ارسالها: 2,388
موضوعها: 654
تاریخ عضویت: Aug 2014
سپاس ها 7075
سپاس شده 8404 بار در 2172 ارسال
حالت من: هیچ کدام
[/quote]
یه سئوال؟ اصلا حجاب یعنی چی؟؟؟؟؟
یعنی پوشش؟؟؟ یعنی چی؟؟؟
بعدشم بهترین پوشش چادره
[/quote]
عزیزم بهترین پوشش از نظر شمااا چادره!!!!
این موضوع از نظر هر فردی متفاوته!!!!
[/quote]
عزیزم بهترین پوشش از نظر اسلاممم چادره!!!!
این موضوع از نظر هر فرد مسلمانی متفاوت نیست!!!!
ارسالها: 433
موضوعها: 7
تاریخ عضویت: Nov 2014
سپاس ها 1153
سپاس شده 644 بار در 322 ارسال
حالت من: هیچ کدام
رومیا جان مطلبی که گذاشتی بیشتر درمورد حجابه،که کسی باهاش مشکلی نداره، حله،الان موضوع مساوی قرار دادن حجاب با چادره!!!!
تنها دلیل برای بیان چادر به عنوان حجاب برتر جدا از سلیقه ی شخصی که حاکم است بر روی همه چیز حتی ترجمه کلام الله، کلمه ی جلباب است که مفسران نظر قطعیی ندارندددد و اگر نظرات پست:شما ﺧﺎﻧﻢ ﺧﻮﺵ ﺗﯿﭙﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ خیابون ﻣﻨﻮ ﭼﭗ ﭼﭗ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﯽ!
رو بخونید سابقآ در این باره گفتگو شده،با آقای عرفان هم مفصلا گفتگو کردیم که ایشون گفتن به نتیجه نمیرسیم!!!
که نمیدانم عبارت "به نتیجه نمیرسیم"دوباره تکرار میشه یا خیر...
و اینکه
لطفاااا کلمه ی اسلام رو به هر چیزی نچسبونید،مشکل ما الان همین ربط دادن ها و چسبوندن اسلام به هرچیزیه!!!!
ارسالها: 610
موضوعها: 80
تاریخ عضویت: Jan 2014
سپاس ها 1691
سپاس شده 1673 بار در 472 ارسال
حالت من: هیچ کدام
29-01-2016، 6:16
(آخرین ویرایش در این ارسال: 29-01-2016، 6:19، توسط serpent.)
جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی مؤدبانه گفت :
ببخشید آقا! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟
مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد:
مردک ع....ی ، مگه خودت ناموس نداری ... ...ه می خوری تو و هفت جد آبادت ... خجالت نمی کشی؟
جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس العملی نشان دهد، همانطور مؤدبانه و متین ادامه داد:
خیلی عذر می خوام فکر نمی کردم این همه عصبی و غیرتی شین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت می برن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم ... حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم
مرد خشکش زد... همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد ...
تو راست می گویے
من با تو فرق دارم؛خیلے هم فرق دارم
اصلا میدانے؟تو خیلی چیزهارا نمی توانے بفهمے
نمی توانی بفهمے کـﮧ چه احساس غرورے به من دست می دهد وقتی کـﮧ مردم مرا «خانم» خطاب مے کنند و تورا «خانومی»
نمی توانی بفهمے کـﮧ من چقدر عاشق رنگ سیاه چادرم هستم؛نمی توانی بفهمے کـﮧ من چقدر رقص چادرم در باد را دوستـــــ دارم
تو نمی فهمے کـﮧ تیپ زدن برای خدا چقدر شیرین است و من با چه لذتے هرروز چـــادرم را سر میکنم
تو نمی فهمی اقتدار و صلابت یــڪ دختــــرچادرے یعنے چه…
میدانے چرا نمی توانی بفهمے؟چون بین این همه رنگ در دنیا لطــــافت دخترانه خودت را فراموش کرده اے
چــون تو به ساپورت های رنگارنگت می نازی و من به چادر مشـــکی ساده ام
چــون تو با عکس های آن چنانی ات در “فیــس بوڪ”حالت خوب میشود و من با همان لطافت های صورتے رنگ دختــرانه ام
می بینے؟ من و تو خیلے با هم فرق داریم
من با افتخار سرم را بالا میگیرم کـﮧ مثل تو نیستم…و نمی خواهم هم کـﮧ باشم
چــون
مـــن
به زیبایے عشق رسیده ام...
تلخ ترین حرف دوستت دارم اما …
شیرین ترین حرف … اما دوستت دارم