23-10-2014، 12:15
روز کوروش بزرگ، روز ۷ آبان (۲۹ اکتبر) که تاریخ نویسان آن را روز ورود کوروش به بابل و صدور منشور کوروش میدانند به پیشنهاد سازمان بینالمللی نجات پاسارگاد٬ انتخاب و نامگذاری شده است.
این روز تاکنون بطور رسمی در هیچ تقویمی رسمی ثبت نشده است. این روز به مناسبت پایان تصرف امپراتوری بابل به دست سپاه هخامنشیان (۲۹ اکتبر سال ۵۳۹ پیش از میلاد) و پایان دوران ستمگری در جهان باستان انتخاب شدهاست.
۲۵۴۴ سال پیش در همین روز اعلامیه تاریخی کوروش بزرگ در زمینه حقوق افراد و ملل انتشار یافته بود که نخستین سنگ بنای یک دولت جهانی با منافع مشترک بشمار میآید
خـجـستـه بـاد روز 7 آبـان روز جـهـانـي كـورش بـزرگ
دكتر هوشنگ طالع
بدون هرگونه دودلي، كورش بزرگ شاهنشاه ايران زمين ، بزرگترين انسان همهي روزگاران است.
او در دوراني كه به بردگي كشاندن انسانها، فخر حكومتها و مردمان بود، ”بردگي را برافكند“ .
او در روزگاري كه به اسارت كشاندن انسانها، مايهي بزرگي حكومتها و مردمان بود، همهي اسيران دربند را آزاد كرد و به آنان هزينه و توشه راه داد تا به سرزمين خود بازگردند.
او در سال 538 پيش از ميلاد يا 1159 پيش از هجرت، فرمان آزادي بشر و حقوق انسانها را منتشر كرد.
كورش بزرگ شاهنشاه ايران، در سه كتاب آسماني به عنوان پيامبر خداوند ستوده شده است و در تورات، حتا از وي به عنوان مسيح خدا ( رهاننده ، ياسوشيانت) ، نام برده شده است.
اين چنين انساني، ايراني است و هم ميهن و هم تبار ماست.
اگر در سرتاسر تاريخ بيش از 8 هزار سالهي خويش، هيچ نداشتيم و تنها ”كورش“ را داشتيم، براي فخر و سرفرازي ملت ايران در پهنهي گيتي بسنده بود.
ما برا اين باوريم و بر اين اميد كه در آيندهاي نه چندان دور :
كه گردون نگردد،مگر بربهي به ما باز گردد،كلاه مهي
متن كامل
منشور كـورش هخامنشي
1ـ ...
2ـ ... همه جهان
3ـ ... مرد ناشايستي [ به نام نبونيد] به فرمانروايي كشورش رسيده بود.
4ـ ... او آيينهاي كهن را برانداخت و نادرستيها را جايگزين آنها كرد.
5ـ معبدي به تقليد از نيايشگاه ازگيلا Esagila براي شهر اور Ur و ديگر شهرها ساخت.
6ـ او كار ناشايست قرباني كردن ] انسان[ را رواج داد كه پيش از آن نبود... هر روز كارهاي ناپسند ميكرد. خشونت و بدكرداري.
7ـ او كارهاي ... روزمره را دشوار ساخت، او بـا وضع مقررات نامناسب، در زندگي مردم دخالت ميكرد. ] او[، اندوه و غم را در شهرها پراكند. او، از پرستش مردوك Marduk خداي بزرگ روي برگرداند.
8ـ او، مردم را به سختي معاش دچار كرد. ] و[ هر روز به شيوهاي ساكنان شهر را آزار ميداد او بـا كارهاي زشت خود مردم را نابود ميكرد... همه مردم را.
9ـ از ناله و دادخواهي مردم، انليل Enlil، خداي بزرگ آزرده شد... ديگر ايزدان آن سرزمين را ترك كرده بودند.
10ـ مردم از خداي بزرگ ميخواستند تـا به وضع همه باشندگان روي زمين كه زندگي و كاشانهشان رو به ويراني ميرفت، توجه كند. مردوك خداي بزرگ اراده كرد تـا ايزدان به بابل بازگردند.
11ـ ساكنان سرزمين سومر Sumer و اكدAkad به روز مردگان افتاده بودند. مردوك به آنان توجه كرد و بر آنان رحمت آورد.
12ـ مردوك به دنبال فرمانروايي دادگر در سراسر همه كشورها به جستوجو پرداخت، به جستوجوي شاهي خوب كه او را ياري دهد.
آن گاه او نام كورش پادشاه انشان Anshan را برخواند. ] و[ از او به نام پادشاه جهان ياد كرد.
13ـ اوتمام سرزمين گوتي guti وهمه مردمان ماد رابه فرمانبرداري كورش در آورد. كورش بـا هر انسان، دادگري كرد.
14ـ كورش بـا راستي و داد، كشور را اداره ميكرد. مردوك خداي بزرگ بـا شادي از كردار نيك و انديشه نيك اين پشتيبان مردم خرسند بود.
15ـ از اين رو، او كورش را برانگيت تـا راه بابل در پيش گيرد، در حالي كه خود، همچون ياوري راستين دوشتادوش او گام برميداشت.
16ـ لشكر پرشمار او كه همچون آب رودخانه شمارش ناپذير بود، آراسته به انواع جنگافزارها در كنار او، ره ميسپردند.
17ـ مردوك مقدر كرد تـا كورش بدون جنگ و خونريزي به شهر بابل وارد شود. او بابل را از هر بلايي ايمن داشت. او نبونيد شاه را به دست كورش سپرد.
18ـ مردم بابل و سراسر سرزمين سومر واكد و همهي فرمانروايان محلي، فرمان كورش را پذيرفتند. از پادشاهي او شادمان شدند و بـا چهرههاي درخشان او را بوسيدند.
19ـ مردم، سروري را شادباش گفتند كه به ياري او از چنگال مرگ و غم رهايي يافتند و به زندگي بازگشتند، همهي ايزدان او را ستودند و نامش را گرامي داشتند.
20ـ منم كورش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، شاه سومر واكد، شاه چهارگوشه جهان.
