ارسالها: 112
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Nov 2014
سپاس ها 387
سپاس شده 191 بار در 135 ارسال
حالت من: هیچ کدام
جواب تست برای من شد :
حاضرم برای دوستانم تا ماه بروم !
وقتی زیادی دوسش داری..
حسود میشی...
حساس میشی...
چشم دیدن نگاهای بقیه رو نسبت بهش نداری...
چشم نداری ببینی به غیر از تو با بقیه هم حرف میزنه....
اینا همه از دوست داشتن زیاده اما ...
اون فکر میکنه دیوونه شدیو الکی بهش گیر میدی...
ارسالها: 216
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: Aug 2015
سپاس ها 359
سپاس شده 129 بار در 83 ارسال
حالت من: هیچ کدام
هرکسی که با تو دوست باشد از داشتن دوستی چون تو باید به خودش ببالد. تو خوب می دانی وقتی یک دوست به کمک احتیاج دارد، چه طور بدون قربانی کردن خودت با روشی عاقلانه به او کمک کنی. اما این باعث نمی شود آن ها نسبت به تو احساس برتری جویی پیدا کنند. تو خوب می دانی که در دوستی داد و ستد وجود دارد و دوستی را متعادل نگه می داری و این رمز موفقیتِ یک رابطه ی دوست داشتنی و پایدار است.
ارسالها: 329
موضوعها: 7
تاریخ عضویت: Jan 2014
سپاس ها 1138
سپاس شده 449 بار در 232 ارسال
حالت من: هیچ کدام
هرکسی که با تو دوست باشد از داشتن دوستی چون تو باید به خودش ببالد. تو خوب می دانی وقتی یک دوست به کمک احتیاج دارد، چه طور بدون قربانی کردن خودت با روشی عاقلانه به او کمک کنی. اما این باعث نمی شود آن ها نسبت به تو احساس برتری جویی پیدا کنند. تو خوب می دانی که در دوستی داد و ستد وجود دارد و دوستی را متعادل نگه می داری و این رمز موفقیتِ یک رابطه ی دوست داشتنی و پایدار است.
ارسالها: 26
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Jul 2014
سپاس ها 185
سپاس شده 51 بار در 26 ارسال
حالت من: هیچ کدام
برای دوستانت تا ماه می روی!
تو هرکاری برای دوستانت می کنی، این خیلی خوب است. فقط دقت کن که آیا دوستانت هم با تو همین قدر مهربانند؟ دوستی جاده ای دوطرفه است، اگر همیشه این تویی که بله می گویی، وقتش است که با دوستانت در این باره صحبت کنی و از آن ها حمایت بیش تری بخواهی. مطمئن باش اگر آن ها دوست واقعی باشند، بعد از این صحبت رابطه تان گرم تر و قوی تر می شود.
ارسالها: 71
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jan 2016
سپاس ها 27
سپاس شده 36 بار در 20 ارسال
حالت من: هیچ کدام
برا من شد برای دوستانت تا ماه میروی
زن عشق مي كارد و كينه درو مي كند...
ديه اش نصف ديه توست و مجازات زنايش با تو برابر...
مي تواند تنها يك همسر داشته باشد
و تو مختار به داشتن چهار همسرهستي ....
براي ازدواجش ــ در هر سني ـ اجازه ولي لازم است
و تو هر زماني بخواهي به لطف قانونگذار ميتواني ازدواج كني ...
در محبسي به نام بكارت زنداني است و تو ...
او كتك مي خورد و تو محاكمه نمي شوي ...
او مي زايد و تو براي فرزندش نام انتخاب مي كني....
او درد مي كشد و تو نگراني كه كودك دختر نباشد ....
او بي خوابي مي كشد و تو خواب حوريان بهشتي را مي بيني ....
او مادر مي شود و همه جا مي پرسند نام پدر ...
و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛
پیر می شود و میمیرد...
و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند
چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت،
زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛
گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛
سینه ای را به یاد می اورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند...
و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد...!
و این رنج است