موش بخورت

[صباا]

دختری بود در ولایت غربت که هر چیزی میگفت یا هر چیزی می خواست همان موقع اتفاق می افتاد و آرزویش بر آورده میشد مثلا اگر میگفت(الان برق میرود)همان موقع برق میرفت یامثلا اگر میگفت(من دوست دارم زیباترین دختر جهان شوم)آنقدر زیبا میشد که تمام مردم با دهن باز به او خیره میماندند خلاصه این دختر کم کم بزرگ شد و به سن جوانی رسید یک روز داشت در خیابان راه می رفت که چشمش افتاد به یک پسر خوشتیپ و خوش قواره و زیبا با اندامی زیبا و قدی رعنا و...(چون خصوصیات آن پسر زیاد است من همه را نمی نویسم) تا چشم دختر به او افتاد با خودش گفت (کاش این پسر عاشق من شود و به خواستگاری ام بیاید)از آنجا که آن دختر هر آرزویی می کرد فورا بر آورده میشد آن پسر فی الفور عاشق دختر شد و همان وسط خیابان آمد خواستگاری دختر دختر گفت من حرفی ندارم ولی تو باید اول چند خواسته مرا بر آوره کنی پسر گفت(ای محبوب شیرین کار شما جان بخواه)دختر که توی دلش قند آب میشد گفت(اول این که باید برایم یک جفت شاخ قول بیاوری)پسر گفت(به روی چشم همین الساعه)و به راه افتاد دختر در دلش آرزو کرد که(کاش همین الان یک جفت شاخ قول پیدا کند و بیاورد)هنوز آرزویش را کامل نگفته بود که یک دفعه پسر با یک جفت شاخ قول آمد دختر گفت(حالا شرط دوم و آن این است که دو کاغذ پیدا کنی که وقتی که آن ها را بمالی آتش بگیرد)پسر به راه افتاد و دختر که داشت از شوق و ذوق دیوانه میشد در دلش آرزو کرد که پسر زودتر آن دو کاغذ را پیدا کند هنوز مشقول آرزو بود که پسر با دو روزنامه(سلام)و(رسالت)برگشت دختر که داشت طاقتش طاق میشد و دلش نمی خواست باز هم پسر را جایی بفرستد یک شرط آسان تر گفت(شرط آخر این است که با کف دستت راه بروی)پسر که در این کار ها ورزیده بود و نیازی به آرزوی دختر نداشت فوری ملق زد و شروع کرد با کف دست راه رفتن و در عین حال هر شیرین کاری دیگری که بلد بود برای دختر انجام داد دختر که از دیدن شیرین کاری پسر کلی ذوق زده شده بود و غش غش می خندید بنا کرد به تشویق پسر و گفت(آفرین هه هه هه خیلی بانمکی هه هه هه موش بخورت هنوز این حرف کاملا از دهن دختر بیرون نیامده بود که یک موش از کنار خیابان آمد و پسر را خورد


طفلکی دختره خیلی دلم براش سوخت

اگه تکراری بود ببخشید من تازه اومدم تو این سایت و همه موضوع هاشو نخوندم راستی من تازه واردم اگه میشه بهم سپاس بدین تا سپاس هام زیاد شه ممنون امید وارم از داستان خوشتون بیاد

[مرگ جاستین عشق سلنا]

مرسی جالب بود سپاسیدم

[صباا]

پس نظراتون کو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

[^ali^]

زرشک !؟! موش تو رو بخوره بابا با این موضوعت اخه موش مگه ادم خاره بابا

[محمدرضا گلزار]

این به نظرم یه جور افسانه ولی به هر حال مرسی جالب بود سپاسیدم صبا جون

[any body]

سپاسو زدم که سپاس هات بره بالا وگرنه داستانت جالب نبود

[صباا]

واقعا جالب نبود؟

هییییییییییییییییییییییییییییییییی

[sara ss501]

خیلی خوب بودش ازت ممنونم

[صباا]

قربونت برم

[صباا]

پس نظراتون کو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ سپاساتون کوووووووووووووووو؟خیلی نامردین