04-09-2015، 16:41
ایالات متحده امریکا به دلیل دوری از سایر قاره ها تا مدت ها سیاست های منزوی گرایانه ای را در مورد سایر کشورهای دور دست اتخاذ می کرد. اما در جنگ جهانی اول عوامل مختلفی سبب شد تا ایالات متحده به نفع متفقین به دول متحد اعلان جنگ دهد. این مشارکت آمریکا در جنگ جهانی اول به شدت منجر به تقویت دول متفق شد و سبب شد تا آنها بتوانند ماشین جنگی آلمان را متوقف کنند و سرانجام آن را شکست دهند. بعدها به دلیل آنکه آلمان نازی هیچگاه به آمریکا اعتماد نداشت آن را به عنوان دشمن در هر جنگ احتمالی با کشورهای اروپایی به حساب می آورد. بدین جهت آلمان از اواسط دهه 1930 طراح هایی را برای حمله به خاک اصلی ایالات متحده در نظر داشت. این طرح ها هم شامل حملات دریا پایه ، هم هواپایه و هم زمین پایه بودند. تا پیش از شروع جنگ جهانی دوم عمده این طرح ها بیشتر تفکرات و آزمایشات متخصصان آلمانی بودند که در عمل به مرحله تولید نرسیده بودند. اما با شروع جنگ و به خصوص با درگیر شدن ایالات متحده آمریکا در جنگ جهانی دوم طرح های حمله به خاک اصلی آمریکا اولویت بیشتری به خود گرفت و برخی نمونه ها حتی تا مرحله تولید نیز پیش رفتند. به طور حتم می توان گفت که این طرح ها لبه تکنولوژی آن روز دنیا بودند و حتی امروزه نیز کشورهای معدودی در جهان هستند که به آن سطح از تکنولوژی رسیده باشند.
طرحی گرافیکی در مورد گونه ای نادر از هواپیمای Me 264 از پروژه آمریکا بامبر
پروژه آمریکا بامبر (Amerika Bomber) یکی از طرح های پیشگیرانه وزارت هوانوردی رایش برای بدست آوردن بمب افکن های استراتژیک برای لوفت وافه بود که بتواند خاک ایالات متحده را از آلمان هدف قرار دهد. طرح های ابتدایی تا سال 1938 آماده شده بود ولی تا سال 1942 به دفتر هرمان گورینگ فرمانده نیروی هوایی رایش برای تایید راه نیافت. پیشنهادهای متعددی در این طرح گنجانده شده بود که موثر ترین آنها استفاده از یک بمب اتمی برای حمله بود. بطور همزمان با این امر ساخت بمب اتمی توسط ورنر هایزنبرگ در حال انجام بود و امیدها بر این بود که این بمب به وسیله یکی از طرح های مورد بحث بر سر ایالات متحده فرود آید. بمب اتمی آلمان هیچ گاه ساخته نشد و سلاح موثری برای طرح بمباران ایالات متحده بدست نیامد. سرانجام به علت هزینه های بالا و از بین رفتن شدید قدرت تولید هوانوردی آلمان بعد از 1942 ، این طرح ها به تدریج کنار گذاشته شد.
ورنر هایزنبرگ مسئول ساخت بمب اتمی رایش در پاسخ به آلبرت اشپیر وزیر تسلیحات آلمان در مورد اندازه بمب اتمی پاسخ داد که این بمب می تواند به اندازه یک آناناس باشد
مطابق گفته های آلبرت اشپیر وزیر تسلیحات آلمان نازی در کتابش با نام Spandau: The Secret Diaries آدولف هیتلر از ایده آتش زدن نیویورک بسیار راضی به نظر می رسید. در سال 1937 ویلی مسراشمیت امیدوار بود تا با نشان دادن پیش نمونه هواپیمای مسراشمیت Me 264 به هیتلر که برای رسیدن به آمریکای شمالی طراحی شده بود، برنده یک قرارداد پر سود شود. در 8 جولای بعد از حدودا دو سال از درگذشت یک از مهمترین حامیان بمباران استراتژیک در آلمان و فرمانده لوفت وافه به نام ژنرال والتر وور و هشت ماه پس از برنده شدن جایزه وزارت هوانوردی رایش برای قرارداد طراحی هینکل He 177 به عنوان تنها بمب افکن عملیاتی سنگین در طول جنگ، هرمان هورینگ فرمانده لوفت وافه در یک سخنرانی اعلام داشت که :
من به شدت نیازمند بمب افکن هایی با توانایی پرواز به نیویورک و حمل حدود 5 تن بمب هستم. من از تصاحب چنین بمب افکن هایی بسیار خوشحال خواهم شد چنین چیزی زبان متکبرین را در آن سوی دریاها بند خواهد آورد.
