18-05-2016، 16:38
ورود سکاها به سرزمین ماد و اتحاد ایشان با حکومت ماننا، تا اندازه ای از نفوذ آشور در سرزمین های مادی کاست. سکاها برای مادها که آماده پایداری در برابر آشور بودند متحدان طبیعی به شمار می رفتند. بویژه آنکه مانناییان نیز با سکاها همراه بودند. مدارکی موجود است که عیلام نیز حاضر به یاری با قیام کنندگان بود. بنابراین می توان گفت که همه اقوام ساکن آن سرزمین های پهناور، از رود کورا تا خلیج فارس، جبهه واحدی تشکیل داده آماده خروج علیه یوغ منفور آشور بودند.
به احتمال قوی قیام مادی ها در پیرامون نوروز آشوری - ماه نیسان (فروردین) سال 673 ق.م رخ داد. «خشتریتی» خداوند ده «کارکاشی» (بیت کاری) رهبر و الهام بخش آن بود. او موفق به جلب یاری «مامی تیارشو» خداوند ده ایالت مادای و «دوساننی» خداوند ده ایالت ساپاردا شد (آشوریان رهبران ایالت های مادی را خداوندان دهکده ها می خواندند که برگردان واژه «دَهیو-پَتی» مادی است). هر یک از این سه تن، پیشوای ساکنان محلی یکی از سه ایالت آشور (بیت کاری، مادای و ساپاردا) بودند (آشوریان در سال های گذشته این سه ایالت را تسخیر به امپراتوری خود ملحق نموده بودند) و به احتمال قوی، «خشتریتی» به طور رسمی به سمت پیشوای نظامی اتحادیه قبایل ماد برگزیده شد؛ اما این گزینش در مدارک آشور بازتاب نیافته زیرا که آشوریان به طبع سمت وی را رسمی نمی دانستند.
در نوشته های اسرحدون، جنگ با خشتریتی در بیانیه ای بسیار مبهم بازتاب یافته است: «من کشور باراکنا، دشمن محتال، و ساکنان [کشور] تیلاشوری که نامش در دهان مردم مخرانو است، پایمال کردم».
از اینجا دانسته می شود که صحنه اصلی عملیات جنگی ناحیه جنوب همدان کنونی بوده است.
چون هر سه پیشوا در زمان واحد وارد عمل شدند و با پادشاهی سکا به رهبری «ایشپاکای» و پادشاهی ماننا به رهبری «آخسری» متحد بودند، قیام کنندگان توانستند در آن واحد، در چند جبهه به پیکار بپردازند. قیام به سرعت آتشی گسترش یافت و چیزی نگذشت که از حدود سه ایالت آغازین تجاوز کرد. در آغاز ماه ایار (اردیبهشت) لشکریان خشتریتی وارد ایالت همسایه خود «کیشه سو» شدند و دژ اصلی آن سرزمین را محاصره کردند. در همان زمان، دژهای دیگر آشور در معرض خطر بودند.
در تاریخ 4 ایار (اردیبهشت) دژ «سیبار» در ناحیه زنجان کنونی از سوی لشکریان متحدین محاصره شد. در روز 6 ایار (اردیبهشت) دژ «اوشیشا» مورد محاصره قرار گرفت. این که مادی ها توانسته بودند دژهای آشوری را محاصره کنند نه تنها روش جنگی تازه ایشان را نشان می دهد، بلکه گواه انقلاب کاملی است که در زمینه استراتژی و فن های جنگی صورت گرفته بود. اینان، که مراکز مهم اداری آشور - مانند دژ کیشه سو - را محاصره می کردند، همان هایی که به محض نزدیک شدن ارتش متجاوز آشوری دهکده های خویش را رها کرده به کوه ها پناه می بردند نبودند.
به طور مسلم در آن زمان، اثر تجربه هایی که ماد ها در طی سال های دراز از جنگ با آشوریان به دست آوردن بودند، نمایان گردید. گذشته از این، خشتریتی - به احتمال - به متحدان صحرانشین خویش (سکاها) و تاکتیک ویژه ایشان یعنی تیراندازی در حال سوارکاری و جنگ و گریز پشت گرمی داشت.
در روز دهم ماه ایار (اردیبهشت) آشوریان درنظر داشتند از «گردنه ساپاردا» گذشته و دژ «کیلمان» را تسخیر سازند و از آن دژ چون پایگاهی نظامی برای حمله آتی استفاده کنند؛ اما گویا لشکرکشی آشور با موفقیت همراه نگشت. تا روز 25 ماه سیمان (خرداد) شورشیان دژهای «بیت همبان» و «سی سیرتو» (دژ خارخاریان در مرز عیلام) را تهدید کردند. به ظاهر قیام کنندگان به دره دیاله رسیده بودند. در آن زمان، آشور سراسر سرزمین ماد را که در تصرف داشت، به استثنای زاموآ و پارسوآ - از دست داده بود. در پارسوآ نیز اوضاع آرام نبود. «نابوریمانی» رئیس ایالت پارسوآ در نامه ای به شاه گزارش می دهد که مانناییان، افراد قبیله «زالیتپیان» را هنگامی که تعدادی اسب به عنوان خراج به «نیکور» (تختگاه پارسوآ) آورده بودند، دستگیر کردند. گویا چهار تن از آنان به نیکور گریخته و رئیس ایالت پارسوآ را از این رویداد آگاه ساخته بودند. «نابوریمانی» از شاه درخواست می کرد که جنگاورانی از نگهبانان شخصی خویش را برای بازجویی از گریختگان بفرستند.
وضع به حال آشور فوق العاده نامساعد بود و بخصوص از پشت سر - در فنقیه - رویداد های تشویش انگیزی در شرف رخ دادن بود و جنگ با مصر هنوز پایان نیافته بود. گذشته از آن، به ظاهر بر اثر رویدادهای ماد، اعتراض های اجتماعی توده مردم در خاک اصلی آشور نیز بالاگرفته بود زیرا اسرحدون پیش از جنگ با ماد ناچار به ناحیه جلگه ای پشته ارمنستان (یعنی شوبریا) لشکر کشید تا عده زیادی از بردگان و کشاورزان فراری را که از سرزمین آشور به آنجا گریخته بودند دستگیر کند. شکی نیست که عده ای از اینان به ماد گریخته بودند زیرا در آنجا از دست دسته های تنبیهی آشور به دور بودند. از جریان رویدادهای ماد در نیمه دوم سال 673 ق.م آگاهی نداریم اما به ظاهر در وضع آشوریان بهبود محسوسی پدید نیامده بود. در آغاز سال 672 ق.م ایشان می کوشیدند تا با خشتریتی وارد گفتگو شوند. در ضمن آشوریان می کوشیدند تا در میان متحدان تخم نفاق بپراکنند و بدین منظور با هر یک از آنان جداگانه مذاکره می کردند.
چندین پیک به نزد پیشوای شورشیان (خشریتی) فرستاده شد. وضع سکاها پیچیده شد زیرا «ایشپاکای» (به ظاهر نخستین پیشوای سکاها) در جنگ کشته شد. دانسته نشده که این رویداد در چه تاریخی رخ داد. منابع آشوری پادشاه تازه سکاییان را «پارتاتوآ» (پروتوتی) می دانند و به صراحت از وی با عنوان «پادشاه سکا» نام می برند حال آن که در مورد نیای وی، تنها به یادآوری «ایشپاکای سکایی» بسنده می کردند. «پارتاتوآ» به پیشنهاد آشوریان وارد مذاکره شد و ازدواج با دختر اسرحدون را بهای دوستی و اتحاد خویش با آشور قرار داد و از آن تاریخ به بعد پادشاهی سکا، متحد وفادار آشور گشت.
به ظاهر پارتاتوآ نیز به سرنوشت سرشناسان عشیرتی گوتی دچار شد. سرنوشتی که گهگاه دامن گیر سران باشخصیت قبایلی که در درجه عالی سازمان جماعت بدوی بودند گشته بود؛ به این معنی که فریفته سود آسان شده به جای اینکه با منافع توده مردم دم ساز شوند، پیرو منافع برده داران - که در این مورد ویژه دولت آشور نماینده ایشان بود - گشت و برخلاف منافع واقعی خویش و اقوام متحد، به قیام خیانت کرد و به سوی متجاوزان آشوری رفت و به ایشان پیوست.
