02-10-2012، 17:29
خداحافظ ، تو ای همپای شب های غزل خوانی
خداحافظ ، به پایان آمد این دیدار پنهانی
خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم
خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی
|
♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ |
||||||||||||||||||||||||||||||||
02-10-2012، 17:29
خداحافظ ، تو ای همپای شب های غزل خوانی خداحافظ ، به پایان آمد این دیدار پنهانی خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی
02-10-2012، 17:31
هرگاه دلت هوایم را کرد
به آسمان بنگر و ستارگان را ببین که همچون دل من در هوایت می تپند
پرستو ها چرا پرواز کردید
جدایی را شما آغاز کردید خوشا آنانکه دلداری ندارند به عشقو عاشقی کاری ندارند خداحافظ برای تو رهایی برای من فقط درد جدایی خداحافظ برای تو چه آسان ولی قلبم ز واژه اش چه سوزان خداحافظ
يادت در ذهنم و عشقت در قلبم
و عطر مهربانيت در تمام وجودم است عزيزم محبت را در پاکي نگاهت و صداقت را در وجود مهربانت معني کردم وبدان که زيباترين لحظه هايم در کنار تو بودن است ___________________________________ ______________________________ يافتن دوستان خوب سخت است سخت تر از آن ترک آنهاست فراموش کردنشان غير ممکن است
02-10-2012، 17:36
رسم عشق: توچشم میزاری من قایم میشم ولی تو یکی دیگه رو پیدا میکنی
*** حکایت من حکایت کسی بود که عاشق دریا بود ولی قایق نداشت... دلباخته سفر بود ولی همسفر نداشت.... حکایت کسی بود که زجر کشید ولی ضجه نزد.... زخم داشت ولی ننالید.... گریه کرد اما اشک نریخت..... حکایت من حکایت کسی بود که پر از فریاد بود اما سکوت کرد تا همه ی صداهارابشنود..........................
02-10-2012، 17:36
آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست
حق با سکوت بود ،صدا در گلو شکست دیگر دلم هوای سرودن نمی کند تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست سربسته ماند بغض گره خورده دردلم آن گریه های عقده گشا در گلو شکست ای داد،کس به داغ دل باغ ،دل نداد ای وای،های های عزا در گلو شکست "بادا "مباد گشت "مباد ا"به باد رفت "آیا "زیاد رفت و"چرا "در گلو شکست فرصت گذشت وحرف دلم نا تمام ماند نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست تا آمدم که با تو خدا حافظی کنم بغضم امان نداد وخدا ... در گلو شکست...
دختره از پسره پرسيد من خوشگلم؟گفت نه
گفت دوستم داري؟گفت نوچ؟ گفت اگه بميرم برام گريه ميکني؟ گفت اصلا دختره چشماش پر از اشک شد و هيچي نگفت پسره بغلش کرد وگفت: تو خوشگل نيستي زيبا ترين هستي تورودوست ندارم چون عاشقتم اگه تو بميري برات گريه نميکنم چون من هم می میرم عزیز جان من: من برای مرگ خود یک بهانه می خواهم یک بهانه ی پوچ عاشقانه می خواهم از غمی که می دانی با تو بودنم مرگ است بی تو بودنم هرگز گر بهانه این باشد من بهانه می گیرم عاشقانه میمیرم می رسد روزي كه بي من روزها رو سر كني مي رسد روزي كه مرگ رو باور كني مي رسد كه تنها در كنار قبر من شعر هاي كهنه ام را مو به مو از بر كني ه چشمانت بياموز هر کس ارزش ديدن ندارد به دستانت بياموز که هر گل ارزش چيدن ندارد به قلبت هم بياموز که هر کس کنج آن جايي ندارد ميکشمت اگه يه روز با غريبه ببينمت گل مني نميزارم دست ديگه بچينتد گولم زدي اما بدون يه روز سراغ تو ميام با خنجري تشنه واسه سينه داغ تو ميام ميميرمو ميسوزم از اين حيلو و نيرنگ تو مگه چه کردم با دلت عمري بودم تو چنگ تو قانون تو تو عاشقي هوسه مي کشمت دستم بهت برسه دو ته سيگار مونده رو ميز يه ماتيکي يکي تميز گفتي به من تنها بودي کي بوده پس اينجا عزيز واي که دلم داره ديگه دغ ميکنه پر ميزنه شب خوشيت تموم ميشه صبح منم سر ميزنه نفس نفس ميزنم و از دور تماشات مي کنم رفتي با اون مرد غريب نديدي نگات ميکنم قانون تو تو عاشقي هوسه مي کشمت دستم بهت برسه رفتنت آغاز ويرانيست حرفش را مزن ابتداي يك پريشاني است حرفش را مزن گفته بودي چشم بردارم من از چشمان تو چشمهايم بي تو باراني است حرفش را مزن آرزو داري ديگر بر نگردم پيش تو راهمان با اينكه طولاني است حرفش را مزن دوست داري بشكني قلب پريشان مرا دل شكستن كار آساني است حرفش را مزن خورده بودي سوگند روزي عهد مارا بشكني اين شكستن نامسلماني است حرفش را مزن
02-10-2012، 20:15
مداد ســفید!
همه ی مداد رنگی ها مشغول بودند... به جز مداد سفید... هیچ کسی به او کار نمی داد... همه می گفتند:{تو به هیچ دردی نمی خوری}... یک شب که مداد رنگی ها... توی سیاهی کاغذ گم شده بودند... مداد سفید تا صبح کار کرد... ماه کشید...مهتاب کشید...و آنقدر ستاره کشید که کوچک وکوچک و کوچک تر شد... صبح توی جعبه ی مداد رنگی...جای او خالی بود... جای او با هیچ رنگی پر نشد...
02-10-2012، 20:23
آدم هایی هستند که در زندگی شان" عدد یک " معنای زیادی دارد
آنها همیشه یک آهنگ خاص را گوش میدهند آنها یک روز را در سال ، همیشه باید به تنهایی شب کنند آنها در کل سال ، فقط یک روز بغضشان تا سر حد ترکیدن میرود آنها یک فیلم را چند هزار بار نگاه م یکنند آنها یک نوع پیتزا را همیشه سفارش میدهند آنها یک شماره را تا ابد در گوشی اشان سیو نگه میدارند، آنها تنها چیزی را که دو بار تجربه خواهند کرد ، مرگ است چون یک بار در گذشته مرده اند .. یک معنای زیادی دارد
02-10-2012، 20:28
خدایا؟
دقیقا داری با زندگیم چیکار میکنی؟ بـــگو! شایـــد توسنتم کمکت کنم!
| ||||||||||||||||||||||||||||||||
|
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه) | |||||||
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|
موضوعات مرتبط با این موضوع... | |||||
♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ (نسخه ی 3) | |||||
♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ (نسخه ی 2) |