بغض قلم ❥ ..

[¤غریبہ آشنا¤]

آقا مھرداد ما چندتا شعر نوشتیم نصف شبی ھمہ شاعرا ریختن اینجا خخخ

دل شکستہ را بند ھم بزنی بی فایدہ ھست ھرکاری بکنی بازھم غم و غصہ از ترک ھایش میچکد
شیشہ ھای شکستہ تعویض میشوند
پلھای شکستہ تعمییر. . . .
اما آدمای شکستہ فراموش میشوند

[¤غریبہ آشنا¤]

از اینایی کہ ھرچقد دلشونو میشکنین ناراحتشون میکنین ولی ھیچی نمیگن خیلی بترسین. . . .
یہ روز بی سر و صدا میرن و شما میمونین و یہ دنیا پشیمونی. . . .

---

امروز نشستم غم فردا خوردم
در دستہ زمانہ خم شدم تا خوردم
مانند تو در عشق دو رو باید بود
من چوب ھمین صداقتم را خوردم!

[Đęąđ.ğïřł]

شدم یه دختره تخس ...میونه یه عالمه بغض...

[امیر‌حسین]

شاید خیلیا بیان که دوستت داشت باشن و حتی عاشقت شن ولی ؛
هیچکس اندازه من " تو "رو بلد نیس

[¤غریبہ آشنا¤]

رفت بدونہ خداحافظی شاید میدانست
بدون او نمیخواھم خدا ھم نگھدارم باشہ. . .

---

از میانہ جمع یاران من چہ تک افتادہ ام
قطرہ اشکم و از چشم فلک افتادہ ام. . .

[Mr.Ramin]

حیف نیست بهار از سرِ اتفاق بغلتد در دستم، آن وقت تو نباشی؟!

[Đęąđ.ğïřł]

چه کسی میداند خواب معشوق دیدن چه حالی دارد(((:

#شقایق

[Mr.Ramin]

و نمی‌دانستم که این اندوه است که ما را به تفکر وامی‌دارد یا تفکر است که ما را اندوهگین می‌کند؟!

---

اكنون كجاست؟
چه مى كند؟
كسى كه فراموشش كرده ام..

[¤غریبہ آشنا¤]

گاھی دلم بی ھوا ھوایت را میکند
ھوای تو، توی کہ ھیچوقت ھوایم را نداشتی
اگر دیوانگی نیست پس چیست؟
وقتی تو این دنیا بہ این بزرگی دلت فقط
ھوای یک نفر را بکند کہ حواسش ھم بہ تو نیست. . .

[امیر‌حسین]

اگه حرفایی که با تو ، تو دلم میزنم رو الان به زبون بیارم یا تورو میارن پیشم یا منو میبرن تیمارستان!