17-12-2015، 11:28
پروین اعتصامی متولد اسفند سال 1285 در شهر تبریز در همان سال تاسیس فرمان مشروطیت پا به دیده هستی گذاشت و پدرش یوسف اعتصامی ، مترجم و نویسنده و از رجال عصر خویش بوده ، پروین اعتصامی؛ اساتید بزرگی همچون پدر بزرگوار خویش و علامه محمدتقی بهار وعلامه دهخدا را در مسیر زندگی داشته، او در کتابخانه دانشسرایی عالی مدتی به شغل کتابداری ومدیریت کتابخانه اشتغال داشته ، متاسفانه عمر پروین کوتاه بود و درجوانی در سال 1320 یعنی حدود 35سالگی جهان هستی را بدورد گفته است .
پروین اعتصامی
یکی از قله های ،مستحکم رشته کوههای عظیم و ، با صلابت و استوار ادب پارسی که جایگاه بس رفیع و مرتفع دارد، متعلق به بانوی اول شعر زنان پارسی گواختصاص یافته ، شاعره ای که آن چنان شعر به شیوه عروضی وسنتی می گوید، که آدمی تصور می کند این شعر قرن ششم ، هفتم ، هشتم در عصر مولانا، سعدی ، حافظ سروده شده و شعر از نظر جذابیت و جنبه های تعلیم و تربیتی ، عرفان نظری وعملی توسط عرفای بزرگی همانند: سنایی و شیخ عطار در قرن پنجم وششم سروده شده.
آهنگ کلام چنان با استواری و قوی بیان شده ودر قالب پند و موعظه مضامین ادا شده ، که اشعار ناصر خسرو قبادیانی و یا ملک الشعرا محمد تقی بهار را، در ذهن تداعی می کند، و موسیقی شعرش چنان زیباست که اشعارش در ردیف بسیاری از شاعران بزرگ است و ژرف نگری و ریزکاری شیوه شعرش همانند صائب است، نازک اندیشی وظرافت شعرش به شیوه رهی معیری و استاد شهریاربوده این قله مقاوم و مستحکم متعلق به مرحومه پروین اعتصامی است ، شعر او شعر خانواده و شعر مادرانه است ، و این سند بس افتخار برای همه زنان مسلمان در همه کشور های پارسی زبان است که شیرزنی چون پروین در مصاف نفس می جنگید ، و زبان برنده وقاطع و کوبنده و با روح کاملا عرفانی وملکوتی دارد و شعرش می تواند الگو و الهام بخش نه تنها برای زنان، بلکه مردان جامعه را در بر گیرد و افتخارشان باشد که شعر شان به شیوه پروین اعتصامی است.
ای خوش از تن کوچ کردن، خانه در جان داشتن
روی مانند پری از خلق پنهان داشتن
همچو عیسی بی پر و بی بال بر گردون شدن
همچو ابراهیم در آتش گلستان داشتن
کشتی صبر، اندرین دریا افکندن چو نوح
دیده و دل فارغ از آشوب طوفان داشتن
در هجوم ترکتازان و کمانداران عشق
سینهای آماده بهر تیرباران داشتن
روشنی دادن دل تاریک ، را با نور علم
در دل شب، پرتو خورشید رخشان داشتن
همچو پاکان، گنج در کنج قناعت یافتن
مور قانع بودن و ملک سلیمان داشتن
پروین اعتصامی متولد اسفند سال 1285 در شهر تبریز در همان سال تاسیس فرمان مشروطیت پا به دیده هستی گذاشت و پدرش یوسف اعتصامی ، خود مترجم ونویسنده واز رجال عصر خویش بوده ، پروین اعتصامی؛ اساتید بزرگی همچون پدر بزرگوار خویش و علامه محمدتقی بهار وعلامه دهخدا در مسیر زندگی داشته او در کتابخانه دانشسرایی عالی مدتی به شغل کتابداری ومدیر کتابخانه اشتغال داشته ، متاسفانه عمر پروین کوتاه بود ودرجوانی درسال 1320 یعنی حدود35سالگی جهان هستی را بدورد گفت ، ودر شهر قم به خاک سپرده شده و دیوان شعرش ، شامل 248 قطعه شعر میباشد، که 65 قطعه به صورت مناظره مطرح شده است. او برای سنگ مزارش نیز شعری سروده :