21ـ پسر كمبوجيه، شاه بزرگ، شاه انشان، نوهي كورش، شاه بزرگ، شاه انشان، نبيرهي چيشپيش، شاه بزرگ، شاه انشان.
22ـ ازدودماني كه هميشه شاه بودهاند و فرمانروايياش را بل (Bel) و نبو (Nabu) گرامي ميدارند و بـا خرسندي قلبي پادشاهي او را خواهانند.
آنگاه كه بدون جنگ و پيكار وارد بابل شدم؛
23ـ همه مردم گامهاي مرا بـا شادماني پذيرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهرياري نشستم. « مردوك» دلهاي پاك مردم بابل را متوجه من كرد... زيرا من او را ارجمند و گرامي داشتم.
24ـ ارتش بزرگ من به آرامي وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاري به مردم اين شهر و اين سرزمين وارد آيد.
25ـ وضع داخلي بابل و جايگاههاي مقدسش، قلب مرا تكان داد... من براي صلح كوشيدم. نبونيد مردم درمانده بابل را به بردگي كشيده بود، كاري كه در خود شان آنان نبود.
26ـ من بردهداري را برانداختم، به تيرهبختيهاي آنان پايان بخشيدم. فرمان دادم كه همهي مردم در پرستش خداي خود آزاد باشند و آنان را نيازارند. فرمان دادم كه هيچكس اهالي شهر را از هستي ساقط نكند. مردوك از كردار نيك من خشنود شد.
27ـ او بر من، كورش كه ستايشگر او هستم و بركمبوجيه پسر من و همچنين بر همه سپاهيان من،
28ـ بركت و مهربانياش را ارزاني داشت. مـا همگي شادمانه و در صلح و آشتي مقام بلندش را ستوديم. به فرمان مردوك همهي شاهان بر اورنگ پادشاهي نشستهاند.
29ـ همهي پادشاهان سرزمينهاي جهان، از درياي بالا تـا درياي پايين همهي مردم سرزمينهاي دور دست، همهي پادشاهان آموري[ Amuri ] و همهي چادرنشينان.
30ـ مرا خراج گذاردند و در بابل بر من بوسه زدند. از... تـا آشور و شوش.
31ـ من شهرهاي آگاده (Agadeh) ، اشنونا (Eshnuna) ، زمبان (Zamban) ، متورنو (Merurnu) ، دير (Der) ، سرزمين گوتيان و همچنين شهرهاي آنسوي دجله كه ويران شده بود، از نو ساختم.
32ـ فرمان دادم تمام نيايشگاههايي را كه بسته شده بود، بگشايند. همهي خدايان اين نيايشگاهها را به جاهاي خود بازگرداندم. همهي مردماني را كه پراكنده و آواره شده بودند، به جايگاههاي خود برگرداندم، خانههاي ويران آنان را آباد كردم.
33ـ همچنين پيكرهي خدايان سومر واكد را كه نبونيد بدون واهمه از خداي بزرگ به بابل آورده بود، به خشنودي مردوك به شادي و خرمي
34ـ به نيايشگاههاي خودشان بازگرداندم، باشد كه دلها شاد گردد. بشود كه خداياني كه آنان را به جايگاههاي مقدس نخستينشان بازگرداندم.
35ـ هر روز در پيشگاه خداي بزرگ برايم خواستار زندگاني بلند باشند. بشود كه سخنان پربركت و نيكخواهانه برايم بيابند. بشود كه آنان به خداي من مردوك بگويند: كورش شاه، پادشاهي است كه تراگرامي ميدارد و پسرش كمبوجيه.
36ـ بيگمان در روزهاي سازندگي، همگي مردم بابل پادشاه را گرامي داشتند و من براي همهي مردم جامعهاي آرام آماده ساختم و صلح و آرامش را به تمامي مردم اعطا كردم.
37ـ ...
38ـ ... باروي بزرگ بابل را استوار گردانيدم...
39ـ ... ديوار آجري خندق شهر را،
40ـ كه هيچيك از شاهان پيشين بـا بردگان به بيگاري گرفته شده به پايان نرسانيده بودند،
41ـ ... به انجام رسانيدم.
42ـ دروازههايي بزرگ براي آنها گذاشتم بـا درهايي از چوب سدر و روكشي از مفرغ...
43ـ ...
44ـ ...
45ـ ... براي هميشه.
روز گذشته 7 آبان ماه بود.این روز برای ما ایرانیان روز بسیار بزرگی است.روزی که ما-مردمان قوم آریا- باید بدان افتخار کنیم.اما متأسفانه هیچ کس به اهمیت این روز آگاه نیست و کسی نمیداند که چرا 7 آبان باید مهم باشد
آیا میدانید 7 آبان روز جهانی کوروش کبیر است؟....و این روز فقط در تقویم کشور ایران وجود ندارد؟
آیا میدانید که حذف بخش هخامنش کتاب تاریخ تصویب شد و فرزندان ما دیگر نامی از کوروش و داریوش نخواهند شنید؟
کوروش!...ما چگونه فرزندانی هستیم که حتی نام چون تو بزرگی را از صفحه تاریخ محو کرده ایم؟
هرگز نخواب کوروش
دارا جهان ندارد،سارا زبان ندارد
رستم در این هیاهو،گرز گران ندارد
روز وداع خورشید،زاینده رود خشکید
زیرا دل سپاهان نقش جهان ندارد
بر نام پارس دریا نام دگر نهادند
گویی که آرش ما تیر و کمان ندارد
آنچه در زیر می خوانید سخنانیست که به صورت مشتی از خروار از میان گفته های بزرگان و مشاهیر دنیا در مورد مردی که بی شک از تاثیر گذارترین ، بر جسته ترین و ستایش شده ترین افراد در طول تاریخ تمدن بشریت بوده و هست. مردی که تورات او را «مسیح » و یونانیان او را «سرور» و « قانونگذار»می نامند و دوست و دشمن به بزرگ منشی و آزادگی او شهادت داده اند:
صاحب نخستین منشور حقوق بشر در دنیا: کورش بزرگ
افلاطون (۴۷۷ تا ۳۴۷ پیش از میلاد):
پارسیان در زمان شاهنشاهی کورش اندازه میان بردگی و آزادگی را نگاه می داشتند.
از اینرو نخست خود آزاد شدند و سپس سرور بسیاری از ملتهای جهان شدند. در زمان
او (کورش بزرگ) فرمانروایان به زیر دستان خود آزادی میدادند و آنان را به رعایت قوانین انسان دوستانه و برابری ها راهنمایی می کردند. مردمان رابطه خوبی با پادشاهان خود داشتند از این رو در موقع خطر به یاری آنان می شتافتند و در جنگ ها شرکت می کردند. از این رو شاهنشاه در راس سپاه آنان را همراهی می کرد و به آنان اندرز می داد. آزادی و مهرورزی و رعایت حقوق مختلف اجتماعی به زیبایی انجام می گرفت.
گزنفون (۴۴۵ پیش از میلاد):
مهمترین صفت کورش دین داری او بود. او هر روز قربانیان برای ستایش خداوند می کرد. این رسوم و دینداری آنان هنوز در زمان اردشیر دوم هم وجود دارد و عمل می شود. از صفت های برجسته دیگر کورش عدل و گسترش عدالت و حق بود. ما در این باره فکر کردیم که چرا کورش به این اندازه برای فرانروایی عادل مردمان ساخته شده بود. سه دلیل را برایش پیدا کردیم. نخست نژاد اصیل آریایی او و بعد استعداد طبیعی و سپس نبوغ پروش او از کودکی بوده است. کورش نابغه ای بزرگ، انسانی والامنش، صلح طلب و نیک منش بود. او دوست انسانها و طالب علم و حکمت و راستی بود. کورش عقیده داشت پیروزی بر کشوری این حق را به کشور فاتح نمی دهد تا هر تجاوز و کار غیر انسانی را مرتکب شود. او برای دفاع از کشورش که هر ساله مورد تاخت و تاز بیگانگان قرار می گرفت امپراتوری قدرتمند و انسانی را پایه گذاشت که سابقه نداشت. او در نبردها آتش جنگ را متوجه کشاورزان و افراد عام کشور نمی کرد. او ملتهای مغلوب را شیفته خود کرد به صورتی که اقوام شکست خورده که کورش آنان را از دست پادشاهان خودکامه نجات داده بود وی را خداوندگار می نامیدند. او برترین مرد تاریخ، بزرگترین، بخشنده ترین، پاک دل ترین انسان تا این زمان بود.
هرودوت ( ۴۸۴ تا ۴۲۵ پیش از میلاد):
هیچ پارسی یافت نمی شد که بتواند خود را با کورش مقایسه کند. از اینرو من کتابم را درباره ایران و یونان نوشتم تا کردارهای شگفت انگیز و بزرگ این دو ملت عظیم هیچگاه به فراموشی سپرده نشود. کورش سرداری بزرگ بود. در زمان او ایرانیان از آزادی برخوردار بودند و بر بسیاری از ملتهای دیگر فرمانروایی می نمودند بعلاوه او به همه مللی که زیر فرمانروایی او بودند آزادی می بخشید و همه او را ستایش می نمودند. سربازان او پیوسته برای وی آماده جانفشانی بودند و به خاطر او از هر خطری استقبال می کردند.
ویل دورانت :
کورش از افرادی بوده که برای فرمانروایی آفریده شده بود. به گفته امرسون همه از وجود او شاد بودند. روش او در کشور گشایی حیرت انگیز بود. او با شکست خوردگان با جوانمردی و بزرگواری برخورد می نمود. بهمین دلیل یونانیان که دشمن ایران بودند نتوانستد از آن بگذرند و درباره او داستانهای بیشماری نوشته اند و او را بزرگترین جهان قهرمان پیش از اسکندر می نامند. او کرزوس را پس از شکست از سوختن در میان هیزم های آتش نجات داد و بزرگش داشت و او را مشاور خود ساخت و یهودیان در بند را آزاد نمود. کورش سرداری بود که بیش از هر پادشاه دیگری در آن زمان محبوبیت داشت و پایه های شاهنشاهی اش را بر سخاوت و جوانمردی بنیان گذاشت.
ویکتورهوگو:
هم چنان که کوروش در بابل عمل کرده بود ناپلئون نیز آرزو داشت از سراسر جهان یک تاج و تخت بسازد و از همه مردم گیتی یک ملت پدید آورد.
هارولد لمب (دانشمند امریکایی) :
در شاهنشاهی ایران باستان که کورش سمبل آنان است آریایی ها در تاجگذاری به پندار نیک گفتار نیک کردار نیک سوگند یاد میکردند که طرفدار ملت و کشورشان باشند و نه خودشان. که این امر در صدها نبرد آنان به وضوح دیده می شود که خود شاهنشاه در راس ارتش به سوی دشمن برای حفظ کیان کشورشان می تاخته است.
پاپ کلمنت پنجم(در وصف کورش بزرگ):
برای ما همین قدر که تو جانشین عادل هستی کافی است که ترا با نظر احترام بنگریم.
پرفسور ایلیف انگلیسی:
در جهان امروز بارزترین شخصیت جهان باستان کورش شناخته شده است. زیرا نبوغ و عظمت او در بنیانگذاری امپراتوری چندین دهه ای ایران مایه شگفتی است. آزادی به یهودیان و ملتهای منطقه و کشورهای مسخر شده که در گذشته نه تنها وجود نداشت بلکه کاری عجیب به نظر می رسیده است از شگفتی های اوست.
دکتر هانری بر( دانشمند فرانسوی) :
این پادشاه بزرگ یعنی کورش هخامنشی برعکس سلاطین بی رحم و ظالم بابل و آسور بسیار عادل و رحیم و مهربان بود زیرا اخلاق روح ایرانی اساسش تعلیمات زردشت بوده. به همین سبب بود که شاهنشاهان هخامنشی خود را مظهر صفات (خشترا) می شمردند و همه قوا و اقتدار خود را از خدواند دانسته و آنرا برای خیر بشر و آسایش و سعادت جامعه انسان صرف می کردند.
