امتیاز موضوع:
  • 25 رأی - میانگین امتیازات: 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

مشاعره (نسخه دوم)

هان مشو نومید چون واقف نهی از سر غیب
باشد اندر پرده بازی های پنهان غم مخور
آن کس ک میخندد آن خبر مخوف را نشنیده است ...?
آگهی
روزها گر رفت گو رو باک نیست
تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست
تیر روانه می‌رود سوی نشانه می‌رود ما چه نشسته‌ایم پس شه ز شکار می‌رسد
منو فقط کسی میفهمه که کسی نمیفهمتش
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
داستان غم پنهانی من گوش کنید
دست از طلب ندارم تا کام من بر آید................یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
منو فقط کسی میفهمه که کسی نمیفهمتش
در این زندان سرای پیچ در پیچ برادر زاده ای دارد دگر هیچ
siram az zendegi
تو را با غیر می بینم .صدایم در نمی اید دلم میسوزد و کاری ز دستم بر نمی اید Rolleyes
در شبي پر ستاره و آرام دختري در عذاب مي ميرد

دختري در عذاب تنهايي غرق در التهاب مي ميرد
منو فقط کسی میفهمه که کسی نمیفهمتش
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدارا.. دردا که راز پنهان خواهد شد اشکارا
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 35 مهمان