14-05-2016، 10:05
ترانسکشوال کیست؟؟؟
هویت هر انسانی از چندین بخش تشکیل شده است؛هویت اجتماعی،٬ هویت قومی،٬ملی٬،سیاسی و ….هویت جنسی هم بخشی از هویت فرد است.مرکز اصلی بدن که تعریف انسان از هویت خود-از جمله هویت جنسی -را بر عهده دارد٬در مغز واقع شده است
TS مخفف ترانس سکشوال، یا اختلال هویت جنسی است. به بیان دیگر فرد مبتلا به TS دچار اختلال نسبت به جنس خود می شود، یعنی روح و روان فرد با ظاهر جسمی فرد در تعارض است. مثلاً شاید فرد از لحاظ جسمی یک پسر باشد اما از لحاظ روحی، روانی، تمایلات و تفکرات، یک دختر محسوب شود، یا بالعکس این قضیه، برای همین TS یک بیماری روانی است. ترانس سکشوال ها در طول حیات خود دائماً از جنسیت بیولوژیک خود ناراضی هستند و تمایل و اصرار تعلق به جنس مخالف خود را دارند و برای همین پیوسته درصدد کسب خصوصیات ظاهری جنس مخالف خود و رهایی از خصوصیات جنسی خود هستند،
افرادي كه به اختلال هويت جنسي (Gender Identity disorder) مبتلاهستند، آن گروه از بيمارانند كه در شناخت هويت جنسي خود دچار اختلال شده اند. مشكل اين بيماران به هيچ وجه داشتن يا نداشتن رابطه جنسي نيست.
آنها در ذهن و روانشان خود را از جنسي ديگر مي بينند و مي گويند كه زنان يا مرداني هستند كه به اشتباه در قالب مرد يا زن متولد شده اند. آنان عاشق هويت نهان خود هستند. در عين حال هيچ علاقه اي به گذشته خود ندارند. مايلند فراموش كنند كه نام بدو تولدشان چه بوده و هيچ گاه به آلبوم عكسي رجوع نمي كنند. آنها دختر يا پسري را كه در عكس مي بينند، نمي شناسند و خود را با او بيگانه مي دانند. بدن اين بيماران از نظر فيزيكي دچار هيچ نقصي نيست و شايد به همين سبب در دوران بيماري تجربه هاي تلخي از جمله رفتن به سربازي، تحصيل در كنار همكلاسي هاي دختر يا پسر، ازدواج با جنس مخالف و حتي بارداري و زايمان را از سر گذرانده باشند. اين بيماران از زماني كه پي به بيماري خود مي برند يا ناآگاهانه علائم بيماري را در خود كشف مي كنند، مورد تمسخر و طعنه قرار مي گيرند، زيرا رفتار آنان رفتار جنس مخالف است و گروه همجنسان، اين رفتارها را برنمي تابند.
ترانس سکشوال فردی است که تناسب بین معادله ی بین آلت تناسلی و جنسیت خود را قبول ندارد و تضادی بین این دو می بیند.به زبان ساده تر٬آن بخش از مغز انسان ترانس سکشوال که به هویت جنسی مربوط می شود و آن را تبیین می کند٬در تضادی کامل با ساختار فیزیکی بدن و شکل و شمایل آلت جنسی او قرار دارد.این تضاد به این گونه نیست که فرد خودش تصمیم بگیرد-یا فکر کند-که ترانس سکشوال است.و از جنبه ی روانی خیلی عمیق تر از این هاست.به عبارت دیگر٬یک ترانس سکشوال از جهت نگاه به خود و به هویت و جنسیت خود٬براین باور است که فیزیک او (بدن٬،تن، و آلت تناسلی)با درونش(روح٬،جان و روان او)همخوانی ندارد.یک« ترانس سکشوال با ظاهر مردانه»بر این باور است که او وجوداً یک زن است٬اما «اشتباهی»در بدن یک مرد زاده شده.و یک «ترانس سکشوال با ظاهر زنانه»هم فکر می کند که او روحاً و باطناً یک مرد است و اشتباهاً در یک جسم زنانه گنجانده شده است.فرد ترانس سکشوال از این دوگانگی درون و بیرون خود رنج می برد و می خواهد هر چه زودتر روان خود را از این جسمی که به وی تعلق ندارد نجات دهد٬ پس با خوردن داروها و قرص های هورمونی سعی می کند جسم خود را به شکلی تغییر دهد که هر چه بیشتر با درونش همخونی داشته باشد.اما او زمانی به آزادی و رهایی کامل می رسد که با عمل جراحی تغییر جنسیت بدهد و خود را از شر آلت تناسلی ای که با آن احساس بیگانگی می کند رهایی بخشد.چرا که تفاوت بیت آلت جنسی فرد و جنسیت و هویت جنسی او ٬به یک تضاد عمیق ذهنی تبدیل می شود که از جهت روحی و روانی عواقب ناگواری بر او دارد.لذا او می خواهد هر چه زودتر خود را از این گرفتاری و مخمصه نجات دهد.
