24-10-2015، 18:04
رمانها از ابتدای دوران معاصر ادبیات ایران تا کنون رشد و تغییرات بسیاری را تجربه کردهاند و میکنند که متاثر از شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه ایرانی بوده است؛ شرایطی که تا کنون رمان های بسیاری در قالب های اجتماعی، تاریخی، سیاسی و ... را که بازتابی از جامعه است ایجاد کرده و به ادبیات ایران افزودهاند.
ورود رمان به ایران را می توان همزمان با ورود مدرنیته دانست. جامعه ایرانی، در پی تحولاتی که از اواخر دوره قاجار به مرور در خود شاهد بود، در زمینه ادبیات وشیوه های بیان ادبی نیز درون تحولاتی قرار می گرفت که به سرعت در حال انجام و گسترش بودند. این تحولات که در دوره پهلوی اول و دوم به اوج می رسیدند و جامعه ایرانی را با نوآوری های بسیاری مواجه می کردند، سبب پدیدآیی گونه ای ادبی (در تعریف عام تر و جهانی تر آن) به نام "رُمان" گشتند. رمانها از ابتدای دوران معاصر ادبیات ایران تا کنون رشد و تغییرات بسیاری را تجربه کردهاند و میکنند که متاثر از شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه ایرانی بوده است؛ شرایطی که تا کنون رمان های بسیاری در قالب های اجتماعی، تاریخی، سیاسی و ... را که بازتابی از جامعه است ایجاد کرده و به ادبیات ایران افزودهاند.
در حقیقت رمان فارسی با رمان سرگذشت حاجی بابای اصفهانی، به قلم میرزا حبیب اصفهانی آغاز میشود. این رمان سرشار است از حقایق تاریخی و اجتماعی عصر قجر، لطایف و بدایع، آداب و رسوم و عقاید ایرانیان و شیوه مملکتداری حکام قاجار. محمدتقی بهار میگوید: "این رمان به عنوان شاهکار قرن سیزدهم ادبیات فارسی شناخته میشود"
تاریخچه رمان در ایران
این نوع ادبی داستان و داستاننویسی بر اثر توسعه ارتباط ایران و اروپا در زبان فارسی پدید آمدهاست. و داستاننویسی به شیوهٔ امروزی در کشورهای عربی، ترکیه، ایران و هندوستان کمابیش همزمان و در اواخر نیمه دوم قرن نوزدهم باب شدهاست. از موجبات و مقدمات پیدایش رمان در زبان فارسی میتوان به ورود صنعت چاپ، تاسیس مطبوعات و ترجمه از زبانهای اروپایی که تحت تاثیر زبان فرانسه و بعدها تحت تاثیر زبانهای روسی و انگلیسی بودهاست، اشاره کرد. از رمانهای این دوره میتوان به امیرارسلان نامدار، کتاب احمد (نوشته طالبوف) و سیاحتنامه ابراهیم بیگ اشاره کرد. داستان فارسی امروزی از آغاز قرن بیستم رواج یافت. گرایشهای ملیگرایانه و جست و جوی اساطیر کهن بر داستاننویسی این دوره تاثیر گذاشتهاست. در این رابطه میتوان به آثاری همچون شمس و طغرا، عشق و سلطنت، دامگستران، لازیکا، دلیران تنگستان، تهران مخوف، هما، پریچهر، زیبا، جنایات بشر یا آدم فروشان قرن بیستم، دارالمجانین و دسیسه اشاره کرد.
رمان مدرن در ایران
رمان مدرن در ایران با صادق هدایت(بوف کور) آغاز میشود. سپس با صادق چوبک (سنگ صبور) و هوشنگ گلشیری (شازده احتجاب) ادامه مییابد. جریان مدرنیسم پس از پیروزی انقلاب به حاشیه رانده شد و یک دهه بعد دوباره اقبال بدان افزون گردید. هوشنگ گلشیری موثرترین تئوریسین رمان مدرن بعد از انقلاب است که چه با آثار خود چون رمانهای آیینههای دردار و جننامه و چه با درسهای داستاننویسی خود، برخی نویسندگان جوان را به این مسیر سوق داد. رمانهای نوشدارو(علی موذنی، ۱۳۷۰)، سمفونی مردگان (عباس معروفی، ۱۳۶۸)، نقش پنهان (محمد محمدعلی، ۱۳۷۰)، نیمه غایب (حسین سناپور، ۱۳۷۸) و دل دلدادگی (شهریار مندنیپور، ۱۳۷۷) از جمله نمونههای برجسته رمان مدرن در این دوره هستند.
