30-03-2016، 22:09
كميل بن زياد از حضرت على عليه السلام پرسيد: ((حقيقت چيست ؟)).
حضرت فرمود: ((تو را با حقيقت چه كار است ؟)).
كميل گفت : ((مگر من رازدار تو نيستم ؟)).
حضرت فرمود: ((آرى ، ولى آن چه كه از من مى جوشد و فيضان مى كند، تنها اندكى از آن به تو مى رسد.))
كميل گفت : ((آيا چون تويى سايل را نااميد مى كند؟)).
فرمود: ((حقيقت عبارت از كشف انوار جلال است ، بدون اشاره )).
كميل گفت : ((مرا توضيح بيشترى فرما!))
فرمود: ((محو موهوم و آشكار شدن صحو معلوم است )).
كميل گفت : ((توضيح بيشترى مى خواهم )).
فرمود: ((عبارت از هتك و كنار رفتن ستر و حايل است ، به سبب غلبه سّر)).
گفت : ((باز هم توضيح بفرما!))
اميرمؤ منان فرمود: ((جذاب احديت با صفت توحيد است .))
كميل بار ديگر گفت : ((توضيح و بيانى فزونتر عنايت كن !)).
فرمود: ((نورى است كه از صبح ازل طلوع مى كند و در هياكل آثارش تجلى مى يابد)).
كميل بار ديگر توضيحى بيشتر خواست ، ولى حضرت على عليه السلام فرمود: ((چراغ را خاموش كن كه چيزى به صبح نمانده
است !))
رساله لقاءاله ص 93 - 92.
حضرت فرمود: ((تو را با حقيقت چه كار است ؟)).
كميل گفت : ((مگر من رازدار تو نيستم ؟)).
حضرت فرمود: ((آرى ، ولى آن چه كه از من مى جوشد و فيضان مى كند، تنها اندكى از آن به تو مى رسد.))
كميل گفت : ((آيا چون تويى سايل را نااميد مى كند؟)).
فرمود: ((حقيقت عبارت از كشف انوار جلال است ، بدون اشاره )).
كميل گفت : ((مرا توضيح بيشترى فرما!))
فرمود: ((محو موهوم و آشكار شدن صحو معلوم است )).
كميل گفت : ((توضيح بيشترى مى خواهم )).
فرمود: ((عبارت از هتك و كنار رفتن ستر و حايل است ، به سبب غلبه سّر)).
گفت : ((باز هم توضيح بفرما!))
اميرمؤ منان فرمود: ((جذاب احديت با صفت توحيد است .))
كميل بار ديگر گفت : ((توضيح و بيانى فزونتر عنايت كن !)).
فرمود: ((نورى است كه از صبح ازل طلوع مى كند و در هياكل آثارش تجلى مى يابد)).
كميل بار ديگر توضيحى بيشتر خواست ، ولى حضرت على عليه السلام فرمود: ((چراغ را خاموش كن كه چيزى به صبح نمانده
است !))
رساله لقاءاله ص 93 - 92.