آنها در ذهن و روانشان خود را از جنسي ديگر ميبينند و ميگويند كه زنان يا مرداني هستند كه به اشتباه در قالب مرد يا زن متولد شدهاند. آنان عاشق هويت نهان خود هستند. در عين حال هيچ علاقهاي به گذشته خود ندارند. مايلند فراموش كنند كه نام بدو تولدشان چه بوده و هيچ گاه به آلبوم عكسي رجوع نميكنند. آنها دختر يا پسري را كه در عكس ميبينند، نميشناسند و خود را با او بيگانه ميدانند. بدن اين بيماران از نظر فيزيكي دچار هيچ نقصي نيست و شايد به همين سبب در دوران بيماري تجربههاي تلخي از جمله رفتن به سربازي، تحصيل در كنار همكلاسيهاي دختر يا پسر، ازدواج با جنس مخالف و حتي بارداري و زايمان را از سر گذرانده باشند. اين بيماران از زماني كه پي به بيماري خود ميبرند يا ناآگاهانه علائم بيماري را در خود كشف ميكنند، مورد تمسخر و طعنه قرار ميگيرند، زيرا رفتار آنان رفتار جنس مخالف است و گروه همجنسان، اين رفتارها را برنميتابند.
چنین فردی معمولاً از همان سنین کودکی(پنج تا ده سالگی)متوجه اختلاف و تضاد گفته شده می شود٬اما به صورت گنگ و نامفهوم. و شاید در همان سنین کودکی٬صادقانه و براساس شناخت و درک خودش حرکات و اداها و رفتارهای آن جنسی را در پیش بگیرد که از نظر ذهن و روان،٬خود را تعریف می کند٬(نه آنطور که ساختمان ظاهری بدنش نشان می دهد). اما والدین و یا اطرافیان آنرا نامناسب و حتی عجیب می بینند.مثلا اگر این کودک از نظر شکل آلت تناسلی پسر باشد٬به پوشیدن لباس دخترانه رو می آورد(اگر خواهر نداشته باشد٬ به لباس مادر رو می آورد)والبته گاهی بعضی خانواده ها هم با یک شوخی از کنارآن می گذرند که «بچه» است و نمی فهمد.البته این را همین جا باید اضافه کنیم که برخلاف تصور رایج٬ ،هر کودکی که در سنین اولیه لباس جنس مخالف می پوشد٬ حتما یک ترانس سکشوال یا همجنسگرا نخواهد شد.
