تحليل و نقد يكي از دوستان منتقد از ويديو آرت حضرت نان :
شاهين نجفي از دسته هنرمندانيس كه هنرش با تمام وجود در تمام طول فعاليت هنريش به هرشيوه و در هر شرايطي به مخاطبش منتقل كرده است و حرفش را بي پرده فارغ از غلط بودن و درست بودن زده است بدون هيچ ترس و واهمه ايي …
ويديو ارت حضرت نان مرا بيشتر با ريتم كند همراه با تصاوير كثيف و جنون آورش كه اينبار تكليفش را با مخاطب به خوبي روشن ميكند ياد سينماي رياليسم شوري دهه ٤٠ مياندازد ، دور از هر فرياد و التماسي راهش را ميرود ، دوربيني كه كشف ميكند، كشفي كه شايد به مزاج برخي از مخاطبان نوجوانش كه هيجان را بيشتر از هرچيز ديگري ميپسندن خوش نيايد ، كشفي كه ذهن تو را اماده ي اتفاقاهايي ميكند كه قرار نيست بيوفتد ، و قرار است تو را به خودت برگرداند ، خودي كه گاهي فراموش ميكني اش و تكراري كه بوي نان و شكم خالي هروز ميدهد ، انتخاب درست اسم اين ويديو بيشتر از هرچيزي هشدار ميدهد كه اينبار سراغ مسئله ايي رفته است كه جانكاه است و تأمل برانگيز …
روايت دَوار اين ويديو به زيباي حكايتي را نقل ميكند كه هر روز با ان دست و پنجه نرم ميكنيم ، وجود سه شخصيت كه با سه شغل از جنس “خوب ، بد ، زشت” به خوبي نمايانگر نگاه قشر فراموش شده و مهم جامعه ي ماست كه شبانه با چشماني كثيف در پي نانيس كه سخت پيدا ميشود …
از جسمشان تا هنرشان همه و همه در خدمت گرفته شده است تا ناني بدست اوردند …
[size=large] بي انصافيس كه به پارت دوم موزيك كه با هوشمندي هرچه تمام تر توهم و مستي تصوير را دوچندان ميكند نپردازيم ، پارت دومي كه قرار است برگردد و تير خلاصي به جسم نيم جان تكرار زندگيمان بزند و همه چيز را ابزورد وار دوباره شروع كند …
درپايان بايد بگويم حضرت نان فيلم نيست و موزيك ويديو تميز با كاتهاي تند و هيجان انگيزم نيست ، حضرت نان سكوت است ، انتظار است ، تلاش است ، بيهوده است ، مهم است و جانكاه …
ويديو ارت حضرت نان مرا بيشتر با ريتم كند همراه با تصاوير كثيف و جنون آورش كه اينبار تكليفش را با مخاطب به خوبي روشن ميكند ياد سينماي رياليسم شوري دهه ٤٠ مياندازد ، دور از هر فرياد و التماسي راهش را ميرود ، دوربيني كه كشف ميكند، كشفي كه شايد به مزاج برخي از مخاطبان نوجوانش كه هيجان را بيشتر از هرچيز ديگري ميپسندن خوش نيايد ، كشفي كه ذهن تو را اماده ي اتفاقاهايي ميكند كه قرار نيست بيوفتد ، و قرار است تو را به خودت برگرداند ، خودي كه گاهي فراموش ميكني اش و تكراري كه بوي نان و شكم خالي هروز ميدهد ، انتخاب درست اسم اين ويديو بيشتر از هرچيزي هشدار ميدهد كه اينبار سراغ مسئله ايي رفته است كه جانكاه است و تأمل برانگيز …
روايت دَوار اين ويديو به زيباي حكايتي را نقل ميكند كه هر روز با ان دست و پنجه نرم ميكنيم ، وجود سه شخصيت كه با سه شغل از جنس “خوب ، بد ، زشت” به خوبي نمايانگر نگاه قشر فراموش شده و مهم جامعه ي ماست كه شبانه با چشماني كثيف در پي نانيس كه سخت پيدا ميشود …
از جسمشان تا هنرشان همه و همه در خدمت گرفته شده است تا ناني بدست اوردند …
[size=large] بي انصافيس كه به پارت دوم موزيك كه با هوشمندي هرچه تمام تر توهم و مستي تصوير را دوچندان ميكند نپردازيم ، پارت دومي كه قرار است برگردد و تير خلاصي به جسم نيم جان تكرار زندگيمان بزند و همه چيز را ابزورد وار دوباره شروع كند …
درپايان بايد بگويم حضرت نان فيلم نيست و موزيك ويديو تميز با كاتهاي تند و هيجان انگيزم نيست ، حضرت نان سكوت است ، انتظار است ، تلاش است ، بيهوده است ، مهم است و جانكاه …