02-08-2015، 17:19
"بالا آمدن سطح دریاها، توفانهای بزرگتر، از بین رفتن محصولات و خشک شدن زمینهای کشت؛ به راستی تغییر آب و هوا چگونه نظم جهانی و نظم سیاستهای قدرت را تغییر میدهد؟"
به گزارش ایسنا ، کیث جانسون، خبرنگار ارشد فارین پالسی در حوزه انرژی در تحلیلی مینویسد: « درست یک قرن پیش هالفورد مکیندر، جغرافیدان انگلیسی در سخنرانی در "انجمن سلطنتی جغرافیا" اصول قوانین و مقررات جدیدی را که به "ژئوپولتیک" معروف شد، مطرح کرد. او به سادگی گفته بود که روابط بینالمللی با تلاقی جغرافیای طبیعی غیرقابل تغییر با تغییرات سیاستهای انسانی معنی میشود. او گفته بود: در این موازنه تنها یک امر ثابت وجود دارد؛ جنبشهای اجتماعی زمانهای مختلف، اساسا در ویژگیهای فیزیکی و طبیعی مشابه رخ میدهند.
اما در اینجا یک مساله وجود دارد؛ امروزه کلمه "ژئو" به معنای زمین در واژه "ژئوپولتیک" در حقیقت در حال تغییر است و بر سر یکی از اصول اساسی که در 100 سال گذشته سیاست خارجی در آمریکا، اروپا و آسیا را رهبری کرده، کلاه میگذارد. اقیانوسها و جزایر در جاهایی پدیدار میشوند که پیش از آن در آنجا نبودند، خطوط ساحلی که زمانی تغییرناپذیر و ثابت بودند با فروپاشی مواجه شده و زمینهایی که پیشتر حاصلخیز بودند به زمینهای خشک و بایری تبدیل شدهاند. در نتیجه هنگامی که هر دو بخش موازنه ماکیندر دائما در حال تغییر هستند، چه کاری باید انجام دهیم؟
البته کشورها و امپراتوریها به مرور زمان از تاریخ محو شده و البته تغییرات طبیعی سریع نیز رخ داده است. بشر نیز به صورت تعمدی جغرافیای طبیعی جهان را طی قرنها به صورت چشمگیری تغییر داده است. اما تماشای کامل کشورهایی که در زیر آبها غرق میشوند، تجربه تازه و جدیدی است.
تغییرات امروزه که در دهههای آتی نمایانتر خواهند شد، هم "طبیعی" و هم "ساخته شده" خواهند بود. آنها دورنمای بی ثباتی را به وجود آوردهاند که خبر از یک انقلاب نامعلوم میدهد که بر روی شیوهای که کشورها با یکدیگر و با جهان اطراف خود ارتباط برقرار میکنند، تاثیر میگذارد. در واقع این مساله این قدرت را دارد تا هر چیزی را از قوانین بینالمللی گرفته تا ایجاد ارتشهای جهان تغییر دهد.
این تغییر ژئوپلتیکی در دریای چین جنوبی مشهودترین است؛ کانونی که چین سلطه طلب در حال حاضر با همسایگان نگرانش و سلطه گسترده آمریکا رو در رو شده است. تقریبا این منطقه به تنهایی شاهد تغییرات غیرعمدی آب و هوا با تغییرات ژئوپلیتیکی به شدت "ساخته شده" و "عمدی" است. در اینجا سطح دریا تقریبا سالانه یک سانتی متر بالا میآید که تقریبا سه برابر میانگین جهانی است و تبادلات تجاری اقیانوس آرام که قرنها میزان قدرتها را تعیین میکرد، از قدرت بی سابقهای برخوردار شده است.
در حال حاضر موجها و آبهایی که به سمت غرب هستند، نابود کردن کشورهای کوچکی همچون "تووالو" و جزایری همچون "مارشال" را تهدید میکنند. بسیاری از دانشمندان معتقدند افزایش میزان رطوبت در هوای غرب اقیانوس آرام نیز طوفانهای استوایی همچون طوفانهایی که دائما فیلیپین را در هم میکوبد، افزایش میدهد.
در بالای این تغییرات غیرطبیعی، تغییرات ژئوپلتیکی شدید و مصنوع انسان وجود دارند. چین (و در حد کمتر ویتنام) در سال گذشته میلادی کمپین بی سابقه ساخت جزایر خارج از صخرههای آبی را آغاز کرده، دست به لاروبی زده و میلیونها تن خاک را تلنبار و میلیاردها دلار هزینه کرده تا کاملا از ادعای خود که تا چند وقت اخیر بسیار ضعیف و کمرنگ بود، حمایت کند. چین به لطف این تلاشهای آباد سازی حتی اگر قانونی هم نباشند، به صورت اساسی جزایر "اسپارتلی" و "پاراسل" را توسعه داده و به طور چشمگیری مرزهای چین را صدها مایل از ساحلش گسترش داده است.
این زورآزمایی در حال حاضر برای کشورهای جنوب شرق آسیا و وزارت دفاع آمریکا یک هشدار است. آمریکا در جریان بازنگری موضعاش و حضور پررنگتر در آسیا، در تلاش است تا به طور ویژه دریای چین جنوبی را در محور توجهات خود قرار دهد؛ تلاشی که شامل تقویت هر چه بیشتر ائتلافهای نظامیاش با استرالیا، فیلیپین و ژاپن و همچنین روابط نزدیکتر با ویتنام است. در همین حال اقدامات چین به صورت بالقوه مفهومهای بسیار گستردهای برای قوانین بینالمللی دارند: صخرههای آبی، صخرهها و جزایر هر یک منافع مختلف بسیاری برای مالکان خود به همراه دارند و مسائل مربوط به حاکمیت و عنوان میلیاردها بشکه نفت، تکلیف را مشخص میکنند. با توجه به اینکه پستهای دیدبانی چین به صورت قانونی جزایر را تحت کنترل دارند، پکن میتواند صدها متر مربع از آبهای غنی از انرژی را که در حال حاضر دیگر کشورها ادعای مالکیت بر آنها را دارند، تصرف کند.
تحولات در اینجا و نقاط دیگر همچنین ارتشهای سراسر جهان را وادار میکند تا خودشان را به صورت کلی تغییر دهند. در حقیقت توجیه رسمی چین برای ساخت حریم هوایی 10 هزار فوتی خود در وسط یکی از شلوغترین مسیرهای تجاری جهان این بود که باید به طوفانهای شدیدتر و دیگر بلایای مربوط به آب و هوا واکنش بهتری نشان دهد. به معنای دیگر کلمه تنها کابوس تغییرات آب و هوایی در غرب اقیانوس آرام به رهبران چین این بهانه را داد تا حقایق ژئوپلیتیکی خودشان را به وجود آورده و فرصتهای ژئوپلتیکی خود را جلا دهند. به علاوه کمکهای بشر دوستانه و واکنش به بلایای طبیعی به ماموریتهای بسیار مهمی برای ارتشهای سراسر جهان از جمله ارتشهای آمریکا، انگلیس و استرالیا تبدیل شده است. آمادگی برای واکنش نشان دادن به بلایای طبیعی گسترده، تصمیمها را درباره اینکه چه پلتفورمهایی باید ساخته شوند، این پلتفورمها را باید در کجا مستقر کرد و چه نوع نیرویی برای نیروهای اعزامی به مناطق مستعد بلایای طبیعی مناسب هستند، به وجود میآورد و این در حالی است که این ماموریتهای جدید بار مسئولیت این نیروها را بیشتر از پیش میکند.
به طور مثال نیروی دریایی استرالیا تنها با هدف شرکت در ماموریتهای بشر دوستانه، بزرگترین کشتیهای جنگی آبی-خاکی خود را میسازد. همزمان با اینکه چین 10 سال پیش به دنبال سونامی اقیانوس هند از این رنجش و آزردگی درس گرفت، کشورهایی همچون آمریکا که ابزارهای لازم برای واکنش سریع به این بلایای طبیعی را دارند میتوانند برای چندین سال پاداشهای ژئوپلتیکی به دست آورند.
در سوی دیگر جهان، تغییرات آب و هوا در قطب شمال شکاف ایجاد کرده و احتمال دوران جدیدی از درگیریهای بالقوه میان روسیه، آمریکا و حتی کشورهای آتی قطب شمال را که در وهله اول در اینجا هیچ کاری نداشتند همچون چین افزایش میدهد. در حال حاضر یخ ذخایر گسترده گاز طبیعی و نفت که زمانی غیر قابل دسترس بودند در حال آب شدن است، کشورهای سراسر جهان در تلاشند تا مناقشات مرزی مسکوت را حل کنند و چارچوب جدیدی را برای هم زیستی بینالمللی در جایی که قبلا حائز اهمیت نبود، ایجاد کنند.
این دورنمای در حال تغییر تنها درباره تلاشی برای به دست آوردن منابع نیست بلکه گاهی اوقات درباره رقابت برای باقی ماندن است. دلتاهای رودهای نیل و گنگ در معرض تهدید تاثیرات ناخوشایند بالا آمدن سطح آب دریا و افزایش میزان شوری قرار دارند. این مساله نه تنها سبب میشود تا میلیونها تن بیخانمان شوند بلکه تنفس روزانه آنها را نیز به خطر میاندازد. تا اواسط قرن جاری میلادی بیش از 20 میلیون بنگلادشی احتمالا بیخانمان میشوند. رسیدگی به گروه آوارگان نیز به اندازه کافی سخت بوده است. اما این موج احتمالا به تجدید نظر اساسی درخصوص اینکه چگونه اصول جدید آب و هوا را با قوانین بینالمللی درخصوص آوارگان تطبیق دهیم، سرعت میبخشد.
همزمان با اینکه قوانین امور بینالمللی دوباره ترسیم میشود، این مساله که سیاستمداران و قانونگذاران مجبور شوند تا برای باقی ماندن در جهانی که به شدت مشغول بازسازی خود است از شر برخی الزامات قدیمی خلاص شوند، امری غیرقابل اجتناب است. مکیندر در سال 1904 مدتها پیش از اینکه نقشهها شروع به تغییر کنند، گفته بود: "ما باید انتظار فرمول جدیدی را داشته باشیم که هم با تاریخ گذشته و هم با سیاست کنونی منطبق باشد." تاریخ گذشته، شاید؛ اما سیاست کنونی هرگز. برای جهان آینده جای شکی باقی نمیماند.»