رمان مدرن فارسی پس از انقلاب عمدتا به نقد وضعیت فرهنگی و سیاسی موجود در جامعه میپردازد. رویکرد اصلی جریان مدرن، همچون رئالیستهای سنتی رویکردی انتقادی است با این تفاوت که موضوع انتقاد آنان نه نظام سلطنتی پیش از انقلاب، بلکه وضعیت سیاسی حاضر است. مهمترین تفاوت مدرنیسم داخلی با مدرنیسم غربی در همین تفاوت نگرش به تحولات اجتماعی نهفتهاست. مدرنیسم غربی با کنارهگیری از واقعیت بیرونی، به ذهنیتگرایی افراطی پناه میبرد و هیچگونه مسئولیت اجتماعی یا نقش اصلاحطلبی برای خود قائل نیست.
رمان مدرن فارسی پس از انقلاب عمدتا به نقد وضعیت فرهنگی و سیاسی موجود در جامعه میپردازد. رویکرد اصلی جریان مدرن، همچون رئالیستهای سنتی رویکردی انتقادی است با این تفاوت که موضوع انتقاد آنان نه نظام سلطنتی پیش از انقلاب، بلکه وضعیت سیاسی حاضر است. مهمترین تفاوت مدرنیسم داخلی با مدرنیسم غربی در همین تفاوت نگرش به تحولات اجتماعی نهفتهاست.
نویسنده مدرنیست داخلی ما که نمیتواند خود را از دغدغههای سیاسی و اجتماعی روزانه رها سازد، رویکرد انتقادی اسلاف رئالیست خود را البته با تکنیکهای روایت ذهنی مدرن در عرصههای اجتماعی دنبال میکند. و بدین ترتیب احساس میکند به مسئولیت اجتماعی و ایدئولوژیک خود عمل کردهاست. رمان مدرن فارسی علیرغم آنکه فرمی مشابه آثار مدرن غرب دارد، نگاه سنتی خود را به موضوعات حفظ میکند. روح و اندیشه ذاتی رمان غرب مبتنی بر نیستانگاری اومانیستی است و درک این اندیشه مستلزم آشنایی و انس عمیق نویسنده با ادبیات غرب است؛ اما این حس و حال اومانیستی هیچگاه در نویسندگان داخلی به کمال یافت نشدهاست و به همین صورت نوعی دوگانگی و تضاد در صورت و محتوای رمان مدرن فارسی قبل و بعد از انقلاب وجود دارد. نویسندگان رمان مدرن در نقد هنجارهای ناشی از نوعی تفکر دینی عمدتا به دو مضمون میپردازند. نخست ستیز سنت و مدرنیته در قالب جنگ پدران و پسران و دوم نقد برخی از ارزشهای اخلاقی رایج؛ گفتمان رمان مدرن فارسی در واقع همان گفتمان صادق هدایت در بحث تجدد و عقبماندگی است که اینبار فاقد صراحت است.
رمان زنانه
در بوف کور دو شخصیت زن وجود دارند. یکی زنی اثیری با چشمهای جادویی و اندام اثیری و دیگری زنی لکاته و بدکاره. بعد از هدایت نیز نویسندگان بسیاری بودهاند که با سبک و تکنیک مدرن نوشتند اما آنها نیز برای شخصیت زن داستان خود، همین دو شخصیت را انتخاب کردند.
با مروری بر تاریخچه حضور زنان نویسنده و داستان نویس ایرانی به شیوه و سبک امروز در صحنه ادبیات ایران خانم مهتاب کرانشه می نویسد: «این شیوه و سبک امروزی داستان نویسی از سال ۱۳۲۰ شمسی پدید آمدند و آثار نخستین آن ها اسیر کلیشه های ادبیات مردانه بود. با این تفاوت که این زنان خیلی نگران ترند و دائما زنگ اخلاق را به صدا در می آورند. نخستین نویسندگان زن هدف از داستان نویسی را تربیت و تهذیب اخلاق می دانستند تا همجنسان خود را از خطرهایی که در پیرامونشان هست آگاه سازند. ایراندخت تیمورتاش اولین زنی است که در سال ۱۳۰۹ کتاب داستاناش را منتشر کرد.»
بنا بر شواهد، این روند نوشتن تا دهه ۴۰ شمسی ادامه پیدا می کند اما از این تاریخ به بعد ناگهان تحولات تازه ای در ادبیات زنان بوجود می آید: «منتقدان و تاریخ نگاران ادبی در ایران، سال ۱۳۴۸ – سال انتشار رمان سوشون – را آغاز داستان نویسی زنان و سیمین دانشور را مادر و اولین قلم به دست این زمینه می دانند. این داستان که در زمان انتشارش یک حادثه بزرگ ادبی و سیاسی بود، تا به حال ۱۵ بار تجدید چاپ شده است. سوشون اولین رمانی است که نویسنده، راوی و شخصیت اول آن زن است هر چند که شخصیت مرکزی و محوری آن یک مرد است. »
پس از سیمین دانشور، چند زن دیگر داستان نویس مانند شهرنوش پارسی پور، گلی ترقی، مهشید امیرشاهی، مهری یلفانی، شکوه میرزادگی، پرتو نوری علاء و غزاله علیزاده و چند تن دیگر در سال های قبل از انقلاب چند رمان و داستان کوتاه منتشر کردند. اینان آن دسته از نویسندگانی هستند که داستان نویسی را از دهه چهل و پنجاه شمسی آغاز کرده اند.
مهتاب کرانشه در ادامه این مطلب می نویسد: «در سال های بعد از انقلاب، روند داستان نویسی زنان با رشدی انفجاری مواجه شد. به طور مثال بر اساس پژوهشی از سال ۱۳۷۰ به بعد میزان ادبیات زنان در ایران به ۱۳ برابر دهه پیش از آن می رسد که پدیده ای است قابل بررسی. شهرنوش پارسی پور در این رابطه می گوید: «تجربه انقلاب و جنگ و پیامدهای اقتصادی و روانی آن زنان را به میدان حادثه پرتاب کرده است و این گویا یک فرمان تاریخی است. من می نویسم چون اندیشیدن را آغازیده ام و می خواهم بدانم کیستم.»
در ده سال گذشته، پرفروش ترین رمان های ایرانی را زنان نوشته اند. بامداد خمار نوشته فتانه حاج سید جوادی ۴۷ بار و سهم من نوشته پرینوش صنیعی ۱۴ بار تجدید چاپ شده است. هر چند این رمان ها داستان هایی خطی هستند که در مضمون آن ها جریانی از پند و اندرز رونمایی می کند و شاید بتوان آن ها را نسخه های تکراری از نوشته های نویسندگان زن دهه ۲۰ دانست اما با نثری شیوا و روان از جذابیت خاصی برای خواننده برخوردار اند و در مضمون، این داستان ها سهم معلق در هوای زنان را که می خواهند خارج از دالان های تاریک اجتماعی حرکت کنند مثل یک علامت سوال بزرگ پیش روی خواننده می گذارند.
خانم کرانشه در این بخش از مطلب خود اشاره ای به برخی از برجسته ترین داستان نویسان زنان حال حاضر از جمله فریبا وفی دارد که دو داستان «پرنده من» و «رویای تبت» او برنده جایزه های متعدد شده است و می نویسد: «بخش بزرگی از ادبیات داستانی ما چه زنانه و چه مردانه با انگیزه انتقال روایت و نگاه نویسنده از واقعیات به مخاطب آن نوشته شده است. یعنی نویسنده می خواهد بگوید من این واقعه تاریخی، این واقعیت فرهنگی واین مشکل اجتماعی را این گونه دیده ام و این دیدگاه خود را، یا گزارش گونه و یا در لابلای ماجراهای تخیلی یا تاریخی نقل می کند. با ورود زنان به دنیای داستان نویسی، طبیعتا یک رشته واقعیات ویژه زندگی زنان با نگاه زنانه به بن مایه های داستان نویسی افزوده شد و از آنجا که زنان نویسنده هم به طور طبیعی دردآشنای این واقعیات بودند و هم خود را نسبت به آن ها متعهد می دانستند، داستان هایی نوشتند افشا گرانه و دادخواهانه در باره فقر زنان، درباره موقعیت پایین تر زنان در جامعه نسبت به مردان، درباره رها ماندگی و واگذاشتگی زنان پس از طلاق و بی پناهی آنان. درباره باورهای ریشه داری که در خصوص دختران و زنان در ذهن جامعه وجود دارد.»
کرانشه می نویسد: «این موضوع ها را می توانیم در یک رده افشای مظالم قرار دهیم که دنیای سنتی را نشانه می گیرد. مثلا در بسیاری از نوشته های اولیه منیرو روانی پور می توان این بن مایه را سراغ کرد. روانی پور از جمله زنان نویسنده ای بود که در دهه شصت شمسی در فضای مردانه ادبیات داستانی ایران درخشید و آثاری با حس و حال بومی و غریب نوشت که با استقبال مخاطبان روبه رو شد.
از دیگر نویسندگان مطرح زن بعد از انقلاب باید از فرخنده آقایی برنده جایزه گلشیری نام برد و از زویا پیرزاد که از نوعی رمان نویسی زنانه پاکیزه و راحت اما پرنکته و کم اندوه پیروی می کنند. در کتاب های پرخواننده زویا پیرزاد از جمله «چراغ ها را من خاموش می کنم» زنانی را می بینیم که درگیر التیام زخم ها و هم چنین خودیابی هستند. زنان این کتاب ها فقیر نیستند، مورد تجاوز جنسی یا بدرفتاری های پرفاجعه قرار نگرفته اند اما نیازمند و در آرزوی همدلی و تفاهم با همسرشان، فرزندانشان و حتی مادرشان هستند.
منابع:
هنرآنلاین- مرضیه جعفری
پنجره ای رو به ماه
ورود رمان به ایران را می توان همزمان با ورود مدرنیته دانست. جامعه ایرانی، در پی تحولاتی که از اواخر دوره قاجار به مرور در خود شاهد بود، در زمینه ادبیات وشیوه های بیان ادبی نیز درون تحولاتی قرار می گرفت که به سرعت در حال انجام و گسترش بودند. این تحولات که در دوره پهلوی اول و دوم به اوج می رسیدند و جامعه ایرانی را با نوآوری های بسیاری مواجه می کردند، سبب پدیدآیی گونه ای ادبی (در تعریف عام تر و جهانی تر آن) به نام "رُمان" گشتند. رمانها از ابتدای دوران معاصر ادبیات ایران تا کنون رشد و تغییرات بسیاری را تجربه کردهاند و میکنند که متاثر از شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه ایرانی بوده است؛ شرایطی که تا کنون رمان های بسیاری در قالب های اجتماعی، تاریخی، سیاسی و ... را که بازتابی از جامعه است ایجاد کرده و به ادبیات ایران افزودهاند.
