04-02-2017، 16:04
(آخرین ویرایش در این ارسال: 04-02-2017، 18:35، توسط {HoSsein_83}.)
پسره به مادرش گفت بااین قیافه ترسناکت چرا اومدی مدرسه
مادر گفت غذاتو نبرده بودی نمیخواستم گرسنه بمونی
پسرگفت ای کاش نمیومدی تا باعث خجالت وشرمندگی من نشی
همیشه از چهره مادرش با یک چشم خجالت میکشید
چند سال بعد پسردر 1 شهر دیگه دانشگاه قبول شدوهمونجاکار پیدا کرد :cool: وازدواج کرد وبچه دار شد
خبر به گوش مادر رسید مادر گفت بیا تا عروس و نوه هامو ببینیم
اما پسر میترسید که زن و بچش از دیدن پیرزن یه چشم بترسن
چند سال بعدبه پسره خبر دادن مادرت مرده
وقتی رسید مادر رو دفن کرده بودن و فقط 1یادداشت از طرف مادرش واسش مونده بود
پسر عزیزم وقتی 6 سالت بودتو تصادف 1 چشمتو از دست دادی اون موقع من 26 سالم بودودر اوج زیبایی بودم :cool: وبعنوان یک مادر نمیتونستم ببینم پسرم 1 چشمشو از دست داده واسه همین 1 چشممو به پاره تنم دادم تا مبادا بعدا با ناراحتی زندگی کنی پسرم مواظب چشم مادرت باش
اشک در چشمهای پسر جمع شد... ولی چه دیر...
سلامتی همه مادرا
اگه تکراری هست ببخشید
سپاس ندادی راضی نیستم
نظر فراموش نشه
مادر گفت غذاتو نبرده بودی نمیخواستم گرسنه بمونی
پسرگفت ای کاش نمیومدی تا باعث خجالت وشرمندگی من نشی
همیشه از چهره مادرش با یک چشم خجالت میکشید
چند سال بعد پسردر 1 شهر دیگه دانشگاه قبول شدوهمونجاکار پیدا کرد :cool: وازدواج کرد وبچه دار شد
خبر به گوش مادر رسید مادر گفت بیا تا عروس و نوه هامو ببینیم
اما پسر میترسید که زن و بچش از دیدن پیرزن یه چشم بترسن
چند سال بعدبه پسره خبر دادن مادرت مرده
وقتی رسید مادر رو دفن کرده بودن و فقط 1یادداشت از طرف مادرش واسش مونده بود
پسر عزیزم وقتی 6 سالت بودتو تصادف 1 چشمتو از دست دادی اون موقع من 26 سالم بودودر اوج زیبایی بودم :cool: وبعنوان یک مادر نمیتونستم ببینم پسرم 1 چشمشو از دست داده واسه همین 1 چشممو به پاره تنم دادم تا مبادا بعدا با ناراحتی زندگی کنی پسرم مواظب چشم مادرت باش
اشک در چشمهای پسر جمع شد... ولی چه دیر...
سلامتی همه مادرا
اگه تکراری هست ببخشید
سپاس ندادی راضی نیستم
نظر فراموش نشه