مشاعره (نسخه دوم)

[ţąęýøņ]

اندوه که از حد بگذرد جایش را می‌دهد به یک بی‌‌اعتنایی مزمن.

دیگر مهم نیست: بودن یا نبودن؛ دوست داشتن یا نداشتن.

آنچه اهمیت دارد کشداری رخوتناک حسی است که دیگر تو را به واکنش نمی‌کشاند.

و در آن لحظه در سکوت فقط نگاه می‌کنی و نگاه می‌کنیــــــ...

[زینب رهبر]

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور 



کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور

[Mahshid80]

راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جزانکه جان بسپارند چاره نیست

[shuu]

تو با اواز خود شب را شکستی
ولی من بی دریچه مانده ام باز
هوای پر زدن هایم کجا رفت؟
ز یاران باز هم جا مانده ام باز.....

[Medusa]

زنگ میخوردی از خداحافظ ..
بوق میخورد در سرم گوشی ..
بعد ، تنها صدای غربت بود ..
بعد ، تنها صدای خاموشی ..

[sober]

یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور

[ρυяρℓє_ѕку]

روی در کعبه ی این کاخ کبود آمده ایم

چون کواکب به طواف و به درود آمده ایم

»شهریار«

[roya15]

ميرسد روزي كه شرط عاشقي دلدادگيست
آن زمان هر دل فقط يكبار عاشق ميشود

[tina barbi]

دلا تاکی درین زندان فریب این وآن بینی/یکی زین چاه ظلمانی برون شو تاجهان بینی

[زینب رهبر]

یاد بگذشته به دل ماند و دریغ       نیست یاری که مرا یاد کند