در حقیقت رمان فارسی با رمان سرگذشت حاجی بابای اصفهانی، به قلم میرزا حبیب اصفهانی آغاز میشود. این رمان سرشار است از حقایق تاریخی و اجتماعی عصر قجر، لطایف و بدایع، آداب و رسوم و عقاید ایرانیان و شیوه مملکتداری حکام قاجار. محمدتقی بهار میگوید: "این رمان به عنوان شاهکار قرن سیزدهم ادبیات فارسی شناخته میشود"
تاریخچه رمان در ایران
این نوع ادبی داستان و داستاننویسی بر اثر توسعه ارتباط ایران و اروپا در زبان فارسی پدید آمدهاست. و داستاننویسی به شیوهٔ امروزی در کشورهای عربی، ترکیه، ایران و هندوستان کمابیش همزمان و در اواخر نیمه دوم قرن نوزدهم باب شدهاست. از موجبات و مقدمات پیدایش رمان در زبان فارسی میتوان به ورود صنعت چاپ، تاسیس مطبوعات و ترجمه از زبانهای اروپایی که تحت تاثیر زبان فرانسه و بعدها تحت تاثیر زبانهای روسی و انگلیسی بودهاست، اشاره کرد. از رمانهای این دوره میتوان به امیرارسلان نامدار، کتاب احمد (نوشته طالبوف) و سیاحتنامه ابراهیم بیگ اشاره کرد. داستان فارسی امروزی از آغاز قرن بیستم رواج یافت. گرایشهای ملیگرایانه و جست و جوی اساطیر کهن بر داستاننویسی این دوره تاثیر گذاشتهاست. در این رابطه میتوان به آثاری همچون شمس و طغرا، عشق و سلطنت، دامگستران، لازیکا، دلیران تنگستان، تهران مخوف، هما، پریچهر، زیبا، جنایات بشر یا آدم فروشان قرن بیستم، دارالمجانین و دسیسه اشاره کرد.
رمان مدرن در ایران
رمان مدرن در ایران با صادق هدایت(بوف کور) آغاز میشود. سپس با صادق چوبک (سنگ صبور) و هوشنگ گلشیری (شازده احتجاب) ادامه مییابد. جریان مدرنیسم پس از پیروزی انقلاب به حاشیه رانده شد و یک دهه بعد دوباره اقبال بدان افزون گردید. هوشنگ گلشیری موثرترین تئوریسین رمان مدرن بعد از انقلاب است که چه با آثار خود چون رمانهای آیینههای دردار و جننامه و چه با درسهای داستاننویسی خود، برخی نویسندگان جوان را به این مسیر سوق داد. رمانهای نوشدارو(علی موذنی، ۱۳۷۰)، سمفونی مردگان (عباس معروفی، ۱۳۶۸)، نقش پنهان (محمد محمدعلی، ۱۳۷۰)، نیمه غایب (حسین سناپور، ۱۳۷۸) و دل دلدادگی (شهریار مندنیپور، ۱۳۷۷) از جمله نمونههای برجسته رمان مدرن در این دوره هستند.
رمان مدرن فارسی پس از انقلاب عمدتا به نقد وضعیت فرهنگی و سیاسی موجود در جامعه میپردازد. رویکرد اصلی جریان مدرن، همچون رئالیستهای سنتی رویکردی انتقادی است با این تفاوت که موضوع انتقاد آنان نه نظام سلطنتی پیش از انقلاب، بلکه وضعیت سیاسی حاضر است. مهمترین تفاوت مدرنیسم داخلی با مدرنیسم غربی در همین تفاوت نگرش به تحولات اجتماعی نهفتهاست. مدرنیسم غربی با کنارهگیری از واقعیت بیرونی، به ذهنیتگرایی افراطی پناه میبرد و هیچگونه مسئولیت اجتماعی یا نقش اصلاحطلبی برای خود قائل نیست.
رمان مدرن فارسی پس از انقلاب عمدتا به نقد وضعیت فرهنگی و سیاسی موجود در جامعه میپردازد. رویکرد اصلی جریان مدرن، همچون رئالیستهای سنتی رویکردی انتقادی است با این تفاوت که موضوع انتقاد آنان نه نظام سلطنتی پیش از انقلاب، بلکه وضعیت سیاسی حاضر است. مهمترین تفاوت مدرنیسم داخلی با مدرنیسم غربی در همین تفاوت نگرش به تحولات اجتماعی نهفتهاست.