اینکه خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
گر چه جز تلخی ز ایام ندید
هر چه خواهی سخنش شیرین است
صاحب آن همه گفتار امروز
سائل فاتحه و یاسین است
دوستان به که ز وی یاد کنند
دل بی دوست دلی غمگین است
خاک در دیده بسی جان فرساست
سنگ بر سینه بسی سنگین است
بیند این بستر و عبرت گیرد
هر که را چشم حقیقت بین است
هر که باشی و ز هر جا برسی
آخرین منزل هستی این است
آدمیهر چه توانگر باشد
چون بدین نقطه رسید مسکین است
علامه ملک الشعرای بهار در مقدمه دیوان اشعار پروین اعتصامی چنین مرقوم نمودند:
«این دیوان ترکیبی است از دو سبک و شیوه لفظی و معنوی آمیخته با سبکی مستقل، و آن دو یکی شیوه خراسان است خاصه استاد ناصر خسرو قبادیانی و دیگر شیوه شعرای عراق و فارس است به ویژه شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی علیه الرحمه و از حیث معانی نیز بین افکار و خیالات حکما و عرفا است، و این جمله با سبک و اسلوب مستقلی که خاص عصر امروزی و بیشتر پیرو تجسم معانی و حقیقت جوئی است ترکیب یافته و شیوه ای بدیع و فاضلانه به وجود آورده است.»
در شیوه شعرش نوعی بی نیازی و بی اعتنایی به مادیات و امور دنیوی مشاهده می شود و در قیل وقال هیاهو ی دنیا نیست ، بلند نظر است و جایگاه پرواز شعرش بقدری از زمین اوج گرفته ، که همانند یک عقاب تیز بین است یعنی دام و دانه را از ارتفاع بلند مشاهده می کند و اسیر ودلباخته متاع دنیوی نیست، افکارش کاملا مذهبی است و اعتقادات اسلامی در او بسیار مستحکم پایه ریزی شده طوری که حوادث و لرزه های پی در پی دنیوی آسیب چندانی به روح او نمی زند.
این شیوه سرایش شعری متعلق به بانوی اول شعرپارسا و پارسی گو پروین اعتصامی است، او بی تردید در تمام دیوان اشعارش از تمام صنایع ادبی و عروض قافیه بسیار استادانه ، استفاده نموده ، هنر پروین این است که دیوان اشعار شاعران را قطعا خوانده ، و تسلط خوبی در اشعار شاعران دارد، در هر گوشه از شعرش شباهت سرایش شعرش با سایر شاعران نامداران در قرون گذشته را می توان یافت ، در شیوه شعرش نوعی بی نیازی و بی اعتنایی به مادیات و امور دنیوی مشاهده می شود ،و در قیل وقال هیاهو ی دنیا نیست ، بلند نظر است، و جایگاه پرواز ، شعرش بقدری از زمین اوج گرفته ، که همانند ؛ یک عقاب تیز بین است، یعنی دام ودانه را ، از ارتفاع بلند مشاهده می کند و اسیر ودلباخته متاع دنیوی نیست ، افکارش کاملا مذهبی است و اعتقادات اسلامی در او بسیار مستحکم پایه ریزی شده ، طوری که حوادث و لرزه های پی در پی دنیوی آسیب چندانی به روح او نمی زند.
