مقدمه
تعطیلات تابستونی داستان دختری به اسم املیاست که بعد از فوت مادرش مجبور میشه با پدر ناتنیش زندگی کنه
پدر ناتنیش ادم کلاهبردارو بدجنسی بوده که املیارو مورد اذیت و ازار قرار میده
به خاطر افت درسی خانوم مدیر برای اون یه شرطی میزاره ولی...درضمن فک نکنید داستانش برای بچه هاست
توی داستان اتفاقات جالبی برای املیا می افته
پدر ناتنیش ادم کلاهبردارو بدجنسی بوده که املیارو مورد اذیت و ازار قرار میده
به خاطر افت درسی خانوم مدیر برای اون یه شرطی میزاره ولی...درضمن فک نکنید داستانش برای بچه هاست
توی داستان اتفاقات جالبی برای املیا می افته
نویسندگانــ ._.
دام دارا دااام
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
♪Rιнαηηα♪
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دختری از جنس یخ
کاراکتر ها
املیا:دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
پدر ناتنی:دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
عمه های بدجنس(اسپانچ و اسپایکر)دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
عمه های بدجنس(اسپانچ و اسپایکر)دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
مادر املیا دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
مایکل(جناب نخبه) دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
جلد کتاب
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
زنگ مدرسه خورد این آخرین روز بود سه ماه بدون درس مشق برای بچه ها اما برای من شاید برعکس بود
چن سالی هس ک مادرم مرده و من پیش پدر ناتنیم زندگی میکنی حتی اسم اون و نمیشه پدر هم گذاشت
حداقل اگ میرفتم مدرسه تا ساعت چهار ریختشو نمیدیدم
همیشه تلقین کردم ک میتونم باهاش زندگی کنم ولی تا چقد؟..
بعضی وقتا به فکرم میزنه که همه چیو ول کن زندگی درس برگردم جای اولی که بودم پیش مادرم
ولی انگار یه چیزی مانع میشه
پدرم یه علافه ک همش رو مبل میشینه و تلویزیون میبینه اکثر موقع ها گرسنه می خوابم
اون منو به چشم یه کلفت میبینه اگه کارایی ک میگه انجام ندم منو میزنه
درست حدس زدین اون یه روانیه :|
معلوم بود ک از اولشم به خاطر پول با مامانم عروسی کرد
مامانم هیچ بیماری نداشت سالم بود تا اینکه یه روز وقتی از مدرسه برگشتم دیدم صدای نکره ی اون کل خونرو ور داشته با مامانم دعواش شده بود
سر سند یه میلیاردی
مرتیکه موزی می خواس اونو از چنگ مامانم در بیاره ولی مامانم نمیزاشت تا اینکه فردا صب وقتی رفتم بالای سر مامانم
اون مرده بود قلبش نمیزد
همین...تموم شد
از همون روز کلفتی من شروع شد
شدم زیر دسته اون یارو
همیشه ناهار غذای حاضری بود اون هیچچ پولی از خودش نداشت تمام مدت از پولای مامانم خرج میکرد مادرم میگف پدر خودت وقتی دو ساله بودی مرد به نظرم مرد خوبی بود
چن ماهی گذشت هر روز بدتر از دیروز دیگ غذایی هم در کار نبود مدتا بود نمره های درسیم بد شده بود معلما میگفتن باید باهات خصوصی کار کنیم اون سالم دووم اوردم خیلی بود با کدوم پول معلم خصوصی بگیرم
هر پولیم قایم میکردم اون ور مییداشتو باهاش میرف خوش گذرونی
پارسالم کتابامو فروختم تا بتونم امسال کتاب جور کنم
وظیفم این بود وقتایی ک بیرونه چیزایی که کوفت کرده بودو جمع کنم و همه جا مرتب باشه اخه شاهزاده می خوان بیان -__-
یه روزم شنیدم وقتی با تلفن حرف میزد می خواس این خونرو بفروشه معلوم نبود سرنوشت من چی میشد شاید پرورشگاه
هوف اگ دوس داشتین ادامشو تایپ میکنم فک نکنم زیاد استقبال شه حالا ک می خونم چرت به نظر میاد
ولی حالا میفهمم (دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[b]×WrOnG TuRn×[/b] )
موقع نوشتن دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
آکادمـی ومپــایــرز | vampires Academy
چی میکشه
خدا قوت برادر...