ژنرال سرپرسی سایکس(ژنرال، نویسنده، و جغرافیدان انگلیسی) (پس از دیدار از آرامگاه کورش بزرگ):
من خود سه بار این آرامگاه را دیدار کرده ام، و توانسته ام اندک تعمیری نیز در آنجا بکنم، و در هر سه بار این نکته را یاد آورده شده ام که زیارت آرامگاه اصلی کورش، پادشاه بزرگ و شاهنشاه جهان، امتیاز کوچکی نیست و من بسی خوشبخت بوده ام که به چنین افتخاری دست یافته ام. براستی من در گمانم که آیا برای ما مردم آریایی (هند و اروپایی) هیچ بنای دیگری هست که از آرامگاه بنیادگذار دولت پارس و ایران ارجمندتر و مهمتر باشد.
کنت دوگوبینو فرانسوی :
شاهنشاهی کورش هیچگاه در عالم نظیر نداشت. او به راستی یک مسیح بود زیرا به جرات میتوان گفت که تقدیر او را چنین برای مردمان آفرید تا برتر از همه جهان آن روز خود باشد. نیکلای دمشقی کورش شاهنشاه پارسیان در فلسفه بیش از هر کس دیگر آگاهی داشت. این دانش را نزد مغان زرتشتی آموخته بود.
پرفسور کریستن سن( ایران شناس شهیر) :
شاهنشاه کورش بزرگ نمونه یک پادشاه “جوانمرد” بوده است. این صفت برجسته اخلاقی او در روابط سیاسی اش دیده می شده. در قواینن او احترام به حقوق ملتهای دیگر و فرستادگان کشورهای دیگر وجود داشته است و سر لوحه دولتش بوده. که این قوانین امروز روابط بین الملل نام گرفته است.
آلبر شاندور فرانسوی :
کورش یکسال پس از فتح بابل برای درگذشت پادشاه بابل عزای ملی اعلام نمود. برای کسی که دشمن خودش بود. او مطابق رسم آزادمنشی اش و برای اینکه ثابت کند که هدف فتح و جنگ و کشتار ندارد و تنها به عنوان پادشاهی که ملتش او را برای صلح پذیرفته اند قدم به بابل گذاشته است و در آنجا تاجگذاری نمود. او آمده بود تا به آنان آزادی اجتماعی و دینی و سیاسی بدهد. در همین حین کتیبه های شاهان همزمان او حاکی از برده داری و تکه تکه کردن انسان های بی گناه و بریدن دست و پای آنان خبر می دهد.
پرفسور گیریشمن :
کمتر پادشاهی است که پس از خود چنین نام نیکی باقی گذاشته باشد. کورش سرداری بزرگ و نیکوخواه بود. او آنقدر خردمند بود که هر زمانی کشور تازه ای را تسخیر می کرد به آنها آزادی مذهب میداد و فرمانروای جدید را از بین بومیان آن سرزمین انتخاب می نمود. او شهر ها را ویران نمی نمود و قتل عام و کشتار نمی کرد. ایرانیان کورش را پدر و یونانیان که سرزمینشان بوسیله کورش تسخیر شده بود وی را سرور و قانونگذار می نامیدند و یهودیان او را مسیح خداوند می خوانند.
کلمان هوار :
کورش بزرگ در سال ۵۵۰ قبل از میلاد بر اریکه پادشاهی ایران نشست. وی با فتوحاتی ناگهانی و شگفت انگیز امپراتوری و شاهنشاهی پهناوری را از خود بر جای گذاشت که تا آن روزگار کسی به دنیا ندیده بود. کورش سرداری بزرگ و سرآمد دنیای آن روزگار بود. او اقوام مختلف را مطیع خود کرد. او اولین دولت مقتدر و منظم را در جهان پایه ریزی کرد. برای احترام به مردمان کشورهای دیگر معابدشان را بازسازی کرد. وی پیرو دین یکتا پرستی مزدیسنا بود. ولی به هیچ عنوان دین خود را بر ملل مغلوب تحمیل ننمود.
اخیلوس (آشیل) شاعر نامدار یونانی (در تراژدی پارسه):
کورش یک تن فانی سعادتمند بود. او به ملل گوناگون خود آرامش بخشید. خدایان او را دوست داشتند. او دارای عقلی سرشار از بزرگی بود.
بوسویه(سیاستمدار وشاعر فرانسوی)( ۱۷۶۸ ۱۸۴۸ میلادی):
ایرانیان از دوران حکومت کوروش به بعد عظمت و بزرگواری معنوی خاصی را اساس حکومت خود قرار دادند براستی چیزی عالی تر از آن وحشت فطری نیست که ایشان از دروغ گفتن داشتند و همیشه آن را گناهی شرم آور می دانستند
مولانا ابوالکلام احمد آزاد فیلسوف هندی :
کورش همان ذوالقرنین قرآن است. وی پیامبر ایران بود زیرا انسانیت و منش و کردار نیک را به مردمان ایران و جهان هدیه داد. سنگ نگاره او با بالهای کشیده شده به سوی خداوند در پاسارگاد وجود دارد.
دیودوروس سیسولوس (۱۰۰ پس از میلاد):
کورش پسر کمبوجیه و ماندان در دلاوری و کارآیی خردمندانه حزم و سایر خصایص نیکو سرآمد روزگار خود بود. در رفتار با دشمنان دارای شجاعتی کم نظیر و در کردار نسبت به زیر دستان به مهر و عطوفت رفتار میکرد. پارسیان او را پدر می خواندند.
.
فرانسوا شاتوبراین نویسنده بزرگ فرانسوی :
کوروش بزرگ که تاج پادشاهی ماد و پارس را بر سر نهاده بود بزرگترین امپراتوری دوران کهن را بوجود آورد ولی اداره این امپراتوری را بر اساس حکومت مطلقه قرار نداد،زیرا نیمی از قدرت به شورایی تعلق داشت که قسمتی از مقام سلطنت را تشکیل می داد.از لحاظ عدل و قوانین که او برای حکومت وضع کرد و بعدا قوانین قضایی حکومتی ایران شد ، قوانین بی آلایش بود.