این هنر مردان و زنان مومن است که هرکه اهل ، دیار قرآن شد وپابند اصول وشرع مقدس شد ومرتب به مراقبه و باز سازی نفس و تزکیه وتهذیب نفس گام برداشت ، حوادث دنیا ممکن است برگ های این درخت تنومند را قدری تکان دهد، اما هرگز به شاخسار های بلند ومحکم و ریشه ای که درخاک رفته آسیب نخواهد زد، عمده ترین شاخصه شعر پروین اعتقادات قوی به اسلام و عمل به آن است و نگرش شیوه شعرش بیانگری این است که او سالها همنشین کلام الله مجید ومکتب نهج البلاغه بوده که الحق در کلام مولاحضرت امیر مومنان در خطوط طلایی نهج البلاغه نوعی هوشیاری به حوادث جهان است وبی اعتنایی به مادیات است، رد پای ، نهج البلاغه و آیات نورانی قرآن در اشعار پروین به یقین پیداست ، او پیدا وپنهان جهان را با چشم سر، نه با چشم دل دیده ، لذا همانند یک عارف خدا جو،از کنار آن به آرامی می گذرد، در اشعارش اشاره به موضوعات قرآنی فراوان دیده می شود و آرایه تلمیح را به نحوی مطلوب استفاده نموده شعراو ، شعر قداست ونجابت است شعر رهایی از دنیاست شعر پرواز است انگار برف پر وبال ملائکه پرواز دارد، شعرش زمینی نیست وخواستگاهش دنیا نیست او عارفه ای است که از شب تاریک مادیات جهان پرواز به نور و روشنایی پر گشوده ، و روزنه نور را بخوبی دریافته و حرکت بسوی رضایت معبود دارد، شعرش هدفی مشخص را دنبال می کند ، پیام دارد وپیام بس شیوا وشیرین که در جهت رفتن به جایگاه همیشگی آماده وآراسته بایست بود و با جسم وجان آلوده و تنی فرو رفته در مادیات و نفسانیت هرگز به وصال یار ابدی وازلی نخواهید رسید، بایست شوق پرواز داشت او می داند که جسم خاکی مرکب روح علوی است او معلم شعراخلاقیات است وبس .
تو بلند آوازه بودی، ای روان
با تن دون یار گشتی دون شدی
صحبت تن تا توانست از تو کاست
تو چنان پنداشتی کافزون شدی
بسکه دیگرگونه گشت آئین تن
دیدی آن تغییر و دیگرگون شدی
جای افسون کردن مار هوی
زین فسونسازی تو خود افسون شدی
اندرون دل چو روشن شد ز تو
شمع خود بگرفتی و بیرون شدی
آخر کارت بدزدید آسمان
این کلاغ دزد را صابون شدی
با همه کار آگهی و زیر کی
اندرین سوداگری مغبون شدی
درس آز آموختی و ره زدی
وام تن پذرفتی و مدیون شدی
پروین اعتصامی
یکی از قله های ،مستحکم رشته کوههای عظیم و ، با صلابت و استوار ادب پارسی که جایگاه بس رفیع و مرتفع دارد، متعلق به بانوی اول شعر زنان پارسی گواختصاص یافته ، شاعره ای که آن چنان شعر به شیوه عروضی وسنتی می گوید، که آدمی تصور می کند این شعر قرن ششم ، هفتم ، هشتم در عصر مولانا، سعدی ، حافظ سروده شده و شعر از نظر جذابیت و جنبه های تعلیم و تربیتی ، عرفان نظری وعملی توسط عرفای بزرگی همانند: سنایی و شیخ عطار در قرن پنجم وششم سروده شده.
آهنگ کلام چنان با استواری و قوی بیان شده ودر قالب پند و موعظه مضامین ادا شده ، که اشعار ناصر خسرو قبادیانی و یا ملک الشعرا محمد تقی بهار را، در ذهن تداعی می کند، و موسیقی شعرش چنان زیباست که اشعارش در ردیف بسیاری از شاعران بزرگ است و ژرف نگری و ریزکاری شیوه شعرش همانند صائب است، نازک اندیشی وظرافت شعرش به شیوه رهی معیری و استاد شهریاربوده این قله مقاوم و مستحکم متعلق به مرحومه پروین اعتصامی است ، شعر او شعر خانواده و شعر مادرانه است ، و این سند بس افتخار برای همه زنان مسلمان در همه کشور های پارسی زبان است که شیرزنی چون پروین در مصاف نفس می جنگید ، و زبان برنده وقاطع و کوبنده و با روح کاملا عرفانی وملکوتی دارد و شعرش می تواند الگو و الهام بخش نه تنها برای زنان، بلکه مردان جامعه را در بر گیرد و افتخارشان باشد که شعر شان به شیوه پروین اعتصامی است.