موفقیت قیام بر اثر رفتن پارتاتوآ ناتمام ماند. آشوریان ایالات «کیشه سو»، «خارخار» و «بیت همبان» را نگاه داشتند، اما قیام در کانون آغازین خود - یعنی ایالات بیت کاری، مادای، و ساپاردا - با موفقیت کامل همراه شد و قدرت آشور در آنجا سرنگون گشت. منابع تاریخی بعد از آن تاریخ از آن سه ایالت با عنوان «پادشاهی مستقل ماد» یاد می کنند که خود زاده قیام سال 673 ق.م بود.
در یکی از نامه های بایگانی سلطنتی آشور که تاریخ آن بین سال های 672 و 669 ق.م است، نام پادشاهی ماد نیز مانند اورارتو و خوبوشکیه و ماننا، به منزله کشوری مستقل یاد شده است.
اما در این پادشاهی نوین چه کسی حکومت می کرد؟ سرنوشت سه متحد - یعنی «خشتریتی» و «مامی تیارشو» و «دوسانی» چه بود؟
درست آن است که نام آشوری «خشتریتی» و نام مادی «خشتریته» را که در سنگ نبشته داریوش یکم در بیستون آمده است یکی بدانیم و اگر به سخن هرودوت اعتماد کنیم، وی پسر (و یا نواده) دیائوکو بوده است.
اما ایالتی که وی بر آن فرمان می راند «بیت کاری» بود و همان جایی که بود که بعدها تختگاه پادشاهی ماد (هنگمتنه یا هگمتانه؛ به یونانی اکباتانا) شد. اما خاکی که دیائوکو بر آن فرمان می راند در نقطه ای از دره قزل اوزن و نزدیک به میانه کنونی قرار داشت که بعدها «مامی تیارشو» به فرمانروایی بر آنجا دست پیدا کرد. پاسخ این پرسش دانسته نشده است. شاید آشوریان خود به عمد خشتریته را در «بیت کاری» گمارده باشند تا از نقطه ای که به اصطلاح نفوذ و ریشه محلی داشته است، دورش کرده باشند.
این نکته را هم باید در نظر گرفت که خشتریته - پسر یا نوه دیائوکو - به احتمال قوی در خاک آشور تربیت یافته بود زیرا دیائوکو با خانواده خویش به درون سرزمین آشور تبعید شده بود و شاید به همین دلیل است که خشتریته با فن محاصره آشوریان که جز ایشان کسی از آن آگاه نبود آشنا بود. آشوریان به احتمال بر این باور بودند که جوان مادی که دست پرورده دولت ایشان است - مانند بسیاری از دیگر دست پروردگان ایشان که به سمت شاهکان و پیشوایان بر قبایل و پادشاهی ها فرمانروا و دست نشانده ایشان بودند - سیاستی را دنبال خواهد کرد که به سود آشور باشد. شاید هم خشتریته تنها از نوادگان دیائوکو نبوده بلکه «مامی تیارشو» نیز جزو بازماندگان وی شمرده می شده است و هر یک از این دو بر بخشی از متصرفات پیشین او متمکن بودند.
بی شک «خشتریته» نامی آریایی است. ممکن است «مامی تیارشو» نیز نامی آریایی باشد. برای نام «دوساننی» هیچ ریشه هندو-اروپایی مناسبی دیده نشده است. اما از این ریشه ها نمی توان با اطمینان درباره تعلق قومی این اشخاص سخن گفت چرا که زبان مادی آریایی به ظاهر زبان مشترک قبایل ماد بوده و پیدایش سکاها به احتمال وضع آن زبان را بیش از پیش استوار ساخت زیرا به تقریب، بدون تردید می توان گفت که سکاها آن زبان را به آسانی می فهمیدند و گذشته از این، به احتمال نقوذ مغان و کیش ایشان در سراسر خاک ماد در همین دوران گسترش یافت زیرا زبان مغان، آریایی بود.
این موفقیت درخشان خشتریته که توانست مهمترین نواحی ماد را از زیر یوغ آشور نجات دهد و دولت واحد خودی پایه گذاری کند - یعنی آن آرمانی که ماد ها در ظرف یکصد سال نتوانسته بودند آن را به اجرا برسانند - به طور مسلم بر اثر هواداری توده مردم از نهضتی بود که وی رهبری آن را داشت و توده مردم آزاد ماد از وی پشتیبانی کردند.