نکته ی قابل ذکر دیگر این است که یک ترانس سکشوال ٬همجنسگرا نیست.به این دلیل که فرضاً یک پسر/مرد ترانس سکشوال چون روحاً و جاناً و طبیعتاً خود را یک زن می داند و بدن پسرانه/مردانه ی خود را به رسمیت نمی شناسد٬،تمایل جنسی به یک مرد را هم دال بر همجنسگرا بودن خود نمی داند٬بلکه بالعکس؛می گوید من زنی هستم که به جنس مخالف خودم(مرد) گرایش دارم٬ هرچند که روح و جانم در یک بدن اشتباهی گرفتار آمده باشد. آنچه که یک ترانس سکشوال می خواهد این است که تناسب فیزیکی بدن و آلت تناسلی خودش با روان و احساس و جان درونش یکی شود٬ و بعد از عمل جراحی٬ می خواهد با یک نفراز جنس مخالف ازدواج نماید. یعنی اگردختر ترانس سکشوال بوده ٬بعد از تغییر جنسیت و مرد شدن با یک زن ازدواج می کند و یک پسر ترانس سکشوال بالعکس.
به زبان دیگر یک همجنس گرا شاید از جنسیت خود راضی باشد درست برعکس ترنسشوال.برای فهم بهتر مسئله بهتر است زبان حال یکی از آنها را اینجا بیاورم:
" اکثرا اینطور تصور میشه که ما ترانسکشوال ها، همجنس گرا (هموسکشوال) هستیم. حتی خانواده هامون نیز در بدو امر ما رو همجنس گرا می دونن. اما تنها نقطه اشتراک ما با هموسکشوال ها اینه که همه جزو اقلیت های جنسی محسوب می شیم. عمده ترین تفاوتی که ما با همو ها داریم اینه که ما از جسم و اندام معرف جنسیتمون بیزاریم و تلاش غایی و نهایی ما در جهت هورمون تراپی و انجام عمل تغییر جنسیته، چیزی که اصلا در همجنس گراها وجود نداره. اکثر ترنسها از اوان کودکی این دوگانگی و تضاد بین روح و جسمشون رو نشون میدن. این تضاد در کودکان بیشتر به شکل ترجیحات در انتخاب بازی، اسباب بازی، همبازی، نحوه ی لباس پوشیدن و رویا بافی بروز پیدا می کنه
و همه اين زمانهاي نامعلوم فقط يك علامت سوال را در ذهنم ايجاد كرده كه چرا با همان جنسيتي كه ميخواستم متولد نشدم. گرفتار آمدن در زندان تن؛ بيماري "ترانسكشوال""transexual در من و دوستاني كه دچار بحران هويتي هستيم و درمانده از اين كه چرا بايد خود را قبول نداشته باشيم و همچنان به هيچ جوابي نميرسيم غير از ماندن بر سر دوراهي كه من كدامينم؟ "
تضادی که فرد ترانس سکشوال از همان دوران کودکی مابین ماهیت درونی و بیرونی (ظاهر و باطن) خود حس می کند٬درد و رنج٬ تنهایی و انزوا٬ و فشار زیادی به او تحمیل می کند٬ و او گیج و منگ از این قائله٬ نه تنها نمی داند چرا باید وضع این گونه باشد٬ بلکه ناآگاهی اطرافیان٬ شماتت٬ تحقیر٬ سرزنش و سرکوفت های خانواده و اطرافیان هم مزید بر علت می شود و بر رنج او می افزاید.
دلایلی که برای ترانس سکشوال شدن افراد ابراز شده٬همگی دلالت بر این دارند که هنگامی که جنین در رحم مادر است٬اگر مادر دچار فشار و استرس شود این امکان وجود دارد که سیستم اعصاب و هورمون های جنین را دچار اختلال کند٬ و همین باعث می گردد که جنین بعدا ترانس سکشوال شود.
علت اصلی بروز آن در فرد به عملکرد هورمون ها در بدن برمی گردد. تغییرات هورمونی در هفته ششم دوره جنینی آغاز شده و تا ماه سوم دوره جنینی پایان می گیرد، بنابراین اینکه نوزاد در بدو تولد پسر یا دختر شناخته شود کاملاً تحت تاثیر ترشح یا عدم ترشح «آندروژن ها» در دوره جنینی یعنی قبل از تولد است و تاثیر تستوسترون بر سلول های عصبی مغزی مسوول زنانه یا مردانه شدن مغز در نواحی مانند هیپوتالاموس است و مغز زنانه یا مردانه را شکل می دهد.
در مورد پس از تولد که باعث ابتلا یا تشدید این حالت بشود گفت که اصولاً کسب هویت زنانه یا مردانه در انسان بیشتر تابع مسائل پس از تولد است تا قبل از تولد. احساس متعلق بودن به جنس مرد یا زن بیشتر نتیجه تعاملات میان کودک و ارزش ها و نگرش های والدین است. از دخترها انتظار می رود رفتاری لطیف و ملایم داشته باشند، عروسک بازی کنند و… از پسرها رفتار پرجنب و جوش، حتی خشن و بازی هایی چون شمشیربازی، تفنگ بازی و… که این نقش ها به مرور در ذهن کودکان نهادینه و به الگو تبدیل می شود. یکی از علل اختلال هویت جنسی آن است که والدین یا سایر افراد مهم زندگی، کودک را تشویق به رفتارهای جنس مخالف می کنند، مثلاً لباس جنس مخالف را به او می پوشانند و او را تشویق به بازی های جنس مخالف می کنند.
راه حل یک ترانس سکشوال برای خلاص شدن از زندانی که بدان گرفتار آمده این است که تغییر جنسیت دهد.این امر باعث می شود فرد خود را باز یابد و با باطن و ظاهری متناسب با هم زندگی کند.این ادعای محققان هم ناگفته نماند که ترانس سکشوال ها از استعداد هنری بالایی برخوردارند. ترانس سکشوال ها عموما دیرتر از هم سن و سالان خود به رشد فیزیکی می رسند٬ مثلا ممکن است کلفت شدن صدا یا رشد موی بدن یک پسر ترانس سکشوال دیرتر بروز کند.
نمی توان منکر وجود این بیماران در جامعه شد، همچنین عدم حمایت این افراد از سوی هیچ ارگانی، حتی نهادی چون خانواده و آسیب هایی که ممکن است عوارض این بیماری بر سلامت فرد و اجتماع داشته باشد
هویت هر انسانی از چندین بخش تشکیل شده است؛هویت اجتماعی،٬ هویت قومی،٬ملی٬،سیاسی و ….هویت جنسی هم بخشی از هویت فرد است.مرکز اصلی بدن که تعریف انسان از هویت خود-از جمله هویت جنسی -را بر عهده دارد٬در مغز واقع شده است
TS مخفف ترانس سکشوال، یا اختلال هویت جنسی است. به بیان دیگر فرد مبتلا به TS دچار اختلال نسبت به جنس خود می شود، یعنی روح و روان فرد با ظاهر جسمی فرد در تعارض است. مثلاً شاید فرد از لحاظ جسمی یک پسر باشد اما از لحاظ روحی، روانی، تمایلات و تفکرات، یک دختر محسوب شود، یا بالعکس این قضیه، برای همین TS یک بیماری روانی است. ترانس سکشوال ها در طول حیات خود دائماً از جنسیت بیولوژیک خود ناراضی هستند و تمایل و اصرار تعلق به جنس مخالف خود را دارند و برای همین پیوسته درصدد کسب خصوصیات ظاهری جنس مخالف خود و رهایی از خصوصیات جنسی خود هستند،
افرادي كه به اختلال هويت جنسي (Gender Identity disorder) مبتلاهستند، آن گروه از بيمارانند كه در شناخت هويت جنسي خود دچار اختلال شده اند. مشكل اين بيماران به هيچ وجه داشتن يا نداشتن رابطه جنسي نيست.