ای خوش از تن کوچ کردن، خانه در جان داشتن
روی مانند پری از خلق پنهان داشتن
همچو عیسی بی پر و بی بال بر گردون شدن
همچو ابراهیم در آتش گلستان داشتن
کشتی صبر، اندرین دریا افکندن چو نوح
دیده و دل فارغ از آشوب طوفان داشتن
در هجوم ترکتازان و کمانداران عشق
سینهای آماده بهر تیرباران داشتن
روشنی دادن دل تاریک ، را با نور علم
در دل شب، پرتو خورشید رخشان داشتن
همچو پاکان، گنج در کنج قناعت یافتن
مور قانع بودن و ملک سلیمان داشتن
پروین اعتصامی متولد اسفند سال 1285 در شهر تبریز در همان سال تاسیس فرمان مشروطیت پا به دیده هستی گذاشت و پدرش یوسف اعتصامی ، خود مترجم ونویسنده واز رجال عصر خویش بوده ، پروین اعتصامی؛ اساتید بزرگی همچون پدر بزرگوار خویش و علامه محمدتقی بهار وعلامه دهخدا در مسیر زندگی داشته او در کتابخانه دانشسرایی عالی مدتی به شغل کتابداری ومدیر کتابخانه اشتغال داشته ، متاسفانه عمر پروین کوتاه بود ودرجوانی درسال 1320 یعنی حدود35سالگی جهان هستی را بدورد گفت ، ودر شهر قم به خاک سپرده شده و دیوان شعرش ، شامل 248 قطعه شعر میباشد، که 65 قطعه به صورت مناظره مطرح شده است. او برای سنگ مزارش نیز شعری سروده :
اینکه خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
گر چه جز تلخی ز ایام ندید
هر چه خواهی سخنش شیرین است
صاحب آن همه گفتار امروز
سائل فاتحه و یاسین است
دوستان به که ز وی یاد کنند
دل بی دوست دلی غمگین است
خاک در دیده بسی جان فرساست
سنگ بر سینه بسی سنگین است
بیند این بستر و عبرت گیرد
هر که را چشم حقیقت بین است
هر که باشی و ز هر جا برسی
آخرین منزل هستی این است
آدمیهر چه توانگر باشد
چون بدین نقطه رسید مسکین است
علامه ملک الشعرای بهار در مقدمه دیوان اشعار پروین اعتصامی چنین مرقوم نمودند:
«این دیوان ترکیبی است از دو سبک و شیوه لفظی و معنوی آمیخته با سبکی مستقل، و آن دو یکی شیوه خراسان است خاصه استاد ناصر خسرو قبادیانی و دیگر شیوه شعرای عراق و فارس است به ویژه شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی علیه الرحمه و از حیث معانی نیز بین افکار و خیالات حکما و عرفا است، و این جمله با سبک و اسلوب مستقلی که خاص عصر امروزی و بیشتر پیرو تجسم معانی و حقیقت جوئی است ترکیب یافته و شیوه ای بدیع و فاضلانه به وجود آورده است.»
در شیوه شعرش نوعی بی نیازی و بی اعتنایی به مادیات و امور دنیوی مشاهده می شود و در قیل وقال هیاهو ی دنیا نیست ، بلند نظر است و جایگاه پرواز شعرش بقدری از زمین اوج گرفته ، که همانند یک عقاب تیز بین است یعنی دام و دانه را از ارتفاع بلند مشاهده می کند و اسیر ودلباخته متاع دنیوی نیست، افکارش کاملا مذهبی است و اعتقادات اسلامی در او بسیار مستحکم پایه ریزی شده طوری که حوادث و لرزه های پی در پی دنیوی آسیب چندانی به روح او نمی زند.
