28-09-2012، 15:07
دلتنــــــگ نشــــدی ببیــــــنی
چـــــگونه خوبتـــــرین خــــاطره هــــــا
بی رحــــــم ترینــــــشان می شــــــود …
چـــــگونه خوبتـــــرین خــــاطره هــــــا
بی رحــــــم ترینــــــشان می شــــــود …
|
♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ |
||||||||||||||||||||||||||||||||
28-09-2012، 15:07
دلتنــــــگ نشــــدی ببیــــــنی
چـــــگونه خوبتـــــرین خــــاطره هــــــا بی رحــــــم ترینــــــشان می شــــــود …
28-09-2012، 15:09
جَهَـنَـمـــے کـہ مَــن مـــے رَوَمـ
فَـقَـطـ جَهَـنَــمــ اَســتـــ ... جـــآيـــے کـہ تــُـو آن جـــآ نيــســتـــے ...
28-09-2012، 15:10
التماس مال دیروز بود...
مال وقتی که ساده بودم! امروز... می خواهی بروی؟ هیس... فقط.. خداحافظ...!!
28-09-2012، 15:11
در شهری که هیچ کس در آن دیدن نمی داند
چگونه می تواند شعری خواند و یا احساسی را روی بوم کشید . . و یا قلمی را برای عشق بر کاغذ روانه کرد . آخر سهراب ، وقتی مردم دیدن نمی دانند چرا می گویی :چشم هارا باید شست ؟ این جا هیچ کس شعر نمی داند عشق نمی داند . . این جا مردم فقط بلدند چیزهایی که دوست دارند را ببینند این جاهمه فصل ها فصل تابستان است . . بیا دست برداریم از لوح و قلم . . از بوم . .. از عشق . . از شعر . . . سهراب ، فقط بیا دست برداریم.
28-09-2012، 15:18
اگر گاهى ندانسته به احساس تو خنديدم , و يا از روى خودخواهى فقط خود را پسنديدم , اگر از دست من در خلوت خود گريه اى کردى , اگر بد کردم و هرگز به روى خود نياوردى , اگر زخمى چشيدى گاه گاهى از زبان من , اگر رنجيده خاطر گشتى از لحن بيان من ...
حلالم کن... و بعد از آن دعايم كن
28-09-2012، 15:37
خدایا بهم بــگو دلیله این همه بدبـــختی چیست؟
من تنها چیزی که از تو خواســـتم خوشبختی بـــود . . . !
28-09-2012، 15:42
با اینکه میدانم
دستانم برای رسیدن به تو کوتاه هستند اما باز هم دستانم را به سویت دراز میکنم با این امید که تو نزدیک تر بیایی
28-09-2012، 15:44
غم دوری خیلی سختِ مخصوصاً اگه تو باشی
مخصوصاً اگه بری تو دیگه پیش من نباشی می دونی که بی توموندن توی دنیا یه عذاب اگه تو یه روز نباشی زندگیم بی تو خراب
28-09-2012، 15:46
تنها برای تو می نویسم برای تو که برق چشمانم را زنده می کنی
برای دستان تو که گرمای عشق را خجالت زده می کند برای لبانت که جز ترنم محبت را نمی بوسند برای تپش های قلبت که نبضم را به زدن وا می دارد با توست که روز و شبم معنا دارد تنها برای تو می نویسم برای تو که بی نظیری
28-09-2012، 15:46
در ذهن زنانه من...
مرد يعني تکيه گاهي امن ... يعني بوسه اي از روي دوست داشتن ... بدون اندکي شرم ! در ذهن زنانه ي من ... مرد يعني کوه بودن ... پر از سخاوت ... پر از حياي مردانه ... در کنار اين ابهت .. لوس شدن هاي کودکانه!!! در ذهن زنانه ي من ... مرديعني دوست ميدارمت .. تو هر لحظه بامني! تو مردي ... من بي تو از تمام آفرينش بيگانه ام! با تمام احساس هاي ظريفم به بودنت ... کافيست دست رد بزني.. ميروم پي زندگي ام... براي آرامشت........ تا بداني چقدر محترمست اين آسايشت ....
| ||||||||||||||||||||||||||||||||
|
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه) | |||||||
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|
موضوعات مرتبط با این موضوع... | |||||
♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ (نسخه ی 3) | |||||
♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ (نسخه ی 2) |