آنها در ذهن و روانشان خود را از جنسي ديگر مي بينند و مي گويند كه زنان يا مرداني هستند كه به اشتباه در قالب مرد يا زن متولد شده اند. آنان عاشق هويت نهان خود هستند. در عين حال هيچ علاقه اي به گذشته خود ندارند. مايلند فراموش كنند كه نام بدو تولدشان چه بوده و هيچ گاه به آلبوم عكسي رجوع نمي كنند. آنها دختر يا پسري را كه در عكس مي بينند، نمي شناسند و خود را با او بيگانه مي دانند. بدن اين بيماران از نظر فيزيكي دچار هيچ نقصي نيست و شايد به همين سبب در دوران بيماري تجربه هاي تلخي از جمله رفتن به سربازي، تحصيل در كنار همكلاسي هاي دختر يا پسر، ازدواج با جنس مخالف و حتي بارداري و زايمان را از سر گذرانده باشند. اين بيماران از زماني كه پي به بيماري خود مي برند يا ناآگاهانه علائم بيماري را در خود كشف مي كنند، مورد تمسخر و طعنه قرار مي گيرند، زيرا رفتار آنان رفتار جنس مخالف است و گروه همجنسان، اين رفتارها را برنمي تابند.
ترانس سکشوال فردی است که تناسب بین معادله ی بین آلت تناسلی و جنسیت خود را قبول ندارد و تضادی بین این دو می بیند.به زبان ساده تر٬آن بخش از مغز انسان ترانس سکشوال که به هویت جنسی مربوط می شود و آن را تبیین می کند٬در تضادی کامل با ساختار فیزیکی بدن و شکل و شمایل آلت جنسی او قرار دارد.این تضاد به این گونه نیست که فرد خودش تصمیم بگیرد-یا فکر کند-که ترانس سکشوال است.و از جنبه ی روانی خیلی عمیق تر از این هاست.به عبارت دیگر٬یک ترانس سکشوال از جهت نگاه به خود و به هویت و جنسیت خود٬براین باور است که فیزیک او (بدن٬،تن، و آلت تناسلی)با درونش(روح٬،جان و روان او)همخوانی ندارد.یک« ترانس سکشوال با ظاهر مردانه»بر این باور است که او وجوداً یک زن است٬اما «اشتباهی»در بدن یک مرد زاده شده.و یک «ترانس سکشوال با ظاهر زنانه»هم فکر می کند که او روحاً و باطناً یک مرد است و اشتباهاً در یک جسم زنانه گنجانده شده است.فرد ترانس سکشوال از این دوگانگی درون و بیرون خود رنج می برد و می خواهد هر چه زودتر روان خود را از این جسمی که به وی تعلق ندارد نجات دهد٬ پس با خوردن داروها و قرص های هورمونی سعی می کند جسم خود را به شکلی تغییر دهد که هر چه بیشتر با درونش همخونی داشته باشد.اما او زمانی به آزادی و رهایی کامل می رسد که با عمل جراحی تغییر جنسیت بدهد و خود را از شر آلت تناسلی ای که با آن احساس بیگانگی می کند رهایی بخشد.چرا که تفاوت بیت آلت جنسی فرد و جنسیت و هویت جنسی او ٬به یک تضاد عمیق ذهنی تبدیل می شود که از جهت روحی و روانی عواقب ناگواری بر او دارد.لذا او می خواهد هر چه زودتر خود را از این گرفتاری و مخمصه نجات دهد.
آنها در ذهن و روانشان خود را از جنسي ديگر ميبينند و ميگويند كه زنان يا مرداني هستند كه به اشتباه در قالب مرد يا زن متولد شدهاند. آنان عاشق هويت نهان خود هستند. در عين حال هيچ علاقهاي به گذشته خود ندارند. مايلند فراموش كنند كه نام بدو تولدشان چه بوده و هيچ گاه به آلبوم عكسي رجوع نميكنند. آنها دختر يا پسري را كه در عكس ميبينند، نميشناسند و خود را با او بيگانه ميدانند. بدن اين بيماران از نظر فيزيكي دچار هيچ نقصي نيست و شايد به همين سبب در دوران بيماري تجربههاي تلخي از جمله رفتن به سربازي، تحصيل در كنار همكلاسيهاي دختر يا پسر، ازدواج با جنس مخالف و حتي بارداري و زايمان را از سر گذرانده باشند. اين بيماران از زماني كه پي به بيماري خود ميبرند يا ناآگاهانه علائم بيماري را در خود كشف ميكنند، مورد تمسخر و طعنه قرار ميگيرند، زيرا رفتار آنان رفتار جنس مخالف است و گروه همجنسان، اين رفتارها را برنميتابند.