از سرنوشت «مامی تیارشو» و «دوساننی» چیزی دانسته نشده و نمی دانیم که آن دو، چگونه از صحنه رویدادهای تاریخ بیرون رفتند.
به احتمال قوی قیام مادی ها در پیرامون نوروز آشوری - ماه نیسان (فروردین) سال 673 ق.م رخ داد. «خشتریتی» خداوند ده «کارکاشی» (بیت کاری) رهبر و الهام بخش آن بود. او موفق به جلب یاری «مامی تیارشو» خداوند ده ایالت مادای و «دوساننی» خداوند ده ایالت ساپاردا شد (آشوریان رهبران ایالت های مادی را خداوندان دهکده ها می خواندند که برگردان واژه «دَهیو-پَتی» مادی است). هر یک از این سه تن، پیشوای ساکنان محلی یکی از سه ایالت آشور (بیت کاری، مادای و ساپاردا) بودند (آشوریان در سال های گذشته این سه ایالت را تسخیر به امپراتوری خود ملحق نموده بودند) و به احتمال قوی، «خشتریتی» به طور رسمی به سمت پیشوای نظامی اتحادیه قبایل ماد برگزیده شد؛ اما این گزینش در مدارک آشور بازتاب نیافته زیرا که آشوریان به طبع سمت وی را رسمی نمی دانستند.
در نوشته های اسرحدون، جنگ با خشتریتی در بیانیه ای بسیار مبهم بازتاب یافته است: «من کشور باراکنا، دشمن محتال، و ساکنان [کشور] تیلاشوری که نامش در دهان مردم مخرانو است، پایمال کردم».
از اینجا دانسته می شود که صحنه اصلی عملیات جنگی ناحیه جنوب همدان کنونی بوده است.
چون هر سه پیشوا در زمان واحد وارد عمل شدند و با پادشاهی سکا به رهبری «ایشپاکای» و پادشاهی ماننا به رهبری «آخسری» متحد بودند، قیام کنندگان توانستند در آن واحد، در چند جبهه به پیکار بپردازند. قیام به سرعت آتشی گسترش یافت و چیزی نگذشت که از حدود سه ایالت آغازین تجاوز کرد. در آغاز ماه ایار (اردیبهشت) لشکریان خشتریتی وارد ایالت همسایه خود «کیشه سو» شدند و دژ اصلی آن سرزمین را محاصره کردند. در همان زمان، دژهای دیگر آشور در معرض خطر بودند.
در تاریخ 4 ایار (اردیبهشت) دژ «سیبار» در ناحیه زنجان کنونی از سوی لشکریان متحدین محاصره شد. در روز 6 ایار (اردیبهشت) دژ «اوشیشا» مورد محاصره قرار گرفت. این که مادی ها توانسته بودند دژهای آشوری را محاصره کنند نه تنها روش جنگی تازه ایشان را نشان می دهد، بلکه گواه انقلاب کاملی است که در زمینه استراتژی و فن های جنگی صورت گرفته بود. اینان، که مراکز مهم اداری آشور - مانند دژ کیشه سو - را محاصره می کردند، همان هایی که به محض نزدیک شدن ارتش متجاوز آشوری دهکده های خویش را رها کرده به کوه ها پناه می بردند نبودند.
به طور مسلم در آن زمان، اثر تجربه هایی که ماد ها در طی سال های دراز از جنگ با آشوریان به دست آوردن بودند، نمایان گردید. گذشته از این، خشتریتی - به احتمال - به متحدان صحرانشین خویش (سکاها) و تاکتیک ویژه ایشان یعنی تیراندازی در حال سوارکاری و جنگ و گریز پشت گرمی داشت.