این شیوه سرایش شعری متعلق به بانوی اول شعرپارسا و پارسی گو پروین اعتصامی است، او بی تردید در تمام دیوان اشعارش از تمام صنایع ادبی و عروض قافیه بسیار استادانه ، استفاده نموده ، هنر پروین این است که دیوان اشعار شاعران را قطعا خوانده ، و تسلط خوبی در اشعار شاعران دارد، در هر گوشه از شعرش شباهت سرایش شعرش با سایر شاعران نامداران در قرون گذشته را می توان یافت ، در شیوه شعرش نوعی بی نیازی و بی اعتنایی به مادیات و امور دنیوی مشاهده می شود ،و در قیل وقال هیاهو ی دنیا نیست ، بلند نظر است، و جایگاه پرواز ، شعرش بقدری از زمین اوج گرفته ، که همانند ؛ یک عقاب تیز بین است، یعنی دام ودانه را ، از ارتفاع بلند مشاهده می کند و اسیر ودلباخته متاع دنیوی نیست ، افکارش کاملا مذهبی است و اعتقادات اسلامی در او بسیار مستحکم پایه ریزی شده ، طوری که حوادث و لرزه های پی در پی دنیوی آسیب چندانی به روح او نمی زند.
این هنر مردان و زنان مومن است که هرکه اهل ، دیار قرآن شد وپابند اصول وشرع مقدس شد ومرتب به مراقبه و باز سازی نفس و تزکیه وتهذیب نفس گام برداشت ، حوادث دنیا ممکن است برگ های این درخت تنومند را قدری تکان دهد، اما هرگز به شاخسار های بلند ومحکم و ریشه ای که درخاک رفته آسیب نخواهد زد، عمده ترین شاخصه شعر پروین اعتقادات قوی به اسلام و عمل به آن است و نگرش شیوه شعرش بیانگری این است که او سالها همنشین کلام الله مجید ومکتب نهج البلاغه بوده که الحق در کلام مولاحضرت امیر مومنان در خطوط طلایی نهج البلاغه نوعی هوشیاری به حوادث جهان است وبی اعتنایی به مادیات است، رد پای ، نهج البلاغه و آیات نورانی قرآن در اشعار پروین به یقین پیداست ، او پیدا وپنهان جهان را با چشم سر، نه با چشم دل دیده ، لذا همانند یک عارف خدا جو،از کنار آن به آرامی می گذرد، در اشعارش اشاره به موضوعات قرآنی فراوان دیده می شود و آرایه تلمیح را به نحوی مطلوب استفاده نموده شعراو ، شعر قداست ونجابت است شعر رهایی از دنیاست شعر پرواز است انگار برف پر وبال ملائکه پرواز دارد، شعرش زمینی نیست وخواستگاهش دنیا نیست او عارفه ای است که از شب تاریک مادیات جهان پرواز به نور و روشنایی پر گشوده ، و روزنه نور را بخوبی دریافته و حرکت بسوی رضایت معبود دارد، شعرش هدفی مشخص را دنبال می کند ، پیام دارد وپیام بس شیوا وشیرین که در جهت رفتن به جایگاه همیشگی آماده وآراسته بایست بود و با جسم وجان آلوده و تنی فرو رفته در مادیات و نفسانیت هرگز به وصال یار ابدی وازلی نخواهید رسید، بایست شوق پرواز داشت او می داند که جسم خاکی مرکب روح علوی است او معلم شعراخلاقیات است وبس .
تو بلند آوازه بودی، ای روان
با تن دون یار گشتی دون شدی
صحبت تن تا توانست از تو کاست
تو چنان پنداشتی کافزون شدی
بسکه دیگرگونه گشت آئین تن
دیدی آن تغییر و دیگرگون شدی
جای افسون کردن مار هوی
زین فسونسازی تو خود افسون شدی
اندرون دل چو روشن شد ز تو
شمع خود بگرفتی و بیرون شدی
آخر کارت بدزدید آسمان
این کلاغ دزد را صابون شدی
با همه کار آگهی و زیر کی
اندرین سوداگری مغبون شدی
درس آز آموختی و ره زدی
وام تن پذرفتی و مدیون شدی