چنین فردی معمولاً از همان سنین کودکی(پنج تا ده سالگی)متوجه اختلاف و تضاد گفته شده می شود٬اما به صورت گنگ و نامفهوم. و شاید در همان سنین کودکی٬صادقانه و براساس شناخت و درک خودش حرکات و اداها و رفتارهای آن جنسی را در پیش بگیرد که از نظر ذهن و روان،٬خود را تعریف می کند٬(نه آنطور که ساختمان ظاهری بدنش نشان می دهد). اما والدین و یا اطرافیان آنرا نامناسب و حتی عجیب می بینند.مثلا اگر این کودک از نظر شکل آلت تناسلی پسر باشد٬به پوشیدن لباس دخترانه رو می آورد(اگر خواهر نداشته باشد٬ به لباس مادر رو می آورد)والبته گاهی بعضی خانواده ها هم با یک شوخی از کنارآن می گذرند که «بچه» است و نمی فهمد.البته این را همین جا باید اضافه کنیم که برخلاف تصور رایج٬ ،هر کودکی که در سنین اولیه لباس جنس مخالف می پوشد٬ حتما یک ترانس سکشوال یا همجنسگرا نخواهد شد.
نکته ی قابل ذکر دیگر این است که یک ترانس سکشوال ٬همجنسگرا نیست.به این دلیل که فرضاً یک پسر/مرد ترانس سکشوال چون روحاً و جاناً و طبیعتاً خود را یک زن می داند و بدن پسرانه/مردانه ی خود را به رسمیت نمی شناسد٬،تمایل جنسی به یک مرد را هم دال بر همجنسگرا بودن خود نمی داند٬بلکه بالعکس؛می گوید من زنی هستم که به جنس مخالف خودم(مرد) گرایش دارم٬ هرچند که روح و جانم در یک بدن اشتباهی گرفتار آمده باشد. آنچه که یک ترانس سکشوال می خواهد این است که تناسب فیزیکی بدن و آلت تناسلی خودش با روان و احساس و جان درونش یکی شود٬ و بعد از عمل جراحی٬ می خواهد با یک نفراز جنس مخالف ازدواج نماید. یعنی اگردختر ترانس سکشوال بوده ٬بعد از تغییر جنسیت و مرد شدن با یک زن ازدواج می کند و یک پسر ترانس سکشوال بالعکس.
به زبان دیگر یک همجنس گرا شاید از جنسیت خود راضی باشد درست برعکس ترنسشوال.برای فهم بهتر مسئله بهتر است زبان حال یکی از آنها را اینجا بیاورم:
" اکثرا اینطور تصور میشه که ما ترانسکشوال ها، همجنس گرا (هموسکشوال) هستیم. حتی خانواده هامون نیز در بدو امر ما رو همجنس گرا می دونن. اما تنها نقطه اشتراک ما با هموسکشوال ها اینه که همه جزو اقلیت های جنسی محسوب می شیم. عمده ترین تفاوتی که ما با همو ها داریم اینه که ما از جسم و اندام معرف جنسیتمون بیزاریم و تلاش غایی و نهایی ما در جهت هورمون تراپی و انجام عمل تغییر جنسیته، چیزی که اصلا در همجنس گراها وجود نداره. اکثر ترنسها از اوان کودکی این دوگانگی و تضاد بین روح و جسمشون رو نشون میدن. این تضاد در کودکان بیشتر به شکل ترجیحات در انتخاب بازی، اسباب بازی، همبازی، نحوه ی لباس پوشیدن و رویا بافی بروز پیدا می کنه
و همه اين زمانهاي نامعلوم فقط يك علامت سوال را در ذهنم ايجاد كرده كه چرا با همان جنسيتي كه ميخواستم متولد نشدم. گرفتار آمدن در زندان تن؛ بيماري "ترانسكشوال""transexual در من و دوستاني كه دچار بحران هويتي هستيم و درمانده از اين كه چرا بايد خود را قبول نداشته باشيم و همچنان به هيچ جوابي نميرسيم غير از ماندن بر سر دوراهي كه من كدامينم؟ "
تضادی که فرد ترانس سکشوال از همان دوران کودکی مابین ماهیت درونی و بیرونی (ظاهر و باطن) خود حس می کند٬درد و رنج٬ تنهایی و انزوا٬ و فشار زیادی به او تحمیل می کند٬ و او گیج و منگ از این قائله٬ نه تنها نمی داند چرا باید وضع این گونه باشد٬ بلکه ناآگاهی اطرافیان٬ شماتت٬ تحقیر٬ سرزنش و سرکوفت های خانواده و اطرافیان هم مزید بر علت می شود و بر رنج او می افزاید.