اینم کیک روز کورش کبیر ک ایرانی ها ساختن D:
این روز تاکنون بطور رسمی در هیچ تقویمی رسمی ثبت نشده است. این روز به مناسبت پایان تصرف امپراتوری بابل به دست سپاه هخامنشیان (۲۹ اکتبر سال ۵۳۹ پیش از میلاد) و پایان دوران ستمگری در جهان باستان انتخاب شدهاست.
۲۵۴۴ سال پیش در همین روز اعلامیه تاریخی کوروش بزرگ در زمینه حقوق افراد و ملل انتشار یافته بود که نخستین سنگ بنای یک دولت جهانی با منافع مشترک بشمار میآید
خـجـستـه بـاد روز 7 آبـان روز جـهـانـي كـورش بـزرگ
دكتر هوشنگ طالع
بدون هرگونه دودلي، كورش بزرگ شاهنشاه ايران زمين ، بزرگترين انسان همهي روزگاران است.
او در دوراني كه به بردگي كشاندن انسانها، فخر حكومتها و مردمان بود، ”بردگي را برافكند“ .
او در روزگاري كه به اسارت كشاندن انسانها، مايهي بزرگي حكومتها و مردمان بود، همهي اسيران دربند را آزاد كرد و به آنان هزينه و توشه راه داد تا به سرزمين خود بازگردند.
او در سال 538 پيش از ميلاد يا 1159 پيش از هجرت، فرمان آزادي بشر و حقوق انسانها را منتشر كرد.
كورش بزرگ شاهنشاه ايران، در سه كتاب آسماني به عنوان پيامبر خداوند ستوده شده است و در تورات، حتا از وي به عنوان مسيح خدا ( رهاننده ، ياسوشيانت) ، نام برده شده است.
اين چنين انساني، ايراني است و هم ميهن و هم تبار ماست.
اگر در سرتاسر تاريخ بيش از 8 هزار سالهي خويش، هيچ نداشتيم و تنها ”كورش“ را داشتيم، براي فخر و سرفرازي ملت ايران در پهنهي گيتي بسنده بود.
ما برا اين باوريم و بر اين اميد كه در آيندهاي نه چندان دور :
كه گردون نگردد،مگر بربهي به ما باز گردد،كلاه مهي
متن كامل
منشور كـورش هخامنشي
1ـ ...
2ـ ... همه جهان
3ـ ... مرد ناشايستي [ به نام نبونيد] به فرمانروايي كشورش رسيده بود.
4ـ ... او آيينهاي كهن را برانداخت و نادرستيها را جايگزين آنها كرد.
5ـ معبدي به تقليد از نيايشگاه ازگيلا Esagila براي شهر اور Ur و ديگر شهرها ساخت.
6ـ او كار ناشايست قرباني كردن ] انسان[ را رواج داد كه پيش از آن نبود... هر روز كارهاي ناپسند ميكرد. خشونت و بدكرداري.
7ـ او كارهاي ... روزمره را دشوار ساخت، او بـا وضع مقررات نامناسب، در زندگي مردم دخالت ميكرد. ] او[، اندوه و غم را در شهرها پراكند. او، از پرستش مردوك Marduk خداي بزرگ روي برگرداند.
8ـ او، مردم را به سختي معاش دچار كرد. ] و[ هر روز به شيوهاي ساكنان شهر را آزار ميداد او بـا كارهاي زشت خود مردم را نابود ميكرد... همه مردم را.
9ـ از ناله و دادخواهي مردم، انليل Enlil، خداي بزرگ آزرده شد... ديگر ايزدان آن سرزمين را ترك كرده بودند.
10ـ مردم از خداي بزرگ ميخواستند تـا به وضع همه باشندگان روي زمين كه زندگي و كاشانهشان رو به ويراني ميرفت، توجه كند. مردوك خداي بزرگ اراده كرد تـا ايزدان به بابل بازگردند.
11ـ ساكنان سرزمين سومر Sumer و اكدAkad به روز مردگان افتاده بودند. مردوك به آنان توجه كرد و بر آنان رحمت آورد.
12ـ مردوك به دنبال فرمانروايي دادگر در سراسر همه كشورها به جستوجو پرداخت، به جستوجوي شاهي خوب كه او را ياري دهد.
آن گاه او نام كورش پادشاه انشان Anshan را برخواند. ] و[ از او به نام پادشاه جهان ياد كرد.
13ـ اوتمام سرزمين گوتي guti وهمه مردمان ماد رابه فرمانبرداري كورش در آورد. كورش بـا هر انسان، دادگري كرد.
14ـ كورش بـا راستي و داد، كشور را اداره ميكرد. مردوك خداي بزرگ بـا شادي از كردار نيك و انديشه نيك اين پشتيبان مردم خرسند بود.
15ـ از اين رو، او كورش را برانگيت تـا راه بابل در پيش گيرد، در حالي كه خود، همچون ياوري راستين دوشتادوش او گام برميداشت.
16ـ لشكر پرشمار او كه همچون آب رودخانه شمارش ناپذير بود، آراسته به انواع جنگافزارها در كنار او، ره ميسپردند.
17ـ مردوك مقدر كرد تـا كورش بدون جنگ و خونريزي به شهر بابل وارد شود. او بابل را از هر بلايي ايمن داشت. او نبونيد شاه را به دست كورش سپرد.
18ـ مردم بابل و سراسر سرزمين سومر واكد و همهي فرمانروايان محلي، فرمان كورش را پذيرفتند. از پادشاهي او شادمان شدند و بـا چهرههاي درخشان او را بوسيدند.
19ـ مردم، سروري را شادباش گفتند كه به ياري او از چنگال مرگ و غم رهايي يافتند و به زندگي بازگشتند، همهي ايزدان او را ستودند و نامش را گرامي داشتند.
20ـ منم كورش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، شاه سومر واكد، شاه چهارگوشه جهان.
21ـ پسر كمبوجيه، شاه بزرگ، شاه انشان، نوهي كورش، شاه بزرگ، شاه انشان، نبيرهي چيشپيش، شاه بزرگ، شاه انشان.
22ـ ازدودماني كه هميشه شاه بودهاند و فرمانروايياش را بل (Bel) و نبو (Nabu) گرامي ميدارند و بـا خرسندي قلبي پادشاهي او را خواهانند.
آنگاه كه بدون جنگ و پيكار وارد بابل شدم؛
23ـ همه مردم گامهاي مرا بـا شادماني پذيرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهرياري نشستم. « مردوك» دلهاي پاك مردم بابل را متوجه من كرد... زيرا من او را ارجمند و گرامي داشتم.
24ـ ارتش بزرگ من به آرامي وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاري به مردم اين شهر و اين سرزمين وارد آيد.
25ـ وضع داخلي بابل و جايگاههاي مقدسش، قلب مرا تكان داد... من براي صلح كوشيدم. نبونيد مردم درمانده بابل را به بردگي كشيده بود، كاري كه در خود شان آنان نبود.
26ـ من بردهداري را برانداختم، به تيرهبختيهاي آنان پايان بخشيدم. فرمان دادم كه همهي مردم در پرستش خداي خود آزاد باشند و آنان را نيازارند. فرمان دادم كه هيچكس اهالي شهر را از هستي ساقط نكند. مردوك از كردار نيك من خشنود شد.
27ـ او بر من، كورش كه ستايشگر او هستم و بركمبوجيه پسر من و همچنين بر همه سپاهيان من،
28ـ بركت و مهربانياش را ارزاني داشت. مـا همگي شادمانه و در صلح و آشتي مقام بلندش را ستوديم. به فرمان مردوك همهي شاهان بر اورنگ پادشاهي نشستهاند.
29ـ همهي پادشاهان سرزمينهاي جهان، از درياي بالا تـا درياي پايين همهي مردم سرزمينهاي دور دست، همهي پادشاهان آموري[ Amuri ] و همهي چادرنشينان.
30ـ مرا خراج گذاردند و در بابل بر من بوسه زدند. از... تـا آشور و شوش.
31ـ من شهرهاي آگاده (Agadeh) ، اشنونا (Eshnuna) ، زمبان (Zamban) ، متورنو (Merurnu) ، دير (Der) ، سرزمين گوتيان و همچنين شهرهاي آنسوي دجله كه ويران شده بود، از نو ساختم.
32ـ فرمان دادم تمام نيايشگاههايي را كه بسته شده بود، بگشايند. همهي خدايان اين نيايشگاهها را به جاهاي خود بازگرداندم. همهي مردماني را كه پراكنده و آواره شده بودند، به جايگاههاي خود برگرداندم، خانههاي ويران آنان را آباد كردم.
33ـ همچنين پيكرهي خدايان سومر واكد را كه نبونيد بدون واهمه از خداي بزرگ به بابل آورده بود، به خشنودي مردوك به شادي و خرمي
34ـ به نيايشگاههاي خودشان بازگرداندم، باشد كه دلها شاد گردد. بشود كه خداياني كه آنان را به جايگاههاي مقدس نخستينشان بازگرداندم.
35ـ هر روز در پيشگاه خداي بزرگ برايم خواستار زندگاني بلند باشند. بشود كه سخنان پربركت و نيكخواهانه برايم بيابند. بشود كه آنان به خداي من مردوك بگويند: كورش شاه، پادشاهي است كه تراگرامي ميدارد و پسرش كمبوجيه.
36ـ بيگمان در روزهاي سازندگي، همگي مردم بابل پادشاه را گرامي داشتند و من براي همهي مردم جامعهاي آرام آماده ساختم و صلح و آرامش را به تمامي مردم اعطا كردم.
37ـ ...
38ـ ... باروي بزرگ بابل را استوار گردانيدم...
39ـ ... ديوار آجري خندق شهر را،
40ـ كه هيچيك از شاهان پيشين بـا بردگان به بيگاري گرفته شده به پايان نرسانيده بودند،
41ـ ... به انجام رسانيدم.
42ـ دروازههايي بزرگ براي آنها گذاشتم بـا درهايي از چوب سدر و روكشي از مفرغ...
43ـ ...
44ـ ...
45ـ ... براي هميشه.
روز گذشته 7 آبان ماه بود.این روز برای ما ایرانیان روز بسیار بزرگی است.روزی که ما-مردمان قوم آریا- باید بدان افتخار کنیم.اما متأسفانه هیچ کس به اهمیت این روز آگاه نیست و کسی نمیداند که چرا 7 آبان باید مهم باشد
آیا میدانید 7 آبان روز جهانی کوروش کبیر است؟....و این روز فقط در تقویم کشور ایران وجود ندارد؟
آیا میدانید که حذف بخش هخامنش کتاب تاریخ تصویب شد و فرزندان ما دیگر نامی از کوروش و داریوش نخواهند شنید؟
کوروش!...ما چگونه فرزندانی هستیم که حتی نام چون تو بزرگی را از صفحه تاریخ محو کرده ایم؟
هرگز نخواب کوروش
دارا جهان ندارد،سارا زبان ندارد
رستم در این هیاهو،گرز گران ندارد
روز وداع خورشید،زاینده رود خشکید
زیرا دل سپاهان نقش جهان ندارد
بر نام پارس دریا نام دگر نهادند
گویی که آرش ما تیر و کمان ندارد
آنچه در زیر می خوانید سخنانیست که به صورت مشتی از خروار از میان گفته های بزرگان و مشاهیر دنیا در مورد مردی که بی شک از تاثیر گذارترین ، بر جسته ترین و ستایش شده ترین افراد در طول تاریخ تمدن بشریت بوده و هست. مردی که تورات او را «مسیح » و یونانیان او را «سرور» و « قانونگذار»می نامند و دوست و دشمن به بزرگ منشی و آزادگی او شهادت داده اند:
صاحب نخستین منشور حقوق بشر در دنیا: کورش بزرگ
افلاطون (۴۷۷ تا ۳۴۷ پیش از میلاد):
پارسیان در زمان شاهنشاهی کورش اندازه میان بردگی و آزادگی را نگاه می داشتند.
