12-09-2015، 17:00
رفت از بر من آنکه مرا مونس جان بود
دیگر به چه امید در این شهر توان بود
دیگر به چه امید در این شهر توان بود
|
مشاعره (نسخه دوم) |
||||||||||||||||||||||||||||||||
12-09-2015، 17:00
رفت از بر من آنکه مرا مونس جان بود
دیگر به چه امید در این شهر توان بود
13-09-2015، 17:26
دلا دلالت خیرت کنم به راه نجات
مکن به فسق مباهات و زهد هم مفروش
14-09-2015، 19:53
شب عید است ویار از من چغندر پخته میخواهد
گمانش میرود که من گنج قارون زیر سر دارم
14-09-2015، 20:06
میانِ خاک و خون شادی که جوید؟
ترا عاقل درین معنی چه گوید؟
14-09-2015، 21:32
دل که از ناوک مژگان تو در خون می گشت
باز مشتاق کمانخانه ابروی تو بود
14-09-2015، 21:43
درختی كز جوانی كوژ برخاست چو خشك و پیر گردد كی شود راست؟
14-09-2015، 21:56
تا توانی دلی به دست اور
دل شکستن هنر نمی باشد
14-09-2015، 22:05
دوباره (د)!؟!؟!
امممممممم اهان در شبی پر ستاره و آرام دختری در عذاب می میرد دختری در عذاب تنهایی غرق در التهاب می میرد
14-09-2015، 22:51
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سروسامان که مپرس ایندفه س=))
14-09-2015، 23:46
ساقیا بده جامی زان شراب روحانی
تا دمی براساییم زین حجاب جسمانی
| ||||||||||||||||||||||||||||||||
|
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه) | |||||||
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|