مشاعره (نسخه دوم)

[ρυяρℓє_ѕку]

رفت از بر من آنکه مرا مونس جان بود

دیگر به چه امید در این شهر توان بود

[Ֆℋ£¥∂α]

دلا دلالت خیرت کنم به راه نجات

مکن به فسق مباهات و زهد هم مفروش

 

[oprah vinfrey]

شب عید است ویار از من چغندر پخته میخواهد
گمانش میرود که من گنج قارون زیر سر دارم

[있آرتمیس있]

میانِ خاک و خون شادی که جوید؟
ترا عاقل درین معنی چه گوید؟

[خخخخ]

دل که از ناوک مژگان تو در خون می گشت
باز مشتاق کمانخانه ابروی تو بود

[있آرتمیس있]

درختی كز جوانی كوژ برخاست چو خشك و پیر گردد كی شود راست؟

[خخخخ]

تا توانی دلی به دست اور
دل شکستن هنر نمی باشد

[있آرتمیس있]

دوباره (د)!؟!؟!
امممممممم

اهان


در شبی پر ستاره و آرام دختری در عذاب می میرد

دختری در عذاب تنهایی غرق در التهاب می میرد

[خخخخ]

دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سروسامان که مپرس

ایندفه س=))

[oprah vinfrey]

ساقیا بده جامی زان شراب روحانی
تا دمی براساییم زین حجاب جسمانی