در روز دهم ماه ایار (اردیبهشت) آشوریان درنظر داشتند از «گردنه ساپاردا» گذشته و دژ «کیلمان» را تسخیر سازند و از آن دژ چون پایگاهی نظامی برای حمله آتی استفاده کنند؛ اما گویا لشکرکشی آشور با موفقیت همراه نگشت. تا روز 25 ماه سیمان (خرداد) شورشیان دژهای «بیت همبان» و «سی سیرتو» (دژ خارخاریان در مرز عیلام) را تهدید کردند. به ظاهر قیام کنندگان به دره دیاله رسیده بودند. در آن زمان، آشور سراسر سرزمین ماد را که در تصرف داشت، به استثنای زاموآ و پارسوآ - از دست داده بود. در پارسوآ نیز اوضاع آرام نبود. «نابوریمانی» رئیس ایالت پارسوآ در نامه ای به شاه گزارش می دهد که مانناییان، افراد قبیله «زالیتپیان» را هنگامی که تعدادی اسب به عنوان خراج به «نیکور» (تختگاه پارسوآ) آورده بودند، دستگیر کردند. گویا چهار تن از آنان به نیکور گریخته و رئیس ایالت پارسوآ را از این رویداد آگاه ساخته بودند. «نابوریمانی» از شاه درخواست می کرد که جنگاورانی از نگهبانان شخصی خویش را برای بازجویی از گریختگان بفرستند.
وضع به حال آشور فوق العاده نامساعد بود و بخصوص از پشت سر - در فنقیه - رویداد های تشویش انگیزی در شرف رخ دادن بود و جنگ با مصر هنوز پایان نیافته بود. گذشته از آن، به ظاهر بر اثر رویدادهای ماد، اعتراض های اجتماعی توده مردم در خاک اصلی آشور نیز بالاگرفته بود زیرا اسرحدون پیش از جنگ با ماد ناچار به ناحیه جلگه ای پشته ارمنستان (یعنی شوبریا) لشکر کشید تا عده زیادی از بردگان و کشاورزان فراری را که از سرزمین آشور به آنجا گریخته بودند دستگیر کند. شکی نیست که عده ای از اینان به ماد گریخته بودند زیرا در آنجا از دست دسته های تنبیهی آشور به دور بودند. از جریان رویدادهای ماد در نیمه دوم سال 673 ق.م آگاهی نداریم اما به ظاهر در وضع آشوریان بهبود محسوسی پدید نیامده بود. در آغاز سال 672 ق.م ایشان می کوشیدند تا با خشتریتی وارد گفتگو شوند. در ضمن آشوریان می کوشیدند تا در میان متحدان تخم نفاق بپراکنند و بدین منظور با هر یک از آنان جداگانه مذاکره می کردند.
چندین پیک به نزد پیشوای شورشیان (خشریتی) فرستاده شد. وضع سکاها پیچیده شد زیرا «ایشپاکای» (به ظاهر نخستین پیشوای سکاها) در جنگ کشته شد. دانسته نشده که این رویداد در چه تاریخی رخ داد. منابع آشوری پادشاه تازه سکاییان را «پارتاتوآ» (پروتوتی) می دانند و به صراحت از وی با عنوان «پادشاه سکا» نام می برند حال آن که در مورد نیای وی، تنها به یادآوری «ایشپاکای سکایی» بسنده می کردند. «پارتاتوآ» به پیشنهاد آشوریان وارد مذاکره شد و ازدواج با دختر اسرحدون را بهای دوستی و اتحاد خویش با آشور قرار داد و از آن تاریخ به بعد پادشاهی سکا، متحد وفادار آشور گشت.
به ظاهر پارتاتوآ نیز به سرنوشت سرشناسان عشیرتی گوتی دچار شد. سرنوشتی که گهگاه دامن گیر سران باشخصیت قبایلی که در درجه عالی سازمان جماعت بدوی بودند گشته بود؛ به این معنی که فریفته سود آسان شده به جای اینکه با منافع توده مردم دم ساز شوند، پیرو منافع برده داران - که در این مورد ویژه دولت آشور نماینده ایشان بود - گشت و برخلاف منافع واقعی خویش و اقوام متحد، به قیام خیانت کرد و به سوی متجاوزان آشوری رفت و به ایشان پیوست.
موفقیت قیام بر اثر رفتن پارتاتوآ ناتمام ماند. آشوریان ایالات «کیشه سو»، «خارخار» و «بیت همبان» را نگاه داشتند، اما قیام در کانون آغازین خود - یعنی ایالات بیت کاری، مادای، و ساپاردا - با موفقیت کامل همراه شد و قدرت آشور در آنجا سرنگون گشت. منابع تاریخی بعد از آن تاریخ از آن سه ایالت با عنوان «پادشاهی مستقل ماد» یاد می کنند که خود زاده قیام سال 673 ق.م بود.