از اینرو نخست خود آزاد شدند و سپس سرور بسیاری از ملتهای جهان شدند. در زمان
او (کورش بزرگ) فرمانروایان به زیر دستان خود آزادی میدادند و آنان را به رعایت قوانین انسان دوستانه و برابری ها راهنمایی می کردند. مردمان رابطه خوبی با پادشاهان خود داشتند از این رو در موقع خطر به یاری آنان می شتافتند و در جنگ ها شرکت می کردند. از این رو شاهنشاه در راس سپاه آنان را همراهی می کرد و به آنان اندرز می داد. آزادی و مهرورزی و رعایت حقوق مختلف اجتماعی به زیبایی انجام می گرفت.
گزنفون (۴۴۵ پیش از میلاد):
مهمترین صفت کورش دین داری او بود. او هر روز قربانیان برای ستایش خداوند می کرد. این رسوم و دینداری آنان هنوز در زمان اردشیر دوم هم وجود دارد و عمل می شود. از صفت های برجسته دیگر کورش عدل و گسترش عدالت و حق بود. ما در این باره فکر کردیم که چرا کورش به این اندازه برای فرانروایی عادل مردمان ساخته شده بود. سه دلیل را برایش پیدا کردیم. نخست نژاد اصیل آریایی او و بعد استعداد طبیعی و سپس نبوغ پروش او از کودکی بوده است. کورش نابغه ای بزرگ، انسانی والامنش، صلح طلب و نیک منش بود. او دوست انسانها و طالب علم و حکمت و راستی بود. کورش عقیده داشت پیروزی بر کشوری این حق را به کشور فاتح نمی دهد تا هر تجاوز و کار غیر انسانی را مرتکب شود. او برای دفاع از کشورش که هر ساله مورد تاخت و تاز بیگانگان قرار می گرفت امپراتوری قدرتمند و انسانی را پایه گذاشت که سابقه نداشت. او در نبردها آتش جنگ را متوجه کشاورزان و افراد عام کشور نمی کرد. او ملتهای مغلوب را شیفته خود کرد به صورتی که اقوام شکست خورده که کورش آنان را از دست پادشاهان خودکامه نجات داده بود وی را خداوندگار می نامیدند. او برترین مرد تاریخ، بزرگترین، بخشنده ترین، پاک دل ترین انسان تا این زمان بود.
هرودوت ( ۴۸۴ تا ۴۲۵ پیش از میلاد):
هیچ پارسی یافت نمی شد که بتواند خود را با کورش مقایسه کند. از اینرو من کتابم را درباره ایران و یونان نوشتم تا کردارهای شگفت انگیز و بزرگ این دو ملت عظیم هیچگاه به فراموشی سپرده نشود. کورش سرداری بزرگ بود. در زمان او ایرانیان از آزادی برخوردار بودند و بر بسیاری از ملتهای دیگر فرمانروایی می نمودند بعلاوه او به همه مللی که زیر فرمانروایی او بودند آزادی می بخشید و همه او را ستایش می نمودند. سربازان او پیوسته برای وی آماده جانفشانی بودند و به خاطر او از هر خطری استقبال می کردند.
ویل دورانت :
کورش از افرادی بوده که برای فرمانروایی آفریده شده بود. به گفته امرسون همه از وجود او شاد بودند. روش او در کشور گشایی حیرت انگیز بود. او با شکست خوردگان با جوانمردی و بزرگواری برخورد می نمود. بهمین دلیل یونانیان که دشمن ایران بودند نتوانستد از آن بگذرند و درباره او داستانهای بیشماری نوشته اند و او را بزرگترین جهان قهرمان پیش از اسکندر می نامند. او کرزوس را پس از شکست از سوختن در میان هیزم های آتش نجات داد و بزرگش داشت و او را مشاور خود ساخت و یهودیان در بند را آزاد نمود. کورش سرداری بود که بیش از هر پادشاه دیگری در آن زمان محبوبیت داشت و پایه های شاهنشاهی اش را بر سخاوت و جوانمردی بنیان گذاشت.
ویکتورهوگو:
هم چنان که کوروش در بابل عمل کرده بود ناپلئون نیز آرزو داشت از سراسر جهان یک تاج و تخت بسازد و از همه مردم گیتی یک ملت پدید آورد.
هارولد لمب (دانشمند امریکایی) :
در شاهنشاهی ایران باستان که کورش سمبل آنان است آریایی ها در تاجگذاری به پندار نیک گفتار نیک کردار نیک سوگند یاد میکردند که طرفدار ملت و کشورشان باشند و نه خودشان. که این امر در صدها نبرد آنان به وضوح دیده می شود که خود شاهنشاه در راس ارتش به سوی دشمن برای حفظ کیان کشورشان می تاخته است.
پاپ کلمنت پنجم(در وصف کورش بزرگ):
برای ما همین قدر که تو جانشین عادل هستی کافی است که ترا با نظر احترام بنگریم.
پرفسور ایلیف انگلیسی:
در جهان امروز بارزترین شخصیت جهان باستان کورش شناخته شده است. زیرا نبوغ و عظمت او در بنیانگذاری امپراتوری چندین دهه ای ایران مایه شگفتی است. آزادی به یهودیان و ملتهای منطقه و کشورهای مسخر شده که در گذشته نه تنها وجود نداشت بلکه کاری عجیب به نظر می رسیده است از شگفتی های اوست.
دکتر هانری بر( دانشمند فرانسوی) :
این پادشاه بزرگ یعنی کورش هخامنشی برعکس سلاطین بی رحم و ظالم بابل و آسور بسیار عادل و رحیم و مهربان بود زیرا اخلاق روح ایرانی اساسش تعلیمات زردشت بوده. به همین سبب بود که شاهنشاهان هخامنشی خود را مظهر صفات (خشترا) می شمردند و همه قوا و اقتدار خود را از خدواند دانسته و آنرا برای خیر بشر و آسایش و سعادت جامعه انسان صرف می کردند.