رایش مارشال هرمان گورینگ فرمانده لوفت وافه در بازدید از نمونه اولیه هواپیماهای دوربرد 1943
هیتلر نیز بین نوامبر 1940 تا می 1941 درخواست خود را برای ساخت بمب افکن های با برد زیاد که با استفاده از جزایر آزور بتوانند بر علیه ایالات متحده دست به عملیات بزنند بیان کرد. در آن زمان تنها راه رسیدن به چنبن مقصودی استفاده از جزایر آزور پرتقال برای سوختگیری مجدد جهت رسیدن به آمریکا بود. تا سال 1943 پرتقال به کشتی ها و زیردریایی های آلمانی اجازه سوختگیری را می داد ولی از آن به بعد این جزایر در خدمت بریتانیا و متفقین بودند.
در سپتامبر 1940 در پاسخ به درخواست ها برای طراحی این هواپیماها تولید کنندگان اصلی هواپیما در آلمان مانند مسراشمیت، یونکرس، فوکه ولف و برادران هورتن دست به اقدام زدند. مورد پیشنهادی هینکل با نام He 277 اندکی بعد از فوریه 1943 به وزارت هوانوردی رایش تحویل داده شد.
هینکل He 277 نمونه تولیدی برای پروژه آمریکا بامبر
پروژه آمریکا بامبر در 27 آوریل 1942 تکمیل شد و در 12 می به تایید رایش مارشال هرمان گورینگ رسید. نسخه ای از این طرح 33 صفحه ای توسط یک تارخ دان آلمانی به نام اولاف گرولر در پوتسدام پیدا شد. ده کپی از آن گرفته شد که شش کپی آن به ادارات مختلف لوفت وافه تحویل داده شد و چهار کپی از آن نیز برای رزرو نگه داشته شد. این طرح به طور خاصی بر استفاده از جزایر آزور برای سوختگیری و چک در طول مسیر بنا نهاده شده بود. اگر از آن جزایر استفاده می شد این امکان وجود داشت که با هواپیماهای هینکل He 277 یونکرس Ju 390 و مسراشمیت Me 264 بتوان با محموله هایی به وزن های 3 تن، 5 تن و 6.5 تن به آمریکا رسید. با اینکه آشکار بود که هدف این برنامه تنها یک حمله ساده به خاک ایالات متحده باشد ولی به نظر می رسید که نازی ها اهداف فرعی دیگری نیز برای این منظور در نظر گرفته باشند. بر طبق گفته های برخی تارخ نگاران، هیتلر امکان حملات مستمری را از یک پایگاه زمینی به ایالات متحده بررسی می کرد که آمریکا را مجبور به ساخت تعداد زیادی از سلاح های ضد هوایی و هواپیماهای رهگیر در خاک خود می کرد. این به نوبه خود ایالات متحده را وادار به خروج بسیاری از تجهیزات و هواپیماهای خود از خاک بریتانیا می کرد که در نتیجه حملات هوایی آلمان به خاک بریتانیا تسهیل و با مقاومت کمتری روبرو می شد.
طرح فوکه ولف برای پروژه آمریکا بامبر
در ارتباط با همین طرح سرفرماندهی ورماخت در می 1942 با نام فیلدمارشال ارهارد میلش نظرات ژنرال اکارد فریر فون گابلنز را در مورد هواپیماهای انتخابی برای ماموریت آمریکا بامبر که در آن زمان شامل Me 264 ، Fw 300 و Ju 390 بودند جویا شد. فون پابلنز نظراتش را این چنین بیان کرد:
در مسافت های زیر 10000 کیلومتر یونکرس شش موتوره بهتر از مسراشمیت عمل می کند. هواپیمای Me 264 نمی تواند برای ماموریت های عبور بدون توقف از آتلانتیک برای بمباران آمریکا از خاک اروپا استفاده شود ولی می تواند در همکاری با زیردریایی های تانکر کریگزمرین برای گشت های برد بلند در سواحل شرقی ایالات متحده بکار گرفته شود.
