ارسالها: 5,026
موضوعها: 1,467
تاریخ عضویت: Aug 2012
سپاس ها 23583
سپاس شده 24895 بار در 9131 ارسال
حالت من: هیچ کدام
من خودم دوس دارم بنویسم امید ؛ منتها الان دیگه شرایط فرق کرده !
اون زمان فرید بود .. برگشته بود و حسابی جو خوب و توپ بود ؛ ولب الان فرید رفته .. من بدون فرید واقعا نمیتونم تصور کنم که این داستانو ادامه بدم .. ایمان هم که کم میاد و هروقت میاد کارای ناظمی میکنه حتی جواب پ.خ هم نمیده ..
فک نکنم اونم دیگه حوصلشو داشته باشه ..
این کارا برای تابستون بود .. 5 روز دیگه مدرسه ها وا میشن .. دیگه دیر شده :/
از طرفی داستان من به پای اهورا نمیرسه و مخاطبینش کمتره چون اهورا اولا تجربه و دانش نویسندگیش از من بیشتره دوما تمام بچه هارو اورده تو داستانش ولی من نه ..
بیخیال بچه ها . اهورا هم درگیر دانشگاه و این چیزاس زیادی دل به داستان نبندید .. هروقت اپ کرد بخونید ولی سعی کنید کم کم اعتیادتون رو ترک کنید ..
ارسالها: 771
موضوعها: 161
تاریخ عضویت: Nov 2012
سپاس ها 602
سپاس شده 3698 بار در 1586 ارسال
حالت من: هیچ کدام
غزل کمی با سیاست تر رفتار میکرد ! اروم و منطقی تر بود
(((((((((((=
خیلی خوبه ._.
تنکس
ارسالها: 2,280
موضوعها: 1,159
تاریخ عضویت: Jul 2015
سپاس ها 27309
سپاس شده 20176 بار در 8029 ارسال
حالت من: هیچ کدام
06-12-2015، 21:56
(آخرین ویرایش در این ارسال: 06-12-2015، 21:57، توسط sober.)
وقتی داشتم می خوندم حس کردم این دفعه از همیشه کمتره
یه چیز دیگه داستان به مرموزی اولش نیس
معماها و گره ها دارن حل میشن انگار
من هنوزم ارتباط ملی رو با آکادمی نتونستم پیدا کنم
مرسی
خیلی خوب بود(:
ارسالها: 1,114
موضوعها: 326
تاریخ عضویت: Jun 2012
سپاس ها 9487
سپاس شده 15099 بار در 6402 ارسال
حالت من:
خوب بود
ولی هنوزم جاداره. که رمزآلود تر بشه ! ۱: