21-10-2015، 9:59
فروغ فرخزاد و فمینیست
شاعران زن معاصر و اندیشه های فمینیستی
فروغ فرخزاد
راضیه زواریان
بزرگ بود
و از اهلی امروز بود
و با تمام افق های باز نسبت داشت
و لحن آب و زمین را چه خوب می فهمید
" سهرایب سپهری"
طلوع اندیشه های فمینیستی در شعر فروغ
در ادبیات ما چندین حوزه سکوت وجود دارد که یکی از آنها ، عشق های دنیوی و مسایل جسمانی عشق در شعر زنان است و اولین زنی که توانست در این حوزه وارد شود ، و دیوار این قلعه ی سکوت را فرو ریزد ، همانا فروغ فرخزاد است ، البته قبل از فروغ هم کسانی در این وادی قدم نهاده بودند ، اما هیچ کدام مانند او احساسات درونی و شخصی خود را بیان نکرده است.
در واقع نیما و نگرش نیمایی این فرصت را به زنان هدیه داد تا با صمیمیت و شهامت به جستجوی خود جامعه و جهان بر آیند و از عشق ، تنهایی ، هراس و عاطفه هایی بگویند که رایحه و مشکلی زنانه داشته باشد. زیرا در طول تاریخ تقریبا" هزار ساله شعر فارسی ، سهم زنان شاعر ، از آنها دریغ می بیند و مرد سالاری بر شعر ، سایه اندخته بود.
در دوره ای که زنان در پس پرده های و پرستو ها و حرمسرا ها به سر می بردند و نمی توانستند موجودیت مستقلی داشته باشند ، در فرهنگی که حتی نام زن هنرمند به صراحت بیان می شد و هویت او به همسر و پدر وابسته بود ( زوجه ی میرزا خلیل ، دختر غزالی ) ، در فرهنگی که عجوزه و سوسک همیشه مونث بود و مرد به شیر نر تشبیه می شد ، در جامعه ای که زن جز در نقش مادر و ساقی ، در نقش دیگری ظاهر نشده بود و نقش آرمانی او همیشه خدمت بود ، فروغ با انتشار مجموعه های شعری خود قیامی را جان بخشید که نظام پوسیده مرد سالاری را رسوا می کرد و پرده های سنت را از هم می درید .
فروغ با انتشار اشعار و بیان حرف ها و تجربه های شخصی خود ، عقاید درد ناک و متورم سکوت زن ایرانی را که باعث خفقان او شده بود را گشود و در مقابل سنت مرد سالاری قیام کرد و با بیان اسارت زن ایرانی بر علیه مردان ، عصیان کرد و دیوار های سنت را فرو ریخت . زیرا او مرد را مسبب اصلی اسارت زن می دانست.
بیا ای مرد ، ای موجود خود خواه
بیا بگشای در های قفس را
اگر عمری به زندانم کشیدی
رها کن دیگرم ، این یک نفس را
این شعر ، بانگ و فریاد ی است به سوی همه ی مردان سنت گرای ایرانی که سیاست مردمدارانه را در زندگی پیاده می کنند. دید مردانه نسبت به زن در جامع ی ایران نه برداشتی خصوصی ،
بلکه برداشتی فرهنگی است و ذهنیت جمعی همه ی ماست که بر طبق عادت ، زنان را در محدوده ی خود خواسته ی سنت گرفتار کنیم و آنچه را که خود می خواهیم از آنها انتظار داریم ، نه آنچه که خود زنان طالب آن هستند . حتی فروغ در باره ی انگیزه ی سفر به اروپا می گوید:
" آنچه که مرا به رفتن از اینجا و زندگی در یک کشور بیگانه تشویق و ترغیب می کرد ، فشار زندگی ، فشار محیط، فشار زنجیر هایی که به دست و پایم بسته بود و من با همه ی نیرویم برای ایستادگی در مقابل آن تلاش می کردم ، خسته و پریشانم کرده بود. من می خواستم یک زن ، یعنی یک بشر باشم ، من می خواستم بگویم که من هم حق نفس کشیدن و فریاد زدن دارم".
فروغ خواهان آن بود که محیط اجتماعی طوری شود که زنان همگام با مردان جلو بروند و مثل مردان بتوانند هر آنچه که مایل هستند در شعر بگویند. زیرا شعر فارسی به علت تاریخ مذکری که بر فرهنگ اجتماع حاکم بود ، پیش از فروغ ، شاعره ی عاشق به خود ندیده بود و او به طور صریح برای اولین بار از چهره ی معشوق مردی زمینی سخن گفته است ، و این وجه تازه ی او سر و صداهایی بر انگیخت . طرح مسال معشوق در شعر فروغ از دو نظر حایز اهمیت است:
وارد شعر فارسی کرد.
معشوق من
با آن تن برهنه بی شرم
بر ساق نیرومندش
چون مرگ ایستاد
و اشاره می کند به مردی از قرون گذشته و با تفکری بدوی و سنتی و مرد سالارانه.
معشوق من
همچون خداوندی در معبد نپال...
او انتظار پرستیدن خود
را از من دارد
بیان احساسات و عرایز زنانه در شعر
فروغ در دوره ی نخستین شاعری ، زنی عاطفی و احساساتی و در گیر هیجانات سطحی عشق و نومیدی حاصل از آن بود. حضور فروغ در سال 31 ، با انتشار مجموعه ی " اسیر " حادثه ای در شعر زنانه ی ایران بود. مجموعه ی اسیر حاصل تنش احساسات و هیجان های دختری نوجوان در جامعه ای سنتی است که " عشق " ، به او شهامت " سنت شکنی " داد.
او ارزش های سنتی اجتماعی و مرز بندی های سنتی جنسیت را نادیده گرفت و با ذهنی سر کش از عشقی ممنوع ، در جامعه ای اخلاق گرا و سنتی از تجربه های عاطفی زنانه ، سخن گفت.
( او پس از آشنایی با نیما و شاملو و یافتن راه تازه ای برای بیان اندیشه و دید تازه ای به زندگی ، همچنان که از شعر احساس ، فاصله می گرفت ، به شعر اندیشه نزدیکتر می شد.
ذهن پویا و نو آور فروغ از شعر احساس های زنانه به شعر اندیشه های انسانی و تفکرات اجتماعی رسید. تصاویر تازه اشعار و تخیل اندیشه و احساس زنانه ای که فروغ به آنها جان
می داد ، در واقع نه فقط درک و دریافت زن و شاعر ایرانی بود ، بلکه به دنیای زنان تعلق داشت )
او علیه ارزش های تحمیلی جامعه ، اعتراض کرد. او برای سازگاری با جامعه و قرار داد هایش ، تظاهر نکرد ، زیرا ویژگی شخصیتی شعری فروغ ، تحقق طبیعت خویش بود.به همین
دلیل کشمکشی بین او و دنیای پیرامونش نبود ، زیرا کشمکش ، اجباری است که جامعه از فرد جز آنچه که هست می خواهد و این می تواند عاملی باز دارنده در ارایه ی نهاد هنرمند باشد.
فروغ به این اجبار تن نداد و احساسات و عواطف زنانه ی خود را بدون هیچ گونه تحریف و پنهان کاری ، بیان کرد ، و اشعار دوره اول شاعری فروغ ، بر حول محور من زنانه ی او چرخید و مسایل جنسی و غریزی را مطرح کرد.
بسامد بالای واژه هایی چون قلب ، عشق ، هوس ، آغوش ، گناه و ... مبانی اندیشه های او را در این دوره مشخص می کند.
می خواهمش در این شب تنها یی
با دیدگان گمشده در دیدار با درد
درد ساکت زیبایی سرشار
از تمامی خود سر شار
البته اینچنین بیان بی پرده ی مسایل غریزی از دیدگاه زن گرایانه ، تا اندازه ای قابل توجیه می باشد. زیرا وقتی که در جامعه ای به تبعیت از فرهنگ غرب زن ، حکم کالا پیدا کرده و وسیله ای است برای ارضای جنسی و امیال مرد ، قیام فردی زن ، جبرا" جنبه ی جنسی خواهد داشت و زنی که می خواهد بدون هیچ اندیشه و بلوغ اجتماعی و فلسفی برای احقاق حق از دست رفته زنان ، بر پا خیزید ، محبور می شود برای ابراز غریزه و احساس خود قیام کند و با جسارت امیال خود را مطرح سازد. بنابر این ، فروغ خویشتنی را بروز می داد که در خلوت و تنهایی خویش بود. زیرا نمی خواست دختر ، همسر و مادری در جامعه ای مرد محور باشد و خواست که صمیمانه و صادقانه ، هویت خود را به عنوان یک زن و یک انسان به اثبات بر ساند.
باز هم قلبی به پایم اوفتاد
باز هم چشمی به رویم خیره شد
باز هم در گیر و دار یک نبرد
عشق من بر قلب سردی چیره شد 1- نخست اینکه او شاعره ای است که آزادانه از معشوق مرد سخن گفته و آن را به طور محسوس 2- به معشوق فردیت بخشید ، زیرا معشوق در شعر فارسی یک موجود جمعی است نه فردی و هویت شخصی نیز دارد.
