| گفتگوی آزاد نسخه 279 |

[-Demoniac-]

ناب خیلی باحاله -_-

سَلام اجوله=)

سلام خوبی؟؟؟-__^

[▲ℐяυηℐє ҡι∂ƨ▲]

ناب خیلی باحاله -_-

سَلام اجوله=)

سلام خوبی؟؟؟-__^

خوبم تو خوبیـ؟؟؟
چه خبرا؟؟دخدر گُمـ؟

[-Demoniac-]

ناب خیلی باحاله -_-

سَلام اجوله=)

سلام خوبی؟؟؟-__^

خوبم تو خوبیـ؟؟؟
چه خبرا؟؟دخدر گُمـ؟

اره خوبم (:
سلا متی انترای مدرسه دوباره بهم گیر دادن چسو ها -__-
امتحانامونم دیه هفته بعد تموم میشه درگیر بودم ولی دیشب اومدم :|
خب تو چه خبر ؟؟

[▲ℐяυηℐє ҡι∂ƨ▲]

هـــعــ گیر ندن جای تعجبه<:
منکه چهارشنبه اخرین امتحانم بود|:
هیچی خبری خاصی نی×______×
چه میکنی؟؟

[-Demoniac-]

هـــعــ گیر ندن جای تعجبه<:
منکه چهارشنبه اخرین امتحانم بود|:
هیچی خبری خاصی نی×______×
چه میکنی؟؟

اخه گیرای مزخرفم نه که بهم تهمت زدن عوضیا -_-
خوشبحالت (:
هیچی فعلا در حضور شماییم-__-

[▲ℐяυηℐє ҡι∂ƨ▲]

هـــعــ گیر ندن جای تعجبه<:
منکه چهارشنبه اخرین امتحانم بود|:
هیچی خبری خاصی نی×______×
چه میکنی؟؟

اخه گیرای مزخرفم نه که بهم تهمت زدن عوضیا -_-
خوشبحالت (:
هیچی فعلا در حضور شماییم-__-

چی گفتن؟؟||:
آورین^o^

[-Demoniac-]

هـــعــ گیر ندن جای تعجبه<:
منکه چهارشنبه اخرین امتحانم بود|:
هیچی خبری خاصی نی×______×
چه میکنی؟؟

اخه گیرای مزخرفم نه که بهم تهمت زدن عوضیا -_-
خوشبحالت (:
هیچی فعلا در حضور شماییم-__-

چی گفتن؟؟||:
آورین^o^

تو سایت رفته بودیم خیر سرشون مثلا یاد بدن ایمیل بسازیم (انگار خودمون بلد نیستیم)بعد همین جوری که داشتیم میساختیم رو مینا گفت دری رمزو چی بزنم منم گفتم اول شماره ی مبایلتو حالا یه دختره ی عوضی به اسم عسل پشت سرم بود حرفامو شنیده رفته به ناظم عوضیمون گفته که اینا داشتن درباره ی شماره ی دوست پسر و اینا حرف میزدن منم صدازدن دفتر گفتن چرا درمورد شماره و ایجور چیزا حرف زدین منم گفتم نزدم گفت صدات ایجا هستو .... بالا خره یه جوری ماس مالیش کرد گه منم کلی گریه کردم و اینا اخرسر کا بچه های کلاسمون منو بردن پیش مدرمون منم همه چیو گفتم و بعدم گفتم که میخوام صدامو بشنو مو اینا ......

[▲ℐяυηℐє ҡι∂ƨ▲]

هـــعــ گیر ندن جای تعجبه<:
منکه چهارشنبه اخرین امتحانم بود|:
هیچی خبری خاصی نی×______×
چه میکنی؟؟

اخه گیرای مزخرفم نه که بهم تهمت زدن عوضیا -_-
خوشبحالت (:
هیچی فعلا در حضور شماییم-__-

چی گفتن؟؟||:
آورین^o^

تو سایت رفته بودیم خیر سرشون مثلا یاد بدن ایمیل بسازیم (انگار خودمون بلد نیستیم)بعد همین جوری که داشتیم میساختیم رو مینا گفت دری رمزو چی بزنم منم گفتم اول شماره ی مبایلتو حالا یه دختره ی عوضی به اسم عسل پشت سرم بود حرفامو شنیده رفته به ناظم عوضیمون گفته که اینا داشتن درباره ی شماره ی دوست پسر و اینا حرف میزدن منم صدازدن دفتر گفتن چرا درمورد شماره و ایجور چیزا حرف زدین منم گفتم نزدم گفت صدات ایجا هستو .... بالا خره یه جوری ماس مالیش کرد گه منم کلی گریه کردم و اینا اخرسر کا بچه های کلاسمون منو بردن پیش مدرمون منم همه چیو گفتم و بعدم گفتم که میخوام صدامو بشنو مو اینا ......

