26-09-2017، 13:29
سلام دوستان خوب و صمیمی فلشخور
هدف از زدن این تاپیک این هست که دلنوشته های ناب و زیبا رو که در وصف آقامون امام زمان(ع) گفته شده رو در اینجا جمع آوری کنیم.
.. شماهم دلنوشته های خودتون درباره امام زمان رو اینجا برای ما بفرستید و مارو همراهی کنید... پس منتظر همراهی تک تک شما عزیزان هستم
.. شماهم دلنوشته های خودتون درباره امام زمان رو اینجا برای ما بفرستید و مارو همراهی کنید... پس منتظر همراهی تک تک شما عزیزان هستم
شروع:
مهربانم ! عالم از توست ...
غریبانه چرا میگردی ؟
غریبانه چرا میگردی ؟
..
همتا هم نداری که ...
وقت نبودنت به دلم وعده بدهم
شاید " مثلش " را پیدا کنم !
آقای بی همتای من بیا
..
صبرم از کاسه دگر لبریز است
اگر این جمعه نیاید چه کنم ؟!
آنقدر من خجل از کار خودم
اگر این جمعه بیاید چه کنم ؟!
..
مهدی جان!
به روسیاهیمن نگاه نکن و به دستهایم که خالی و گنهکارند
قلبم را ببین که هر روز، صبح و شام تو را میخوانند . . .
..
ندیدمت که بگویم چقدر زیبایی
نیامدی که ببینم شبیه دریایی ،
ببین دوباره غروب است و جاده آماده
بنا به گفته مردم غروب می آیی !
شکوه آمدنت را ببخش به چشمانم
بیا الهه غربت سوار صحرایی .
..
وقت نبودنت به دلم وعده بدهم
شاید " مثلش " را پیدا کنم !
آقای بی همتای من بیا
..
صبرم از کاسه دگر لبریز است
اگر این جمعه نیاید چه کنم ؟!
آنقدر من خجل از کار خودم
اگر این جمعه بیاید چه کنم ؟!
..
مهدی جان!
به روسیاهیمن نگاه نکن و به دستهایم که خالی و گنهکارند
قلبم را ببین که هر روز، صبح و شام تو را میخوانند . . .
..
ندیدمت که بگویم چقدر زیبایی
نیامدی که ببینم شبیه دریایی ،
ببین دوباره غروب است و جاده آماده
بنا به گفته مردم غروب می آیی !
شکوه آمدنت را ببخش به چشمانم
بیا الهه غربت سوار صحرایی .
..
بازهم صحبت فرداست قرارِ ما ها
بازهم خیر ندیدیم از این فردا ها
چقدر پای همین وعده ی تو پیرشدند
جگر " مادر ها " موی سر " بابا ها ". . .
یا صاحب الزمان
..
ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت
دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت
تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم
یک گوشه بغض کرده که این جمعه هم گذشت
مولا ، شمار درد دلم بی نهایت است .
[i][b] تعداد درد من به خدا از رقم گذشت .
..[/b][/i]
دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت
تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم
یک گوشه بغض کرده که این جمعه هم گذشت
مولا ، شمار درد دلم بی نهایت است .
[i][b] تعداد درد من به خدا از رقم گذشت .
..[/b][/i]
چه انتظار عجیبی!
تو بین منتظران هم، عزیز من، چه غریبی!
عجیب تر که چه آسان، نبودنت شده عادت، چه بی خیال نشستیم
نه کوششی نه وفایی
فقط نشسته و گفتیم: خدا کند که بیایی ...!
..
آقا اجازه!
آقا اجازه! اين دو سه خط را خودت بخوان!
قبل از هجوم سرزنش و حرف ديگران
آقا اجازه! پشت به من کرده قلبتان
ديگر نمي دهد به دلم روي خوش نشان!
قصدم گلايه نيست، اجازه! نه به خدا!
اصلا به اين نوشته بگوييد «دلنوشته های راد »
من خسته ام از آتش و از خاک، از زمين
از احتمال فاجعه، از آخرالزمان!
آقا اجازه! سنگ شدم، مانده در کوير
باران ببار برای " راد " دلگشته پیر
- اهل بهشت يا که جهنم؟ خودت بگو!
- آقا اجازه! ما که نه در اين و نه در آن!
«يک پاي در جهنم و يک پاي در بهشت»
يا زير دستهاي نجيب تو در امان!
آقا اجازه!
باشد! صبور مي شوم اما تو لااقل
دستي براي من بده از دورها تکان...
آقا اجازه! پنجره ها سنگ گشته اند،
ديوارهاي سنگي از کوچه بي نصيب.
آقا اجازه! باز به من طعنه مي زنند
عاشق نديده هاي پر از نفرت رقيب.
«شيرين»ي وجود مرا «تلخ» مي کنند
«فرهاد»هاي کينه پرست پر از فريب!
آقا اجازه! «گندم» و «حوا» بهانه بود،
«آدم» نمي شويم! بيا: ماجراي «سيب»!
باشد! سکوت مي کنم اما خودت ببين..!
آقا اجازه ! منتظرند اینهمه غریب
..
وقتی میان نفس و هوس جنگ می شود
قلبم به چشم همزدنی سنگ می شود
آقا ببخش که سرم گرم زندگی است
کمتر دلم برای شما تنگ می شود
چشم آلوده کجا، دیدن دلدار کجا؟
دل سرگشته کجا، وصف رخ یار کجا؟
کاش در نافله ات نام مرا هم ببری
که دعای تو کجا، عبد گنه کار کجا؟
..
آقا اجازه!
آقا اجازه! اين دو سه خط را خودت بخوان!
قبل از هجوم سرزنش و حرف ديگران
آقا اجازه! پشت به من کرده قلبتان
ديگر نمي دهد به دلم روي خوش نشان!
قصدم گلايه نيست، اجازه! نه به خدا!
اصلا به اين نوشته بگوييد «دلنوشته های راد »
من خسته ام از آتش و از خاک، از زمين
از احتمال فاجعه، از آخرالزمان!
آقا اجازه! سنگ شدم، مانده در کوير
باران ببار برای " راد " دلگشته پیر
- اهل بهشت يا که جهنم؟ خودت بگو!
- آقا اجازه! ما که نه در اين و نه در آن!
«يک پاي در جهنم و يک پاي در بهشت»
يا زير دستهاي نجيب تو در امان!
آقا اجازه!
باشد! صبور مي شوم اما تو لااقل
دستي براي من بده از دورها تکان...
آقا اجازه! پنجره ها سنگ گشته اند،
ديوارهاي سنگي از کوچه بي نصيب.
آقا اجازه! باز به من طعنه مي زنند
عاشق نديده هاي پر از نفرت رقيب.
«شيرين»ي وجود مرا «تلخ» مي کنند
«فرهاد»هاي کينه پرست پر از فريب!
آقا اجازه! «گندم» و «حوا» بهانه بود،
«آدم» نمي شويم! بيا: ماجراي «سيب»!
باشد! سکوت مي کنم اما خودت ببين..!
آقا اجازه ! منتظرند اینهمه غریب
..
وقتی میان نفس و هوس جنگ می شود
قلبم به چشم همزدنی سنگ می شود
آقا ببخش که سرم گرم زندگی است
کمتر دلم برای شما تنگ می شود
چشم آلوده کجا، دیدن دلدار کجا؟
دل سرگشته کجا، وصف رخ یار کجا؟
کاش در نافله ات نام مرا هم ببری
که دعای تو کجا، عبد گنه کار کجا؟