بغض قلم ❥ ..

[امیر‌حسین]

تنهایی آدم ها
بزرگ است ، خیلی بزرگ
شایدم به وسعت یک دریاست..
اما !
برای پر کردنش
یک لیوان محبت کافیست !

[Đęąđ.ğïřł]

داور قلبم نه سوت دارد
نه کارت قرمز
راحت باش!
تا دلت می خواهد خطا کن
سکوت میکنم باز هم سکوت میکنم …

[امیر‌حسین]

تو که آمدی

 با شعر آشنا شدم

تو که آمدی

کاغذ برایم معنا پیداکرد

 و خودکار شد رفیقم ...

اما زین پس

 دیگر مخاطب شاعرانه ها و عاشقانه هایم تو نخواهی بود .

او خواهد بود ...

اویی که هــــــرگــــــــــز معنا نخوهد شد ...

[ⓩⓐⓗⓡⓐ]

++میخآم همه‍ منو بآ تو ببینن!
.تو یه‍ شهر بآ تو بآشمو ،تو یه‍ شب بآ تو بمیرم! ♡

[Đęąđ.ğïřł]

هر کسی به من رسید
زخم ِ عشق ِ ” دیگری ” داشت
صبور غصه ی دلش شدم
دردش را
که با جانم دوا کرد
عاشق ِ ” دیگری” شد و رفت …

[امیر‌حسین]

نگاه تو مانند باران است

یک دیوانه است که فقط قدر آن را میداند

بیا

کمی نزدیکتر شو،دیوانگی تو هم از دور پیداست

بیا ببین چقدر روی چشمانت حساس شده ام

همه ی دنیایم را چشمانت زیرو رو کرده

چشمانی که هرگز ندیده ام

شاید دل من هم با آن خوی گرفته

حتی خداوند هم برای مادوتا امشب خوبی هایش را آرزو کرده است

تودرکنار من که باشی یعنی خوشبختی من هم اینجاس

دلیل زنده بودن من، بودن توست به غیر از این نبود من حتمی است

باتو به جایی خواهم رسید که دیگر راهی نباشد برای برگشتن از عشقت که برایم شده است عشقی رویایی

[Đęąđ.ğïřł]

مرگ خبر که نمی کند !
یک روز می بینی نیامدم یعنی که نیستم !

[ⓩⓐⓗⓡⓐ]

اینقد خوبی ک میشه ساعتها نشست،دست گذاشت زیر چونه و بت فکر کرد(:

[ⓩⓐⓗⓡⓐ]

یکی باید باشه عین مولانا دوستت داشته باشه
اون موقع که میگه:
ناز کُنی،نظر کُنی، قهر کُنی، ستم کُنی
گر که جفا، گر که وفا، از تو حذر نمی‌کنم!

[♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱]

هوآ رآ از مَن بگیر ، خَنده ات رآ نَه!