وااااااااااا چه بی جنبه ای بود این باو سادیسمی بوده؟/:

---

[-Demoniac-]

هـــعــ گیر ندن جای تعجبه<:
منکه چهارشنبه اخرین امتحانم بود|:
هیچی خبری خاصی نی×______×
چه میکنی؟؟

اخه گیرای مزخرفم نه که بهم تهمت زدن عوضیا -_-
خوشبحالت (:
هیچی فعلا در حضور شماییم-__-

چی گفتن؟؟||:
آورین^o^

تو سایت رفته بودیم خیر سرشون مثلا یاد بدن ایمیل بسازیم (انگار خودمون بلد نیستیم)بعد همین جوری که داشتیم میساختیم رو مینا گفت دری رمزو چی بزنم منم گفتم اول شماره ی مبایلتو حالا یه دختره ی عوضی به اسم عسل پشت سرم بود حرفامو شنیده رفته به ناظم عوضیمون گفته که اینا داشتن درباره ی شماره ی دوست پسر و اینا حرف میزدن منم صدازدن دفتر گفتن چرا درمورد شماره و ایجور چیزا حرف زدین منم گفتم نزدم گفت صدات ایجا هستو .... بالا خره یه جوری ماس مالیش کرد گه منم کلی گریه کردم و اینا اخرسر کا بچه های کلاسمون منو بردن پیش مدرمون منم همه چیو گفتم و بعدم گفتم که میخوام صدامو بشنو مو اینا ......

وااااااااااا چه بی جنبه ای بود این باو سادیسمی بوده؟/:

اره حالا میدونی چرا چون به وفایی گفتم که نمیزاره کارمو انجام بدمو هی حرف میزنه این کارو کرده بعد که خانم کشاورز بچه های کلاسو دیدو اینا گفت با ناظم گهمون حرف میزنه و دیگه رفتم ببینم که چی شدو اینا دکم کرد و کلا ماس مالیش کرد -__-
بیشورا فقط میخواستن اشک منو درارن -_-

[▲ℐяυηℐє ҡι∂ƨ▲]

اخه گیرای مزخرفم نه که بهم تهمت زدن عوضیا -_-
خوشبحالت (:
هیچی فعلا در حضور شماییم-__-

چی گفتن؟؟||:
آورین^o^

تو سایت رفته بودیم خیر سرشون مثلا یاد بدن ایمیل بسازیم (انگار خودمون بلد نیستیم)بعد همین جوری که داشتیم میساختیم رو مینا گفت دری رمزو چی بزنم منم گفتم اول شماره ی مبایلتو حالا یه دختره ی عوضی به اسم عسل پشت سرم بود حرفامو شنیده رفته به ناظم عوضیمون گفته که اینا داشتن درباره ی شماره ی دوست پسر و اینا حرف میزدن منم صدازدن دفتر گفتن چرا درمورد شماره و ایجور چیزا حرف زدین منم گفتم نزدم گفت صدات ایجا هستو .... بالا خره یه جوری ماس مالیش کرد گه منم کلی گریه کردم و اینا اخرسر کا بچه های کلاسمون منو بردن پیش مدرمون منم همه چیو گفتم و بعدم گفتم که میخوام صدامو بشنو مو اینا ......

وااااااااااا چه بی جنبه ای بود این باو سادیسمی بوده؟/:

اره حالا میدونی چرا چون به وفایی گفتم که نمیزاره کارمو انجام بدمو هی حرف میزنه این کارو کرده بعد که خانم کشاورز بچه های کلاسو دیدو اینا گفت با ناظم گهمون حرف میزنه و دیگه رفتم ببینم که چی شدو اینا دکم کرد و کلا ماس مالیش کرد -__-
بیشورا فقط میخواستن اشک منو درارن -_-

ولش از این اتفاقا زیاد می افته= )