شاعران زن معاصر و اندیشه های فمینیستی
فروغ فرخزاد
راضیه زواریان
بزرگ بود
و از اهلی امروز بود
و با تمام افق های باز نسبت داشت
و لحن آب و زمین را چه خوب می فهمید
" سهرایب سپهری"
طلوع اندیشه های فمینیستی در شعر فروغ
در ادبیات ما چندین حوزه سکوت وجود دارد که یکی از آنها ، عشق های دنیوی و مسایل جسمانی عشق در شعر زنان است و اولین زنی که توانست در این حوزه وارد شود ، و دیوار این قلعه ی سکوت را فرو ریزد ، همانا فروغ فرخزاد است ، البته قبل از فروغ هم کسانی در این وادی قدم نهاده بودند ، اما هیچ کدام مانند او احساسات درونی و شخصی خود را بیان نکرده است.
در واقع نیما و نگرش نیمایی این فرصت را به زنان هدیه داد تا با صمیمیت و شهامت به جستجوی خود جامعه و جهان بر آیند و از عشق ، تنهایی ، هراس و عاطفه هایی بگویند که رایحه و مشکلی زنانه داشته باشد. زیرا در طول تاریخ تقریبا" هزار ساله شعر فارسی ، سهم زنان شاعر ، از آنها دریغ می بیند و مرد سالاری بر شعر ، سایه اندخته بود.
در دوره ای که زنان در پس پرده های و پرستو ها و حرمسرا ها به سر می بردند و نمی توانستند موجودیت مستقلی داشته باشند ، در فرهنگی که حتی نام زن هنرمند به صراحت بیان می شد و هویت او به همسر و پدر وابسته بود ( زوجه ی میرزا خلیل ، دختر غزالی ) ، در فرهنگی که عجوزه و سوسک همیشه مونث بود و مرد به شیر نر تشبیه می شد ، در جامعه ای که زن جز در نقش مادر و ساقی ، در نقش دیگری ظاهر نشده بود و نقش آرمانی او همیشه خدمت بود ، فروغ با انتشار مجموعه های شعری خود قیامی را جان بخشید که نظام پوسیده مرد سالاری را رسوا می کرد و پرده های سنت را از هم می درید .
فروغ با انتشار اشعار و بیان حرف ها و تجربه های شخصی خود ، عقاید درد ناک و متورم سکوت زن ایرانی را که باعث خفقان او شده بود را گشود و در مقابل سنت مرد سالاری قیام کرد و با بیان اسارت زن ایرانی بر علیه مردان ، عصیان کرد و دیوار های سنت را فرو ریخت . زیرا او مرد را مسبب اصلی اسارت زن می دانست.
بیا ای مرد ، ای موجود خود خواه
بیا بگشای در های قفس را
اگر عمری به زندانم کشیدی
رها کن دیگرم ، این یک نفس را
این شعر ، بانگ و فریاد ی است به سوی همه ی مردان سنت گرای ایرانی که سیاست مردمدارانه را در زندگی پیاده می کنند. دید مردانه نسبت به زن در جامع ی ایران نه برداشتی خصوصی ،
بلکه برداشتی فرهنگی است و ذهنیت جمعی همه ی ماست که بر طبق عادت ، زنان را در محدوده ی خود خواسته ی سنت گرفتار کنیم و آنچه را که خود می خواهیم از آنها انتظار داریم ، نه آنچه که خود زنان طالب آن هستند . حتی فروغ در باره ی انگیزه ی سفر به اروپا می گوید:
" آنچه که مرا به رفتن از اینجا و زندگی در یک کشور بیگانه تشویق و ترغیب می کرد ، فشار زندگی ، فشار محیط، فشار زنجیر هایی که به دست و پایم بسته بود و من با همه ی نیرویم برای ایستادگی در مقابل آن تلاش می کردم ، خسته و پریشانم کرده بود. من می خواستم یک زن ، یعنی یک بشر باشم ، من می خواستم بگویم که من هم حق نفس کشیدن و فریاد زدن دارم".
فروغ خواهان آن بود که محیط اجتماعی طوری شود که زنان همگام با مردان جلو بروند و مثل مردان بتوانند هر آنچه که مایل هستند در شعر بگویند. زیرا شعر فارسی به علت تاریخ مذکری که بر فرهنگ اجتماع حاکم بود ، پیش از فروغ ، شاعره ی عاشق به خود ندیده بود و او به طور صریح برای اولین بار از چهره ی معشوق مردی زمینی سخن گفته است ، و این وجه تازه ی او سر و صداهایی بر انگیخت . طرح مسال معشوق در شعر فروغ از دو نظر حایز اهمیت است:
وارد شعر فارسی کرد.
