان شدید است که نمی‌توانی ﺩﺭﺳﺖ درک کنی چه بر تو گذشته است.
‏اما زمان، زمان که می‌گذرد تازه می‌فهمی ﮐﻪ بر سرت چه آمده است...
‏زخم به جای التیام گسترش می‌یابد و همه روح و قلبت را در تسخیر خود می‌گیرد...
A psychopath bibliophile
 سپاس شده توسط ⓩⓐⓗⓡⓐ ، Faust
زنى از یک حقوقدان پرسيد: تا كِى مى خواهيد به مردان اجازه بدهيد زن دوم بگيرند؟
حقوقدان گفت: تا زمانى كه زن ها خودشان، زن دوم هيچ مَردى نشوند!
 سپاس شده توسط Mr.Ramin ، امیر‌حسین
گفتی دوستت دارم
و من به خیابان رفتم؛
فضایِ اتاق برایِ پرواز کافی نبود!
A psychopath bibliophile
 سپاس شده توسط Faust
از عجایب سیگار همین بس که آتشش آرامت میکند

در برابر کسی که دلت را آتش زده

میبینی مادر؟

دیگر سیگار هم غم هایم را تسکین نمیدهد

سلطان غم بگو مسکنت چیست؟

فرزندت از پای درآمده
بغض قلم ❥ .. 192
 سپاس شده توسط Mr.Ramin
کاش عَکسات گَرمایِ بَغَلِتو داشت=))❤
 سپاس شده توسط امیر‌حسین
دوست دارم بچه ام پسر باشد...
ﺗﺎ ﺍﮔﺮ ﻃﻼﻕ ﺧﻮﺍﺳﺖ
ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺣﻖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﺪ.
ﺍﮔﺮ ﺯﻧﺶ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﮐﺮﺩ
ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺣﻖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﺪ.
ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﭼﻨﺪ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺩﺍﺷﺖ
ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺣﻖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﺪ.
ﺍﮔﺮ ﺗﺎ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻧﯿﺎﻣﺪ
ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺣﻖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﺪ.
ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺑﻠﻨﺪ ﺧﻨﺪﯾﺪ،
ﺍﮔﺮ ﺷﯿﻄﻨﺖ ﮐﺮﺩ،
ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺣﻖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﺪ...
ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺶ ﻣﺠﺮﺩﯼ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﮐﺮﺩ،
ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺣﻖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﺪ.
ﺗﺎ ﺍﮔﺮ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﺭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻫﺎ ﭘﺮﺳﻪ ﺯﺩ، ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺣﻖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ
ﺑﺪﻫﺪ...
ﺍﮔﺮ ﺳﺮﮐﺸﯽ ﮐﺮﺩ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺣﻖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﺪ...
ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ ﺁﺧﺮ ﺍﮔﺮ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎﺷﺪ،
ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺑﮑﺸﺪ
ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻫﺮﺯﻩ ﺍﺵ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﺪ.
ﺷﺐ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺩﯾﺮ ﺑﯿﺎﯾﺪ
ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻫﺮﺯﻩ ﺍﺵ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﺪ.
ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺶ ﺳﻔﺮ ﻣﺠﺮﺩﯼ ﺑﺮﻭﺩ
ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻫﺮﺯﻩ ﺍﺵ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﺪ.
ﺩﺭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺑﺨﻨﺪﺩ ﯾﺎ ﺷﯿﻄﻨﺖ ﮐﻨﺪ
ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻫﺮﺯﻩ ﺍﺵ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﺪ.
ﺍﮔﺮ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﮐﻨﺪ
ﺟﺎﻣﻌﻪ او را ﻫﻤﺴﺮ ﻧﺎﺑﻠﺪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﺪ...
ﺍﮔﺮ ﭘﺴﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻫﺎ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺍﻣﻦ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ...
ﺩﯾﮕﺮ ﻧﮕﺎﻩ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﻫﺮﺯﻩ ﭼﺸﻤﺎﻥ دیگران ﺁﺯﺍﺭﺵ ﻧﻤﯿﺪﻫﺪ.
ﺍﮔﺮپسر باشد،
ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ
ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﯼ ﭘﻮﺳﯿﺪﻩ ﯼ ﻣﺮﺩﻡ
ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ...
ﺑﭽﻪ ﺍﻡ " ﭘﺴﺮ "ﺑﺎﺷﺪ...
چون زن که باشی،
نمیتوانی موقع غمت به خیابان بروی...
سیگاری آتش بزنی ودود شدن غمهایت را ببینی...
زن که باشی،
غمت را پنهان میکنی پشت نقاب آرایشت!
وبا رژ لبی قرمز!
خنده را برای لبهایت اجباری میکنی!
آنوقت همه فکر میکنند..نه دردی هست،نه غمی
وتنها نگرانیت،پاک شدن رژ لبت است!!
زن که باشی:
مردانه باید غم بخوری...!(:
 سپاس شده توسط امیر‌حسین ، Faust
کاش به همون سادگی که تو رویا بغلت میکنم میتونستم تو واقعیت بپیچم تو تنت!=)


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان