| گفتگوی آزاد نسخه 279 |

[ÆҐÆŠĦ]

دیروز دوستم با بی افش رفت دور دور | :
منم مثه بچه های خوب دو ساعت تمرگیدم تو خونه مثلا دارم درس میخونم ولی در واقع زل زده بودم به چراغ مطالعم داشتم فکر میکردم چجوری کار میکنه | :
فک کنم دارم ادیسون میشم | :

تو هم تهرانی نه ؟:v

+

امشب کرمم گرفته با یکی برم بیرون :|

هفته پیش همین شبا بود با یکی از رفیقام رفتیم بام ..
هعی  .. حیف فردا فیزیک داره ..

دلم بام خواست._.

[Berserk]

ااا سلام زامبی ..
خوبی؟
آره خب.
-
اهورا آره .. .
خوبه .. ((((:

مرسی تو چطوری ؟ ^.^
چرا خ ؟ دلیلش ؟ .-.

هووووف :|


ملوک بیا بریم بیرون ..
حوصلم سر رفته ..
هیچکسم پایه نی

---

پلنگ پلنگ پلنگ پلنگ | :
کلاسمون شده پر از پلنگ | :
منم اون وسط نقشه غازه بی کرک و پر رو ایفا میکنم | :
عجب | :

یک دانه عشق :>
چطوری نیکی بی کرک و پر ؟

مهری اینجا دست خره ؟ :|

مهری قزوینه مشنگ جان :|
اینجا فقط تو تهرانی -_-
وگرنه روانی نبودم ک بیام بت بگم بیا بریم ددر دودور :|

مهری قزوینه:|؟؟؟؟
واقعا ؟
اوا ._.*
بیشور از خداتم باشه .. اصن نمیام بیرون بات-___- چیز-____- چیزی-____- بمون خونه بپوس-_____- 

[Tᴀᴍᴏʀᴀ Pɪᴇʀᴄᴇ]

آرمینا>_<

سلام ^__^
جــــــــونم؟
[/quote]
سلام/(^0^)
چطوری حبه انگور؟:>>
نیودی گ.ا
و میدونستی شاید مدیر شدی.-.؟
البته یه حس فقط .-.

[*VENUS*]

توی زندگیم بالاخره از یه پسره خوشم اومد!!

دیروز دیدم حلقه دستش کرده:| فقط 19 سالشه ها..


فقط چون من ازش خوشم اومده بود داره ازدواج می کنه:|

[omidkaqaz]

اهورا یه نگا به امارم بنداز تو تله یهویی رفت بالا

[*VENUS*]

آرمینا>_<

سلام ^__^
جــــــــونم؟

سلام/(^0^)
چطوری حبه انگور؟:>>
نیودی گ.ا
و میدونستی شاید مدیر شدی.-.؟
البته یه حس فقط .-.
[/quote]
خوبم خوبم شنگول ^_-
درس داشتم .__.
من؟ نه بابا !!
جدا؟ O_O

[Tᴀᴍᴏʀᴀ Pɪᴇʀᴄᴇ]

تا تو برسی به من یه تیر زدم تو مغزت ..
:|

نه :| >_<
منو اشتباها گرفتی
پاول چطوره اصن:V?

3 روز دیگه سالگردشه .. (:

بله بله:|
از این شکلک معصوم ها که نداریم:|
+
تو چرا ملیکا تو زامبی بررا کشتن دوست داری?O_______O
من برم وی رو بیرم اصن ((:
+
ارش چی میخوا بگی؟

من تخليه پوشه زدم همه اون سي تا عكسي كه فرستاده بودي به فنا رفت|:

*** :|||
ایراد ندارره چون گذاشتمشون ._.*
+
ا ماهان من که گفتم انسانم
البته نوع زامبی نما(((:

[Δ.н.ο.υ.я.Δ]

دیروز دوستم با بی افش رفت دور دور | :
منم مثه بچه های خوب دو ساعت تمرگیدم تو خونه مثلا دارم درس میخونم ولی در واقع زل زده بودم به چراغ مطالعم داشتم فکر میکردم چجوری کار میکنه | :
فک کنم دارم ادیسون میشم | :

تو هم تهرانی نه ؟:v

+

امشب کرمم گرفته با یکی برم بیرون :|

هفته پیش همین شبا بود با یکی از رفیقام رفتیم بام ..
هعی  .. حیف فردا فیزیک داره ..

اهورای کسخله عزیزم ^_^
رو زبونم پشمکه حاج عبدالله سبز شد انخد گفتم من کرجم -.-

+

بعدشم اهورا خر زدن که بهونه بود | :
برمیگشتم میگفتم ننه عزیز تر از جانم مث بچه دبستانیه نت ازم میگیره واس تنبیه ؟¿ -.-
این همه زحمت کشیدم تو این دو سه سال آبرو واس خودم جم کردم -.-

ای بابا -___-
ننه بابای منو ول کنی همین الانشم نتو و گوشیو میگیرن رو نمیدم بهشون :|||

[Berserk]

چرا؟O__o*
من میخورمت(مغزتو :|) آخرین اطلاعات از زامبی ها دارم خیر سرم:>>
من اصن انسان زامبی نمام.-.

تا تو برسی به من یه تیر زدم تو مغزت ..
:|

نه :| >_<
منو اشتباها گرفتی
پاول چطوره اصن:V?

3 روز دیگه سالگردشه .. (:

بله بله:|
از این شکلک معصوم ها که نداریم:|
+
تو چرا ملیکا تو زامبی بررا کشتن دوست داری?O_______O
من برم وی رو بیرم اصن ((:
+
ارش چی میخوا بگی؟

نکشیم میکشنمون!((:

---

زامبی ..
باید بکشمت .

چرا؟O__o*
من میخورمت(مغزتو :|) آخرین اطلاعات از زامبی ها دارم خیر سرم:>>
من اصن انسان زامبی نمام.-.

تا تو برسی به من یه تیر زدم تو مغزت ..
:|

منو ماهان ی تیمیم-____-
باهم میکشیمت..
بنگ بنگ!:|

مطمئنی تو زامبی نیستی؟
میتونی بیای به الکساندریا .. خوش اومدی ..
A

نه من آدمم عه >_______<
الکساندریا چیه ؟ ._.*

[Δ.н.ο.υ.я.Δ]

توی زندگیم بالاخره از یه پسره خوشم اومد!!

دیروز دیدم حلقه دستش کرده:| فقط 19 سالشه ها..


فقط چون من ازش خوشم اومده بود داره ازدواج می کنه:|

حلقم دسم نیس ک .______________.