هواپیمای مسراشمیت Me 264 یکی از نمونه های دوربرد آلمان نازی
بیشتر این پیشنهادات بر پایه طراحی های معمول در هواپیماهای بمب افکن سنگین آن روزگار متحدین بنا شده بودند و پیکره بندی و توانایی های مشابهی با آنها داشتند. بسیاری از طرح های توسعه داده شده از همین مدل های معمول در خدمت لوفت وافه بودند که نوآوری هایی را نیز به همراه داشتند. سرانجام باقی نمونه های کنار گذاشته شدند و رقابت نهایی ببین مسراشمیت و یونکرس انجام شد.
نقشه ای متعلق به سال 1943 در مورد مقایسه برد انواع مختلف هواپیماهای دوربرد پروژه آمریکا بامبر
سه پیش نمونه از Me 264 ساخته شد ولی در نهایت این Ju 390 بود که برای تولید انتخاب شد. یک جفت از هواپیماهای Ju 390 قبل از کنسل شدن برنامه ساخته شدند. بعد از جنگ چندین نویسنده ادعا کردند که نمونه دوم یونکرس توانسته بود با یک پرواز دوربرد بر فراز آتلانتیک در اوایل 1944 به 20 کیلومتری سواحل شمال شرقی ایالات متحده برسد. به علت مشکلاتی که موتورهای پیستونی 1500 کیلوواتی در آن زمان داشتند هر دو طرح یونکرس و مسراشمیت به جای ترکیب چهار موتور از شش موتور نیز استفاده می کردند. طول بال های طرح هینکل که در 23 جولای 1943 تایید شده بود 45 متر و در طرح مسراشمیت 47 متر بود. موتورهای متنوعی نیز برای این طرح ها تدارک دیده شده بود که برخی شامل BMW 801E و Ju Jumo 222 با آرایش های مختلف بودند.
هواپیمای Ju 390 مجهز به شش موتور BMW 801E
یکی از ایده های مشابه با ایده Mistel-Gespann طرح حمل یک هواپیمای دورنیر Do 217 توسط یک هواپیمای هینکل He 177 که از یک موتور اضافی رمجت لورین استفاده می کرد بود. این پروژه با نام مستعار پروژه کول (Huckepack Projekt) شناخته می شد.
برای Do 217 این یک پرواز یک طرفه به شمار می آمد. هواپیما در برگشت در آب های نزدیکی سواحل آمریکا غرق می شد و خدمه توسط یک زیردریایی که منتظر آنها بود نجات می یافتند. هواپیماها در یک تست پس از اینکه به اندازه کافی دور شدند به علت کمبود سوخت و گم کردن پایگاه قادر به ادامه تست نشدند. پس از تصرف سواحل توسط متفقین و بیشتر شدن مسافت، پروژه کنسل شد.
پروژه میستل در سوار کردن یک هواپیما بر روی هواپیمای مادر
پروژه دیگری نیز توسط دایملر بنز برای یک ناوهواپیمابر عظیم مطرح شد که به علت همکاری نکردن لوفت وافه و کریگزمرین این طرح نیز کنار گذاشته شد.
طرح هایی نیز از سوی برادران هورتن معرفی شد که نمونه ای از هواپیمای بال پرنده Ho XVIII یکی از مهمترین آنها بود. این هواپیما با کمک شش موتور توربوجت و طرح بال پرنده که از روی طرح Ho X مشتق شده بود یکی از هواپیماهای دوربرد پروژه آمریکا بامبر به حساب می آمد.
طرح گرافیکی هواپیمای برادران هورتن با نام Ho XVIII بر فراز نیویورک، یک بال پرنده مجهز به 6 موتور جت
کمپانی آرادو نیز هواپیماهای بمب افکن دوربرد با موتور جت را پیشنهاد داد که مهمترین آنها Arado E.555 بود.