نویسنده مدرنیست داخلی ما که نمیتواند خود را از دغدغههای سیاسی و اجتماعی روزانه رها سازد، رویکرد انتقادی اسلاف رئالیست خود را البته با تکنیکهای روایت ذهنی مدرن در عرصههای اجتماعی دنبال میکند. و بدین ترتیب احساس میکند به مسئولیت اجتماعی و ایدئولوژیک خود عمل کردهاست. رمان مدرن فارسی علیرغم آنکه فرمی مشابه آثار مدرن غرب دارد، نگاه سنتی خود را به موضوعات حفظ میکند. روح و اندیشه ذاتی رمان غرب مبتنی بر نیستانگاری اومانیستی است و درک این اندیشه مستلزم آشنایی و انس عمیق نویسنده با ادبیات غرب است؛ اما این حس و حال اومانیستی هیچگاه در نویسندگان داخلی به کمال یافت نشدهاست و به همین صورت نوعی دوگانگی و تضاد در صورت و محتوای رمان مدرن فارسی قبل و بعد از انقلاب وجود دارد. نویسندگان رمان مدرن در نقد هنجارهای ناشی از نوعی تفکر دینی عمدتا به دو مضمون میپردازند. نخست ستیز سنت و مدرنیته در قالب جنگ پدران و پسران و دوم نقد برخی از ارزشهای اخلاقی رایج؛ گفتمان رمان مدرن فارسی در واقع همان گفتمان صادق هدایت در بحث تجدد و عقبماندگی است که اینبار فاقد صراحت است.
رمان زنانه
در بوف کور دو شخصیت زن وجود دارند. یکی زنی اثیری با چشمهای جادویی و اندام اثیری و دیگری زنی لکاته و بدکاره. بعد از هدایت نیز نویسندگان بسیاری بودهاند که با سبک و تکنیک مدرن نوشتند اما آنها نیز برای شخصیت زن داستان خود، همین دو شخصیت را انتخاب کردند.
با مروری بر تاریخچه حضور زنان نویسنده و داستان نویس ایرانی به شیوه و سبک امروز در صحنه ادبیات ایران خانم مهتاب کرانشه می نویسد: «این شیوه و سبک امروزی داستان نویسی از سال ۱۳۲۰ شمسی پدید آمدند و آثار نخستین آن ها اسیر کلیشه های ادبیات مردانه بود. با این تفاوت که این زنان خیلی نگران ترند و دائما زنگ اخلاق را به صدا در می آورند. نخستین نویسندگان زن هدف از داستان نویسی را تربیت و تهذیب اخلاق می دانستند تا همجنسان خود را از خطرهایی که در پیرامونشان هست آگاه سازند. ایراندخت تیمورتاش اولین زنی است که در سال ۱۳۰۹ کتاب داستاناش را منتشر کرد.»
بنا بر شواهد، این روند نوشتن تا دهه ۴۰ شمسی ادامه پیدا می کند اما از این تاریخ به بعد ناگهان تحولات تازه ای در ادبیات زنان بوجود می آید: «منتقدان و تاریخ نگاران ادبی در ایران، سال ۱۳۴۸ – سال انتشار رمان سوشون – را آغاز داستان نویسی زنان و سیمین دانشور را مادر و اولین قلم به دست این زمینه می دانند. این داستان که در زمان انتشارش یک حادثه بزرگ ادبی و سیاسی بود، تا به حال ۱۵ بار تجدید چاپ شده است. سوشون اولین رمانی است که نویسنده، راوی و شخصیت اول آن زن است هر چند که شخصیت مرکزی و محوری آن یک مرد است. »
پس از سیمین دانشور، چند زن دیگر داستان نویس مانند شهرنوش پارسی پور، گلی ترقی، مهشید امیرشاهی، مهری یلفانی، شکوه میرزادگی، پرتو نوری علاء و غزاله علیزاده و چند تن دیگر در سال های قبل از انقلاب چند رمان و داستان کوتاه منتشر کردند. اینان آن دسته از نویسندگانی هستند که داستان نویسی را از دهه چهل و پنجاه شمسی آغاز کرده اند.
مهتاب کرانشه در ادامه این مطلب می نویسد: «در سال های بعد از انقلاب، روند داستان نویسی زنان با رشدی انفجاری مواجه شد. به طور مثال بر اساس پژوهشی از سال ۱۳۷۰ به بعد میزان ادبیات زنان در ایران به ۱۳ برابر دهه پیش از آن می رسد که پدیده ای است قابل بررسی. شهرنوش پارسی پور در این رابطه می گوید: «تجربه انقلاب و جنگ و پیامدهای اقتصادی و روانی آن زنان را به میدان حادثه پرتاب کرده است و این گویا یک فرمان تاریخی است. من می نویسم چون اندیشیدن را آغازیده ام و می خواهم بدانم کیستم.»