دلایلی که برای ترانس سکشوال شدن افراد ابراز شده٬همگی دلالت بر این دارند که هنگامی که جنین در رحم مادر است٬اگر مادر دچار فشار و استرس شود این امکان وجود دارد که سیستم اعصاب و هورمون های جنین را دچار اختلال کند٬ و همین باعث می گردد که جنین بعدا ترانس سکشوال شود.
علت اصلی بروز آن در فرد به عملکرد هورمون ها در بدن برمی گردد. تغییرات هورمونی در هفته ششم دوره جنینی آغاز شده و تا ماه سوم دوره جنینی پایان می گیرد، بنابراین اینکه نوزاد در بدو تولد پسر یا دختر شناخته شود کاملاً تحت تاثیر ترشح یا عدم ترشح «آندروژن ها» در دوره جنینی یعنی قبل از تولد است و تاثیر تستوسترون بر سلول های عصبی مغزی مسوول زنانه یا مردانه شدن مغز در نواحی مانند هیپوتالاموس است و مغز زنانه یا مردانه را شکل می دهد.
در مورد پس از تولد که باعث ابتلا یا تشدید این حالت بشود گفت که اصولاً کسب هویت زنانه یا مردانه در انسان بیشتر تابع مسائل پس از تولد است تا قبل از تولد. احساس متعلق بودن به جنس مرد یا زن بیشتر نتیجه تعاملات میان کودک و ارزش ها و نگرش های والدین است. از دخترها انتظار می رود رفتاری لطیف و ملایم داشته باشند، عروسک بازی کنند و… از پسرها رفتار پرجنب و جوش، حتی خشن و بازی هایی چون شمشیربازی، تفنگ بازی و… که این نقش ها به مرور در ذهن کودکان نهادینه و به الگو تبدیل می شود. یکی از علل اختلال هویت جنسی آن است که والدین یا سایر افراد مهم زندگی، کودک را تشویق به رفتارهای جنس مخالف می کنند، مثلاً لباس جنس مخالف را به او می پوشانند و او را تشویق به بازی های جنس مخالف می کنند.
راه حل یک ترانس سکشوال برای خلاص شدن از زندانی که بدان گرفتار آمده این است که تغییر جنسیت دهد.این امر باعث می شود فرد خود را باز یابد و با باطن و ظاهری متناسب با هم زندگی کند.این ادعای محققان هم ناگفته نماند که ترانس سکشوال ها از استعداد هنری بالایی برخوردارند. ترانس سکشوال ها عموما دیرتر از هم سن و سالان خود به رشد فیزیکی می رسند٬ مثلا ممکن است کلفت شدن صدا یا رشد موی بدن یک پسر ترانس سکشوال دیرتر بروز کند.
نمی توان منکر وجود این بیماران در جامعه شد، همچنین عدم حمایت این افراد از سوی هیچ ارگانی، حتی نهادی چون خانواده و آسیب هایی که ممکن است عوارض این بیماری بر سلامت فرد و اجتماع داشته باشد