طرح گرافیکی آرادو E.555 در پرواز دوربرد
یکی دیگر از هواپیماهای این شرکت با نام Arado AR-234 Blitz به عنوان یک بمب افکن دور برد توانست تا آخرین ماه های جنگ، لندن را بدون هیچ مزاحمتی از سوی هواپیماهای دشمن بمباران کند.
هواپیمای آرادو AR-234 با دو و چهار موتور جت اولین بمب افکن جهان با موتور جت بود
یکی از طرح هایی که در مورد بمباران بسیار دوربرد مورد توجه قرار گرفت طرح راکت های بالدار بود. یکی از شناخته شده ترین این موارد موشک زیر مداری بمب افکن سرنشین دار با نام پرنده نقره ای یا Silbervogel بود که توسط اوگن سنگر پیش از شروع جنگ جهانی دوم طراحی شده بود. این راکت از یک پیشران با سوخت مایع قدرت می گرفت.
راکت سرنشن دار موسوم به پرنده نقره ای حامل بمب که در ارتفاع بالا اقدام به پرتاب می کرد
قرار بر این بود که این راکت بتواند محموله ای به وزن 4 تن را به اتمسفر برساند و با حرکت کردن در فضای بالا، آن را بر روی خاک ایالات متحده فرود آورد و خود راکت در ادامه گلاید کردن خود با طی مسافتی بالغ بر 24 هزار کیلومتر در خاک امپراتوری ژاپن فرود بیاید. طرح سنگر با مخالفت وزارت هوانوردی رایش مواجه شد و طرح کنسل شد. با اینکه محاسبات بعد از جنگ نشان داد که سنگر در محاسبات ورود دوباره راکت به زمین مقدار حرارت وارد شده به راکت را اشتباه حساب کرده بود ولی طرح او مبنای اولیه فرستادن راکت های حامل سرنشین و محموله به فضا بود و موجب پیشرفت این قسمت از تکنولوژی فضانوردی شد.
نمای شماتیک از اجزای داخلی پروژه پرنده نقره ای
پروژه های راکتی A4b و A9 که از موشک V-2 مشتق شده بودند نیز در انتهای جنگ در سال های 1944 و 1945 در مرحله تست قرار داشتند و موشک ICBM دو مرحله ای A9/A10 Amerika-Rakete در مرحله طراحی اولیه قرار داشت. شروع این طرح ها با طراحی موشک V-2 به عنوان اولین موشک بالستیک جهان آغاز شد و در ادامه ورنر فون براون و همکارانش دست به افزایش برد این موشکها زدند و مدل A4 با افزایش برد این موشک بدست آمد. در A4b برد بدست آمد ه به حدود 700 کیلومتر می رسید. این موشک قرار بود که بتواند از یک محفظه که به دنبال یک زیردریایی کشیده می شد قادر به پرتاب باشد. بدین صورت که با رسیدن به موقعیت شلیک محفظه در حالت نشانه گیری به هدف به صورت زاویه دار در می آمد و موشک از آن شلیک می شد. دو تست آن در 27 دسامبر 1944 و 24 ژانویه 1945 انجام شدند که آزمایش دوم موفقیت آمیز بود و موشک توانست با باله های هدایت کننده دیوار صوتی را بشکند و به سرعت 4 ماخ برسد.
همچنین موشک دو مرحله ای A9/A10 نیز با همین قصد ولی با شلیک مستقیم از خاک آلمان طراحی شد. شروع کار طراحی آنها از 1940 آغاز شد و قرار بر این بود که برای مرحله اول از 4 موتور موشک A4 استفاده شود. بدین وسیله تراست ایجاد شده به 180 تن می رسید اما در ادامه کار استفاده از یک موتور عظیم با توان تولید تراست 200تن مد نظر قرار گرفت. طراحی نهایی بوستر A10 با ارتفاعی نزدیک به 20 متر با سوختی از گازوئیل و اسید نیتریک می توانست در طی 50 ثانیه سوزش به سرعت 4300 کیلومتر بر ساعت و ارتفاع 400 کیلومتر برسد و آنگاه موتور مرحله دوم آن روشن شود. به دلیل آنکه در بردهای بالا خطای شلیک این موشک با سیستم های هدایتی موشک V-2 بسیار بالا می رفت تصمیم گرفته شد با کمک امواج رادیویی که از زیردریایی های آلمانی به موشک فرستاده می شد خطای برخورد آن کاهش یابد.