در یکی از نامه های بایگانی سلطنتی آشور که تاریخ آن بین سال های 672 و 669 ق.م است، نام پادشاهی ماد نیز مانند اورارتو و خوبوشکیه و ماننا، به منزله کشوری مستقل یاد شده است.
اما در این پادشاهی نوین چه کسی حکومت می کرد؟ سرنوشت سه متحد - یعنی «خشتریتی» و «مامی تیارشو» و «دوسانی» چه بود؟
درست آن است که نام آشوری «خشتریتی» و نام مادی «خشتریته» را که در سنگ نبشته داریوش یکم در بیستون آمده است یکی بدانیم و اگر به سخن هرودوت اعتماد کنیم، وی پسر (و یا نواده) دیائوکو بوده است.
اما ایالتی که وی بر آن فرمان می راند «بیت کاری» بود و همان جایی که بود که بعدها تختگاه پادشاهی ماد (هنگمتنه یا هگمتانه؛ به یونانی اکباتانا) شد. اما خاکی که دیائوکو بر آن فرمان می راند در نقطه ای از دره قزل اوزن و نزدیک به میانه کنونی قرار داشت که بعدها «مامی تیارشو» به فرمانروایی بر آنجا دست پیدا کرد. پاسخ این پرسش دانسته نشده است. شاید آشوریان خود به عمد خشتریته را در «بیت کاری» گمارده باشند تا از نقطه ای که به اصطلاح نفوذ و ریشه محلی داشته است، دورش کرده باشند.
این نکته را هم باید در نظر گرفت که خشتریته - پسر یا نوه دیائوکو - به احتمال قوی در خاک آشور تربیت یافته بود زیرا دیائوکو با خانواده خویش به درون سرزمین آشور تبعید شده بود و شاید به همین دلیل است که خشتریته با فن محاصره آشوریان که جز ایشان کسی از آن آگاه نبود آشنا بود. آشوریان به احتمال بر این باور بودند که جوان مادی که دست پرورده دولت ایشان است - مانند بسیاری از دیگر دست پروردگان ایشان که به سمت شاهکان و پیشوایان بر قبایل و پادشاهی ها فرمانروا و دست نشانده ایشان بودند - سیاستی را دنبال خواهد کرد که به سود آشور باشد. شاید هم خشتریته تنها از نوادگان دیائوکو نبوده بلکه «مامی تیارشو» نیز جزو بازماندگان وی شمرده می شده است و هر یک از این دو بر بخشی از متصرفات پیشین او متمکن بودند.
بی شک «خشتریته» نامی آریایی است. ممکن است «مامی تیارشو» نیز نامی آریایی باشد. برای نام «دوساننی» هیچ ریشه هندو-اروپایی مناسبی دیده نشده است. اما از این ریشه ها نمی توان با اطمینان درباره تعلق قومی این اشخاص سخن گفت چرا که زبان مادی آریایی به ظاهر زبان مشترک قبایل ماد بوده و پیدایش سکاها به احتمال وضع آن زبان را بیش از پیش استوار ساخت زیرا به تقریب، بدون تردید می توان گفت که سکاها آن زبان را به آسانی می فهمیدند و گذشته از این، به احتمال نقوذ مغان و کیش ایشان در سراسر خاک ماد در همین دوران گسترش یافت زیرا زبان مغان، آریایی بود.
این موفقیت درخشان خشتریته که توانست مهمترین نواحی ماد را از زیر یوغ آشور نجات دهد و دولت واحد خودی پایه گذاری کند - یعنی آن آرمانی که ماد ها در ظرف یکصد سال نتوانسته بودند آن را به اجرا برسانند - به طور مسلم بر اثر هواداری توده مردم از نهضتی بود که وی رهبری آن را داشت و توده مردم آزاد ماد از وی پشتیبانی کردند.
از سرنوشت «مامی تیارشو» و «دوساننی» چیزی دانسته نشده و نمی دانیم که آن دو، چگونه از صحنه رویدادهای تاریخ بیرون رفتند.