معشوق من
با آن تن برهنه بی شرم
بر ساق نیرومندش
چون مرگ ایستاد
و اشاره می کند به مردی از قرون گذشته و با تفکری بدوی و سنتی و مرد سالارانه.
معشوق من
همچون خداوندی در معبد نپال...
او انتظار پرستیدن خود
را از من دارد
بیان احساسات و عرایز زنانه در شعر
فروغ در دوره ی نخستین شاعری ، زنی عاطفی و احساساتی و در گیر هیجانات سطحی عشق و نومیدی حاصل از آن بود. حضور فروغ در سال 31 ، با انتشار مجموعه ی " اسیر " حادثه ای در شعر زنانه ی ایران بود. مجموعه ی اسیر حاصل تنش احساسات و هیجان های دختری نوجوان در جامعه ای سنتی است که " عشق " ، به او شهامت " سنت شکنی " داد.
او ارزش های سنتی اجتماعی و مرز بندی های سنتی جنسیت را نادیده گرفت و با ذهنی سر کش از عشقی ممنوع ، در جامعه ای اخلاق گرا و سنتی از تجربه های عاطفی زنانه ، سخن گفت.
( او پس از آشنایی با نیما و شاملو و یافتن راه تازه ای برای بیان اندیشه و دید تازه ای به زندگی ، همچنان که از شعر احساس ، فاصله می گرفت ، به شعر اندیشه نزدیکتر می شد.
ذهن پویا و نو آور فروغ از شعر احساس های زنانه به شعر اندیشه های انسانی و تفکرات اجتماعی رسید. تصاویر تازه اشعار و تخیل اندیشه و احساس زنانه ای که فروغ به آنها جان
می داد ، در واقع نه فقط درک و دریافت زن و شاعر ایرانی بود ، بلکه به دنیای زنان تعلق داشت )
او علیه ارزش های تحمیلی جامعه ، اعتراض کرد. او برای سازگاری با جامعه و قرار داد هایش ، تظاهر نکرد ، زیرا ویژگی شخصیتی شعری فروغ ، تحقق طبیعت خویش بود.به همین
دلیل کشمکشی بین او و دنیای پیرامونش نبود ، زیرا کشمکش ، اجباری است که جامعه از فرد جز آنچه که هست می خواهد و این می تواند عاملی باز دارنده در ارایه ی نهاد هنرمند باشد.
فروغ به این اجبار تن نداد و احساسات و عواطف زنانه ی خود را بدون هیچ گونه تحریف و پنهان کاری ، بیان کرد ، و اشعار دوره اول شاعری فروغ ، بر حول محور من زنانه ی او چرخید و مسایل جنسی و غریزی را مطرح کرد.
بسامد بالای واژه هایی چون قلب ، عشق ، هوس ، آغوش ، گناه و ... مبانی اندیشه های او را در این دوره مشخص می کند.
می خواهمش در این شب تنها یی
با دیدگان گمشده در دیدار با درد
درد ساکت زیبایی سرشار
از تمامی خود سر شار
البته اینچنین بیان بی پرده ی مسایل غریزی از دیدگاه زن گرایانه ، تا اندازه ای قابل توجیه می باشد. زیرا وقتی که در جامعه ای به تبعیت از فرهنگ غرب زن ، حکم کالا پیدا کرده و وسیله ای است برای ارضای جنسی و امیال مرد ، قیام فردی زن ، جبرا" جنبه ی جنسی خواهد داشت و زنی که می خواهد بدون هیچ اندیشه و بلوغ اجتماعی و فلسفی برای احقاق حق از دست رفته زنان ، بر پا خیزید ، محبور می شود برای ابراز غریزه و احساس خود قیام کند و با جسارت امیال خود را مطرح سازد. بنابر این ، فروغ خویشتنی را بروز می داد که در خلوت و تنهایی خویش بود. زیرا نمی خواست دختر ، همسر و مادری در جامعه ای مرد محور باشد و خواست که صمیمانه و صادقانه ، هویت خود را به عنوان یک زن و یک انسان به اثبات بر ساند.
باز هم قلبی به پایم اوفتاد
باز هم چشمی به رویم خیره شد
باز هم در گیر و دار یک نبرد
عشق من بر قلب سردی چیره شد 1- نخست اینکه او شاعره ای است که آزادانه از معشوق مرد سخن گفته و آن را به طور محسوس 2- به معشوق فردیت بخشید ، زیرا معشوق در شعر فارسی یک موجود جمعی است نه فردی و هویت شخصی نیز دارد.