طرح گرافیکی موشک دو مرحله ای A9/A10 موسم به آمریکا راکت
با این حال هیچ کدام از این طرح ها برای رسیدن به خاک ایالات متحده فرصت تکمیل شدن و پرتاب را پیدا نکردند.
پروژه دیگری که در نیروی دریایی آلمان نازی برای حمله به خاک ایالات متحده در حال برنامه ریزی و تست بود استفاده از موشک های V-2 برای پرتاب از زیردریایی بود که می توانست از زیر آب اقدام به شلیک موشک کند و خود نیز به سلامت از خطر بگریزد.
در طی آزمایش های اولیه راکتهایی با موفقیت از زیردریایی پرتاب شد و امکان پرتاب موشک نیز بررسی شد و با موافقت مقامات بالاتر باقی این تست ها نیز در حال انجام بودند که با فشار بیشتر جنگ و ورود متفقین به نرماندی و فشار شدید اتحاد شوروی از سمت شرق و بمباران های بی وقفه کارخانه های آلمان تست های بیشتر و تکمیل پروژه کنار گذاشته شد و طرح شلیک موشک از زیردریایی نیز کنسل شد
پرتاب راکت از زیردریایی آلمان نازی
در برنامه حمله لیست 21 هدف نظامی مهم در آمریکای شمالی وجود داشت. بسیاری از این اهداف قابلیت بقای کمی در برابر بمباران های متداول جنگ جهانی دوم داشتند. 19 هدف در ایالات متحده قرار داشت، یکی از اهداف در ونکوور کانادا بود و هدف آخر نیز در گرین لند قرار داشت. تقریبا همه این اهداف کمپانی های ساخت قطعات هواپیما بودند و هدف اصلی حملات از بین بردن و تضعیف صنعت تولید هواپیمای ایالات متحده بود.
بر طبق اظهارات سازمان اطلاعات بریتانیا از یکی از زندانیان جنگی آلمانی شنیده شده بود که مسافرت هوایی عادی بین آلمان و ژاپن برای نقل و انتقال مقامات بلند پایه برقرار بود و این مسافرت ها به وسیله هواپیماهای مسراشمیت Me 264 و احتمالا یونکرس Ju 390 انجام می شد.
پوستری در رابطه با پرواز هواپیمای Ju 390 به سوی امپراتوری ژاپن
برای مقایسه باید بدانید که فاصله بین فرانکفورت در آلمان و توکیو در ژاپن در حدود 9160 کیلومتر می شد در حالی که فاصله بین نیویورک و پاریس در حدود 5840 کیلومتر بود که خلبان برای بازگشت بدون سوختگیری مجدد باید این مقدار را دوبرابر به حساب بیاورد و مقدار نهایی 11680 کیلومتر می شد. با استفاده از بمب افکن های معمولی ریسک پذیرش خطر از بین رفتن بمب افکن قابل قبول نبود. بدون داشتن سلاح هسته ای، برای چنین بمب افکن هایی که باید بتواند مقدار سلاح موثری حمل کند این چالش های مهندسی به شدت وجود داشت. در واقع حتی اگر هیتلر وقت و سرمایه بیشتری را نیز صرف این پروژه ها می کرد باز هم بدون استفاده از یک سلاح موثر مانند سلاح های هسته ای امکان تاثیر گذاری زیاد این هواپیماها بر نتیجه جنگ بسیار ناچیز بود.
در بمبارانی که در اواخر سال 1944 میلادی توسط بریتانیا انجام شد یکی از نمونه های مسراشمیت دورپرواز از بین رفت
هیتلر بیشتر زمان و منابع خود را صرف پروژه هایی می کرد که به نظر او معجزه گرتر، هیجان انگیز تر و جدیدتر بودند ولی امکان موفقیت آنها کمتر بود. بسیاری از آنها بسیار گران و بلندپروازانه بودند و به سرعت کنار گذاشته می شدند. بسیاری از دستاوردهای این پروژه ها بعد از مدتی از جنگ از سوی دول متفق پیگیری شدند و به سرانجام رسیدند. بطوری که بسیاری از وسایل هوافضایی که هنوز هم استفاده می شوند ریشه در آلمان نازی دارند.
deserthawk
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://www.military.ir/