مجموعه ترانهی [خُب]
انتشارات فصل پنجم
فـرزانـهـ
.
مـیـثـمـ! کجـاش شکل اونـهـ؟!
نـه حاجـیـ! ایـن جـفـت مـن نـیـس!
ایـن دختـره قد بلـنـدهـ
فـرزانـه ایـن قد بُلـن نـیـس!
.
مـیـخوای یـه کم تـُن تـَرِش کنـ!
.
فـرزانـه رو مـیـشنـاسم مـنـ
اون ایـنـجـوری را نـمـیـرهـ!
جـز مـن اصن را نـدارهـ
دست کسی رو بگیـرهـ!
.
خب خوبهـ! شُل کنـ! رسیـدیـمـ!
.
مـوهـاش چشاشو گرفـتـهـ
مـانـتـوش یـه خورده گشادهـ
دسبنـدشو دیـده م امـا
دسبنـدِ مـشکی زیـادهـ!
.
بسهـ! جـلـوتـو نـگا کنـ!
.
مـیـثـمـ! خیـالـاتـه شایـد!
مـیـگم شَبیـش بوده لـابد؟!
فـرزانـه رو مـیـشنـاسم مـنـ
شالـش اصن شل نـمـیـشد!
.
روت و اصن برنـگردونـ!
.
مـن روم نـشد خوب ببیـنـمـ
امـا شنـیـدم چی مـیـگنـ
مـیـثـمـ! یـه طوری مـیـخنـدیـد ...
ایـن خنـده هـا رو فـقط مـن ...
.
مـیـثـمـ! گمـونـم خودش بود!
.
برگشتـم و مـطمـئنـمـ
برگشتـنـم اشتـبا بود
جـایـی نـگو تـا نـدونـمـ
چی تـو سرِ مـا دوتـا بود
.
خیـلـی چیـزا جـابجـا بود!
.
مـیـثـم تـو دستـِ سفـیـدش
دسبنـدِ مـشکیـتـو دیـدمـ
شایـد دوسِت داشتـه باشهـ
باشه ... ادامـه نـمـیـدمـ
باشه ... ادامـه نـمـیـدمـ
.
مـن مـیـشنـاسم جـفـتـمـون و