ژنرال سرپرسی سایکس(ژنرال، نویسنده، و جغرافیدان انگلیسی) (پس از دیدار از آرامگاه کورش بزرگ):
من خود سه بار این آرامگاه را دیدار کرده ام، و توانسته ام اندک تعمیری نیز در آنجا بکنم، و در هر سه بار این نکته را یاد آورده شده ام که زیارت آرامگاه اصلی کورش، پادشاه بزرگ و شاهنشاه جهان، امتیاز کوچکی نیست و من بسی خوشبخت بوده ام که به چنین افتخاری دست یافته ام. براستی من در گمانم که آیا برای ما مردم آریایی (هند و اروپایی) هیچ بنای دیگری هست که از آرامگاه بنیادگذار دولت پارس و ایران ارجمندتر و مهمتر باشد.
کنت دوگوبینو فرانسوی :
شاهنشاهی کورش هیچگاه در عالم نظیر نداشت. او به راستی یک مسیح بود زیرا به جرات میتوان گفت که تقدیر او را چنین برای مردمان آفرید تا برتر از همه جهان آن روز خود باشد. نیکلای دمشقی کورش شاهنشاه پارسیان در فلسفه بیش از هر کس دیگر آگاهی داشت. این دانش را نزد مغان زرتشتی آموخته بود.
پرفسور کریستن سن( ایران شناس شهیر) :
شاهنشاه کورش بزرگ نمونه یک پادشاه “جوانمرد” بوده است. این صفت برجسته اخلاقی او در روابط سیاسی اش دیده می شده. در قواینن او احترام به حقوق ملتهای دیگر و فرستادگان کشورهای دیگر وجود داشته است و سر لوحه دولتش بوده. که این قوانین امروز روابط بین الملل نام گرفته است.
آلبر شاندور فرانسوی :
کورش یکسال پس از فتح بابل برای درگذشت پادشاه بابل عزای ملی اعلام نمود. برای کسی که دشمن خودش بود. او مطابق رسم آزادمنشی اش و برای اینکه ثابت کند که هدف فتح و جنگ و کشتار ندارد و تنها به عنوان پادشاهی که ملتش او را برای صلح پذیرفته اند قدم به بابل گذاشته است و در آنجا تاجگذاری نمود. او آمده بود تا به آنان آزادی اجتماعی و دینی و سیاسی بدهد. در همین حین کتیبه های شاهان همزمان او حاکی از برده داری و تکه تکه کردن انسان های بی گناه و بریدن دست و پای آنان خبر می دهد.
پرفسور گیریشمن :
کمتر پادشاهی است که پس از خود چنین نام نیکی باقی گذاشته باشد. کورش سرداری بزرگ و نیکوخواه بود. او آنقدر خردمند بود که هر زمانی کشور تازه ای را تسخیر می کرد به آنها آزادی مذهب میداد و فرمانروای جدید را از بین بومیان آن سرزمین انتخاب می نمود. او شهر ها را ویران نمی نمود و قتل عام و کشتار نمی کرد. ایرانیان کورش را پدر و یونانیان که سرزمینشان بوسیله کورش تسخیر شده بود وی را سرور و قانونگذار می نامیدند و یهودیان او را مسیح خداوند می خوانند.
کلمان هوار :
کورش بزرگ در سال ۵۵۰ قبل از میلاد بر اریکه پادشاهی ایران نشست. وی با فتوحاتی ناگهانی و شگفت انگیز امپراتوری و شاهنشاهی پهناوری را از خود بر جای گذاشت که تا آن روزگار کسی به دنیا ندیده بود. کورش سرداری بزرگ و سرآمد دنیای آن روزگار بود. او اقوام مختلف را مطیع خود کرد. او اولین دولت مقتدر و منظم را در جهان پایه ریزی کرد. برای احترام به مردمان کشورهای دیگر معابدشان را بازسازی کرد. وی پیرو دین یکتا پرستی مزدیسنا بود. ولی به هیچ عنوان دین خود را بر ملل مغلوب تحمیل ننمود.
اخیلوس (آشیل) شاعر نامدار یونانی (در تراژدی پارسه):
کورش یک تن فانی سعادتمند بود. او به ملل گوناگون خود آرامش بخشید. خدایان او را دوست داشتند. او دارای عقلی سرشار از بزرگی بود.
بوسویه(سیاستمدار وشاعر فرانسوی)( ۱۷۶۸ ۱۸۴۸ میلادی):
ایرانیان از دوران حکومت کوروش به بعد عظمت و بزرگواری معنوی خاصی را اساس حکومت خود قرار دادند براستی چیزی عالی تر از آن وحشت فطری نیست که ایشان از دروغ گفتن داشتند و همیشه آن را گناهی شرم آور می دانستند
مولانا ابوالکلام احمد آزاد فیلسوف هندی :
کورش همان ذوالقرنین قرآن است. وی پیامبر ایران بود زیرا انسانیت و منش و کردار نیک را به مردمان ایران و جهان هدیه داد. سنگ نگاره او با بالهای کشیده شده به سوی خداوند در پاسارگاد وجود دارد.
دیودوروس سیسولوس (۱۰۰ پس از میلاد):
کورش پسر کمبوجیه و ماندان در دلاوری و کارآیی خردمندانه حزم و سایر خصایص نیکو سرآمد روزگار خود بود. در رفتار با دشمنان دارای شجاعتی کم نظیر و در کردار نسبت به زیر دستان به مهر و عطوفت رفتار میکرد. پارسیان او را پدر می خواندند.
.
فرانسوا شاتوبراین نویسنده بزرگ فرانسوی :
کوروش بزرگ که تاج پادشاهی ماد و پارس را بر سر نهاده بود بزرگترین امپراتوری دوران کهن را بوجود آورد ولی اداره این امپراتوری را بر اساس حکومت مطلقه قرار نداد،زیرا نیمی از قدرت به شورایی تعلق داشت که قسمتی از مقام سلطنت را تشکیل می داد.از لحاظ عدل و قوانین که او برای حکومت وضع کرد و بعدا قوانین قضایی حکومتی ایران شد ، قوانین بی آلایش بود.
اینم کیک روز کورش کبیر ک ایرانی ها ساختن D: