پسر تو خود ابلیسی ._.
=|
یه هیات رفتم کمرم در گرفت به جای پام ؛||||
داشتیم میرفتیم یه دختر پسر جوونی تقریبا در یک کوچه مشاهده شدند وصدای نچ نچ ها کاملا شنیدنی بود =|
موارد دیگه ای ام بود من فقط لبخند میزدم اون موقع بوی عطر اومد یاد یه نفر افتادم لبخند زدم و هچنان .___.
=|
یه هیات رفتم کمرم در گرفت به جای پام ؛||||
داشتیم میرفتیم یه دختر پسر جوونی تقریبا در یک کوچه مشاهده شدند وصدای نچ نچ ها کاملا شنیدنی بود =|
موارد دیگه ای ام بود من فقط لبخند میزدم اون موقع بوی عطر اومد یاد یه نفر افتادم لبخند زدم و هچنان .___.