در ده سال گذشته، پرفروش ترین رمان های ایرانی را زنان نوشته اند. بامداد خمار نوشته فتانه حاج سید جوادی ۴۷ بار و سهم من نوشته پرینوش صنیعی ۱۴ بار تجدید چاپ شده است. هر چند این رمان ها داستان هایی خطی هستند که در مضمون آن ها جریانی از پند و اندرز رونمایی می کند و شاید بتوان آن ها را نسخه های تکراری از نوشته های نویسندگان زن دهه ۲۰ دانست اما با نثری شیوا و روان از جذابیت خاصی برای خواننده برخوردار اند و در مضمون، این داستان ها سهم معلق در هوای زنان را که می خواهند خارج از دالان های تاریک اجتماعی حرکت کنند مثل یک علامت سوال بزرگ پیش روی خواننده می گذارند.
خانم کرانشه در این بخش از مطلب خود اشاره ای به برخی از برجسته ترین داستان نویسان زنان حال حاضر از جمله فریبا وفی دارد که دو داستان «پرنده من» و «رویای تبت» او برنده جایزه های متعدد شده است و می نویسد: «بخش بزرگی از ادبیات داستانی ما چه زنانه و چه مردانه با انگیزه انتقال روایت و نگاه نویسنده از واقعیات به مخاطب آن نوشته شده است. یعنی نویسنده می خواهد بگوید من این واقعه تاریخی، این واقعیت فرهنگی واین مشکل اجتماعی را این گونه دیده ام و این دیدگاه خود را، یا گزارش گونه و یا در لابلای ماجراهای تخیلی یا تاریخی نقل می کند. با ورود زنان به دنیای داستان نویسی، طبیعتا یک رشته واقعیات ویژه زندگی زنان با نگاه زنانه به بن مایه های داستان نویسی افزوده شد و از آنجا که زنان نویسنده هم به طور طبیعی دردآشنای این واقعیات بودند و هم خود را نسبت به آن ها متعهد می دانستند، داستان هایی نوشتند افشا گرانه و دادخواهانه در باره فقر زنان، درباره موقعیت پایین تر زنان در جامعه نسبت به مردان، درباره رها ماندگی و واگذاشتگی زنان پس از طلاق و بی پناهی آنان. درباره باورهای ریشه داری که در خصوص دختران و زنان در ذهن جامعه وجود دارد.»
کرانشه می نویسد: «این موضوع ها را می توانیم در یک رده افشای مظالم قرار دهیم که دنیای سنتی را نشانه می گیرد. مثلا در بسیاری از نوشته های اولیه منیرو روانی پور می توان این بن مایه را سراغ کرد. روانی پور از جمله زنان نویسنده ای بود که در دهه شصت شمسی در فضای مردانه ادبیات داستانی ایران درخشید و آثاری با حس و حال بومی و غریب نوشت که با استقبال مخاطبان روبه رو شد.
از دیگر نویسندگان مطرح زن بعد از انقلاب باید از فرخنده آقایی برنده جایزه گلشیری نام برد و از زویا پیرزاد که از نوعی رمان نویسی زنانه پاکیزه و راحت اما پرنکته و کم اندوه پیروی می کنند. در کتاب های پرخواننده زویا پیرزاد از جمله «چراغ ها را من خاموش می کنم» زنانی را می بینیم که درگیر التیام زخم ها و هم چنین خودیابی هستند. زنان این کتاب ها فقیر نیستند، مورد تجاوز جنسی یا بدرفتاری های پرفاجعه قرار نگرفته اند اما نیازمند و در آرزوی همدلی و تفاهم با همسرشان، فرزندانشان و حتی مادرشان هستند.
منابع:
هنرآنلاین- مرضیه جعفری
پنجره ای رو به ماه