دختر : عشقم می خوام یه چیزی بگم
ولی قول بده که عصبانی نشی .
پسر : باشه ... بگو ...
دختر : داداشم هفته پیش خواهرتو
دیده و خیلی خوشش اومده ...
و میخواد که باهاش حرف بزنه ...
پسر : چیییی؟؟؟؟ غلط کرده .
استخوناشو خورد میکنم ..
دندوناشو می ریزم تو حلقش . اون کی
باشه که به ناموس من نگاه کنه؟؟ !!
به چه حقی می خواد دستشو بگیره؟؟
دختر : میشه دستمو ول کنی؟؟؟ لطفا " ؟؟؟
پسر : چراا؟؟؟
دختر : چون توام الان دست ناموس
داداشمو گرفتی ...
منو فراموش کن و برو مواظب ناموست
باش و به ناموس بقیه کاری نداشته باش.
***
.اینجاست که میگن " روشن فکری " برای دختر غریبست و به ناموس خودت که میرسی " فردیــن " می شی