10-06-2015، 13:48
اشاره: پنهان زیستى حضرت مهدى(ع) نه تنها چگونگى زندگى آن حضرت را در هاله?اى از اسرار فرو برده كه بسیارى از موضوعات مربوط به حیات آن حضرت را نیز جزو امور پنهان نظام هستى قرار داده است.
یكى از مهم?ترین این امور پنهان، محل زندگى آن حضرت در طول غیبت ایشان است. از این رو بسیارى علاقه?مندند بدانند كه خورشید پنهان در كدامین بخش از این كره خاكى به گذران عمر مى?پردازد و به بیان دیگر كدامین قسمت از زمین این منزلت را دارد؟
در این مقاله تلاش شده كه به این پرسش پاسخ داده شود. میلیونها انسان عاشق و شیفته صدها سال است كه در هر پگاه آدینه زبان به ندبه مى?گشایند و این?گونه?مى?سرایند: لیت شعرى أین استقرّت بك النّوى بل أىّ أرض تقلّك اوثرى: أبرضوى أو غیرها أم ذى طوى؟ عزیز علىّ أن أرى الخلق ولاترى.1 اى كاش مى?دانستم در چه جایى منزل گرفته?اى و چه سرزمین و مكانى تو را دربر گرفته است! آیا در كوه رضوایى و یا جاى دیگرى و یا در ذى?طوى هستى؟
دشوار است بر من كه مردمان را ببینم و تو دیده نشوى. حال براى روشن شدن این موضوع، پاى به گلستان كلام معصومین(ع) مى?گشاییم و با سیرى در كلام نورانى ایشان از آن انفاس قدسى براى حل این معما استمداد مى?طلبیم. با یك نگاه كلى در این بوستان پر طراوت به چهار دسته روایت در این موضوع برمى?خوریم كه هر یك، محل زندگى آن حضرت را در دوره?اى از حیات پر بركت ایشان به تصویر كشیده است. اگر چه در مورد برخى دوره?ها صراحت و روشنى بیشترى وجود دارد و برخى از دوره?ها بنا بر عللى به اجمال و ابهام پاسخ داده شده است.
این دوره?ها عبارتند از: 1. دوران زندگى با پدر بزرگوار خود امام حسن عسكرى(ع) (260-255ق) شكى نیست كه آن امام همام در شهر سامرا و در خانه پدرش امام حسن عسكرى(ع) دیده به جهان گشود و تا پایان عمر شریف پدر خود در كنار آن حضرت مى?زیست.
این دوران بنا بر قول مشهور از نیمه شعبان سال 255ق آغاز و در هشتم ربیع?الاول سال 260ق پایان یافت. علاوه بر نقل موثق تاریخى، افراد فراوانى از این حادثه بزرگ پرده برداشته?اند: شیخ صدوق(ره) در كتاب شریف كمال الدین و تمام النعمه – كه یكى از مهم?ترین كتابهاى نگاشته شده در موضوع مهدویت است – داستان ولادت حضرت مهدى(ع) را این?گونه نقل كرده است: حكیمه، دختر امام جواد(ع) گوید: امام حسن عسكرى(ع) مرا نزد خود فراخواند و فرمود: اى عمه! امشب افطار نزد ما باش كه شب نیمه شعبان است و خداى متعال امشب حجت خود را كه حجت او بر روى زمین است ظاهر سازد. گفتم: مادر او كیست؟ فرمود:
نرجس. گفتم: فداى شما شوم اثرى در او نیست. فرمود: همین است كه به تو مى?گویم. آمدم و چون سلام كردم و نشستم نرجس آمد كفش مرا بردارد و گفت: اى بانوى من و بانوى خاندانم، حالتان چطور است؟ گفتم: تو بانوى من و بانوى خاندان من هستى. از كلام من ناخرسند شد و گفت: اى عمه جان! این چه فرمایشى است؟ بدو گفتم: اى دخترجان! خداى متعال امشب به تو فرزندى عطا فرمایدكه در دنیا و آخرت آقاست…2 . آن?گاه به صورت مفصل داستان را ذكر كرده است.
این روایت از مهم?ترین روایات درباره ولادت حضرت مهدى(ع) است و دلالت بر ولادت حضرت مهدى(ع) در خانه امام عسكرى(ع) در سامرا دارد. »ضوء ابن على« از مردى از اهل فارس كه نامش را برده نقل مى?كند كه: به سامرا آمدم و در خانه امام حسن عسكرى(ع) ملازم شدم. حضرت مرا طلبید، من وارد شدم و سلام كردم. فرمود: براى چه آمده?اى؟ عرض كردم: براى اشتیاقى كه به خدمت شما داشتم. فرمود: پس دربان ما باش. من همراه خادمان، در خانه حضرت بودم، گاهى مى?رفتم هر چه احتیاج داشتند از بازار مى?خریدم و زمانى كه در خانه، مردها بودند، بدون اجازه وارد مى?شدم. روزى [بدون اجازه] بر حضرت وارد شدم و او در اتاق مردها بود.
ناگاه در اتاق حركت و صدایى شنیدم، پس فریاد زد: بایست. حركت مكن! من جرأت درآمدن و بیرون رفتن نداشتم، پس كنیزكى كه چیز سر پوشیده?اى همراه داشت از نزد من گذشت. آنگاه مرا صدا زد كه درآى، من وارد شدم و كنیز را هم صدا زد. كنیز نزد حضرت بازگشت.
حضرت به او فرمود: از آنچه همراه دارى روپوش بردار. كنیز از روى كودكى سفید و نیكوروى پرده برداشت و خود حضرت روى شكم كودك را باز كرد، دیدم موى سبز كه به سیاهى آمیخته بود از زیر گلو تا نافش روئیده است. پس فرمود: این است صاحب شما و به كنیز امر فرمود كه او را ببرد.
پس من آن كودك را ندیدم، تا امام حسن عسكرى(ع) وفات كرد.3 نه تنها بستگان نزدیك و خدمتگزاران بیت امامت، آن حضرت را در شهر سامرا و در خانه امام عسكرى(ع) دیده?اند كه بسیارى از یاران و خواص اصحاب امامت به شرف دیدار آن جمال چون آفتاب نائل آمده?اند و همگى حكایت از مدعاى زندگى امام مهدى(ع) در كنار پدر در شهر سامرا دارد. »یعقوب بن منقوش« گوید:
بر امام حسن عسكرى(ع) وارد شدم و او بر سكویى در سرا نشسته بود و سمت راست او اتاقى بود كه پرده?هاى آن آویخته بود. گفتم: اى آقاى من صاحب?الامر كیست؟ فرمود: پرده را بردار. پرده را بالا زدم، پسر بچه?اى به قامت پنج وجب بیرون آمد با پیشانى درخشان و رویى سپید و چشمانى دفرّافشان و دو كف ستبر و دو زانوى برگشته. خالى برگونه راستش و گیسوانى بر سرش بود. آمد و بر زانوى پدرش ابو محمد نشست. آن?گاه به من فرمود: این صاحب شماست. سپس برخاست و امام بدو گفت: پسرم! تا وقت معلوم داخل شو و او داخل اتاق شد و من بدو نگریستم.
پس به من فرمود: اى یعقوب! به داخل بیت برو و ببین آنجا كیست. من داخل شدم اما كسى را ندیدم.4 همچنین »احمد بن اسحاق« گوید: بر امام حسن عسكرى(ع) وارد شدم و مى?خواستم از جانشین پس از وى پرسش كنم. او آغاز سخن كرد و فرمود: اى احمد بن اسحاق خداى متعال از زمان آدم(ع) زمین را خالى از حجت نگذاشته است و تا روز قیامت نیز خالى از حجت نخواهد گذاشت. به واسطه اوست كه بلا را از اهل زمین دفع مى?كند و به خاطر اوست كه باران مى?فرستد و بركتهاى زمین را بیرون مى?آورد. گفتم: اى فرزند رسول خدا، امام و جانشین پس از شما كیست؟ حضرت شتابان برخاست و داخل خانه شد و سپس برگشت در حالى كه بر شانه?اش كودكى سه ساله بود كه صورتش مانند ماه شب چهارده مى?درخشید. فرمود: اى احمد بن اسحاق!
اگر نزد خداى متعال و حجت?هاى او گرامى نبودى این فرزند را به تو نمى?نمودم. او هم?نام و هم?كنیه رسول خدا(ص) است. كسى است كه زمین را پر از عدل و داد مى?كند؛ همچنان كه پر از ظلم و جور شده باشد. اى احمد بن اسحاق! مثل او در این امت، مثل خضر و ذوالقرنین است. او غیبتى طولانى خواهد داشت كه هیچ?كس در آن نجات نمى?یابد، مگر كسى كه خداى متعال او را در اعتقاد به امامت ثابت بدارد و در دعا به تعجیل فرج موفق سازد. احمد بن اسحاق گوید: گفتم: اى مولاى من! آیا نشانه?اى هست كه قلبم بدان اطمینان یابد؟ آن كودك به زبان عربى فصیح به سخن درآمد و فرمود: أنا بقیّةاللَّه فى أرضه والمنتقم من أعدائه. اى احمد بن اسحاق! پس از مشاهده، جست?وجوى نشان مكن. احمد بن اسحاق گوید: من شاد و خرم بیرون آمدم.5 بنا بر روایات فوق و دهها روایت دیگر تردیدى نخواهد ماند بر این?كه حضرت مهدى(ع) در طول حیات امام عسكرى(ع) همراه ایشان و در شهر سامرا مسكن و مأواى داشته?اند و اگر چه در این دوران نیز مخفیانه زندگى مى?كرده?اند ولى عده فراوانى از نزدیكان و شیعیان ایشان را دیده?اند. 2. دوران غیبت صغرا (260 تا 329ق.) غیبت صغرا عبارت است از دوران پنهان زیستى كوتاه مدت حضرت مهدى(ع) كه طبق نظر مشهور با شهادت امام حسن عسكرى(ع) (سال 260ق.) آغاز شده و با رحلت چهارمین نایب خاص آن بزرگوار (سال 329ق.) به پایان رسیده است كه مجموعاً 69 سال مى?شود. اگر چه به?روشنى محل زندگى آن حضرت در این دوران مشخص نیست ولى از روایات و قرائن به دست مى?آید كه این مدت را حضرت عمدتاً در دو منطقه سپرى كرده?اند: یكى منطقه عراق و دیگر مدینه منوره كه البته روایات متعددى بر این مطلب دلالت دارد. از امام صادق(ع) در این زمینه نقل شده است كه فرمود: للقائم غیبتان إحداهما قصیرة والأخرى طویلة. الغیبة الأولى لایعلم بمكانه فیها إلّا خاصّة شیعته والأخرى لایعلم بمكانه فیها إلّا خاصّة موالیه.6 براى [حضرت] قائم(ع) دو غیبت است. یكى كوتاه و دیگرى طولانى. در غیبت اول جز شیعیان مخصوص از جاى آن حضرت خبر ندارند و در غیبت دیگر جز دوستان مخصوصش از جاى او خبر ندارند. در دوران غیبت صغرا، از سفیران چهارگانه (نواب خاص) كسى نزدیك?تر به آن حضرت ذكر نشده است و ایشان هم تماماً در عراق و همواره با حضرت در ارتباط بوده?اند و توقیعات فراوانى از طرف حضرت به دست آنها شرف صدور یافته است. بنابراین مى?توان گفت بخشى از عمر آن حضرت در این دوران در عراق سپرى شده است.
دسته?اى دیگر از روایات به صورت مطلق (بدون در نظر گرفتن صغرا و كبرا بودن غیبت) زندگى حضرت را در دوران غیبت در مدینه منوره ذكر كرده?اند كه با توجه به روایات دسته نخست مى?توان گفت بخشى از عمر آن حضرت نیز در مدینه سپرى شده است.
امام باقر(ع) در این?باره فرمود: لابدّ لصاحب هذا الأمر من عزلة… و نعم المنزل طیّبة.7 به ناگزیر براى صاحب این امر عزلت و گوشه?گیرى خواهد بود…
و طیبه (مدینه) چه منزلگاه خوبى است. همین روایت در كتاب شریف اصول كافى با اندك تفاوتى از امام صادق(ع) این گونه روایت شده است: لابدّ لصاحب هذا الأمر من غیبة ولابدّ له فى غیبتة من عزلة و نعم المنزل الطیّبة.8 به ناچار صاحب?الامر غیبت كند و به ناچار در زمان غیبتش گوشه?گیرى كند، چه خوب منزلى است طیبه (مدینه). هم?چنین ابوهاشم جعفرى مى?گوید: به امام عسكرى(ع) عرض كردم: بزرگوارى شما مانع مى?شود تا از شما پرسش نمایم، پس اجازه بفرمایید سؤالى بپرسم. حضرت فرمود: بپرس. عرض كردم: اى آقاى من! آیا فرزندى دارید؟
فرمود: بله. گفتم: اگر اتفاقى رخ داد كجا او را پیدا كنیم؟ پس فرمود: در مدینه.9 بنابراین جمع بین دو دسته روایات به این صورت است كه آن حضرت در مدینه حضور داشته?اند؛ ولى به خاطر ارتباطى كه آن حضرت با نواب خاص داشته?اند بخشى از عمر خود را در عراق سپرى نموده?اند. 3. دوران غیبت كبرا اصطلاحاً غیبت كبرا به مدت زمان پنهان زیستى حضرت مهدى(ع) گفته مى?شود كه با وفات آخرین نایب خاص در سال 329ق آغاز و همچنان ادامه دارد و تنها خداوند متعال است كه پایان آن را مى?داند. این دوران ویژگیهایى دارد كه آن را از دوران غیبت صغرا كاملاً متمایز مى?سازد كه از جمله آن ویژگیها كامل شدن غیبت آن حضرت است.
به همان اندازه كه پنهان زیستى حضرت مهدى(ع) در این دوران به كمال مى?رسد و نیابت و سفارت همانند دوران غیبت صغرا وجود ندارد، محل زندگى آن حضرت نیز نامشخص?تر مى?شود و در این دوران است كه هرگز به?طور قطع نمى?توان مشخص نمود آن حضرت در كجا زندگى مى?كند. البته روایات در این باره به محلهاى مختلفى اشاره كرده?اند كه برخى از آنها از این قرارند: الف) مدینه طیبه همان?طور كه قبلاً نیز اشاره شد برخى از روایات به صورت عام و بدون قید زمان غیبت صغرا، مدینه را به عنوان جایگاه آن حضرت در دوران غیبت مورد اشاره قرار داده?اند. ب) ناحیه ذى?طوى ناحیه ذى?طوى در یك فرسخى مكه و داخل حرم قرار دارد و از آنجا خانه?هاى مكه دیده مى?شود. برخى از روایات آن محل را به عنوان جایگاه حضرت مهدى(ع) در دوران غیبت معین كرده?اند.
امام باقر(ع) در این باره فرمود: یكون لصاحب هذا الأمر غیبة فى بعض هذه الشّعاب و أومأ بیده إلى ناحیة ذى طوى.10 صاحب این امر را در برخى از این درّه?ها غیبتى است و با دست خود به ناحیه ذى?طوى – كه نام كوهى است در اطراف مكه – اشاره نمود. در برخى دیگر از روایات نیز ذكر شده كه حضرت مهدى(ع) قبل از ظهور در »ذى?طوى« به سر مى?برد و آن?گاه كه اراده الهى بر ظهور آن حضرت تعلق گیرد از آنجا وارد مسجدالحرام مى?شود. امام باقر(ع) در این باره فرموده?اند: إنّ القائم یهبط من ثنیّة ذى طوى فى عدّة أهل بدر ثلاثمأة و ثلاثة عشر رجلاً حتى یسند ظهره إلى الحجر الأسود و یهتزّ رایة الغالبة.11 قائم(ع) در میان گروهى به شمار اهل بدر – سیصد و سیزده تن – از گردنه ذى?طوى پایین مى?آیند تا آن?كه پشت خود را به حجرالاسود تكیه مى?دهد و پرچم پیروز را به اهتزاز درمى?آورد.
ج) دشتها و بیابانها از برخى روایات نیز استفاده مى?شود كه آن حضرت در طول غیبت كبرا محل خاصى ندارد و همواره در سفر به سر مى?برد. از امام باقر(ع) نقل شده است كه وقتى شباهتهاى حضرت مهدى(ع) به انبیا را بیان نمودند چنین فرمودند: و امّا شبهه من عیسى فالسّیاحة12. و اما شباهت حضرت مهدى(ع) به حضرت عیسى(ع) جهانگردى [و نداشتن مكانى خاص] است. در توقیعى كه از حضرت مهدى(ع) به نام شیخ مفید صادر شده است، نیز به نامعلوم بودن مكان حضرت مهدى(ع) اشاره شده است.
در آن نوشته چنین آمده است: … و إن كنّا ثاوین بمكاننا النّائى عن مساكن الظالمین حسب الّذى أراناه اللَّه لنا من الصّلاح شیعتنا المؤمنین فى ذلك مادامت دولة الدنیا للفاسقین… .13 … با این?كه ما براساس فرمان خداوند و صلاح واقعى ما و شیعیان مؤمن?مان تا زمانى كه حكومت در دنیا در اختیار ستمگران است در نقطه?اى دور و پنهان از دیده?ها به?سر مى?بریم… . همچنین در پاره?اى از ملاقاتهاى معتبر كه در دوران غیبت كبرا نقل شده است، حضرت به این نكته اشاره فرموده?اند. »
على بن ابراهیم بن مهزیار« پس از نقل ملاقات خود با حضرت مهدى(ع) به نقل از ایشان چنین مى?گوید: آن حضرت فرمود: یابن المازیار أبى أبو محمد عهد إلىّ ألّا أجاور قوماً غضب اللَّه علیهم… وأمرنى ألّا أسكن من الجبال إلّا وعرها ولا من البلاد إلّا قفرها.14 همانا پدرم ابو محمد با من عهد فرمودند كه در مجاورت قومى كه خداوند بر آنان غضب كرده است قرار نگیرم… و به من فرمود كه در كوهها ساكن نشوم مگر قسمتهاى سخت و پنهان آن و در شهرها ساكن نشوم مگر شهرهاى متروكه و بى?آب و علف. این نامعلوم بودن محل زندگى آن حضرت در دوران غیبت كبرا سبب شده تا عده?اى به گمانه?زنى?هایى بعضاً سست و واهى بپردازند و به طرح محلهایى كه اثبات آنها كارى بس مشكل است روى آورند.
افسانه جزیره خضرا یا مثلث برمودا و مانند آن حكایتهایى است كه در تاریخ پر فراز و فرود این اعتقاد رخ نموده است، ولى همواره روشنگرانف این مذهبف حق، مردم را از لغزش در این بیراهه?ها برحذر داشته?اند. 4. دوران ظهور و حكومت مهدى(ع) دوران ظهور كه درخشان?ترین فراز تاریخ و بهترین دوران حیات انسانى است، ویژگیهاى فراوانى دارد كه از جمله مهم?ترین آنها حاكمیت آخرین معصوم و حجت الهى است. درباره محل زندگى حضرت مهدى(ع) و حكومت آن حضرت در عصر ظهور، روایات فراوانى وجود دارد. عمدتاً در این روایات، مسجد سهله را منزل آن حضرت و شهر كوفه را به عنوان پایگاه حكومتى آن حضرت معرفى كرده?اند. مسجد سهله شرافت بسیارى دارد؛ از جمله در روایات ذكر شده كه در این مسجد، هزاران پیامبر به نماز ایستاده?اند. »صالح بن ابوالاسود« گوید: امام صادق(ع) سخن از مسجد سهله راند، آنگاه فرمود:
أما إنّه منزل صاحبنا إذا قام بأهله.15 به?درستى كه مسجد سهله منزل صاحب ماست آنگاه كه [پس از قیام] با اهل خود در آنجا فرود آید. هم?چنین آن حضرت به ابابصیر فرمود: یا أبا محمد كأنّى أرى نزول القائم فى مسجد السّهلة بأهله و عیاله. اى ابا محمد، گویا حضرت قائم را در مسجد سهله مى?بینم كه با زن و فرزندانش در آن نازل مى?شوند. ابوبصیر پرسید:
آیا مسجد سهله خانه?اش خواهد بود؟ حضرت فرمود: نعم، هو منزل إدریس و ما بعث اللَّه نبیّاً إلّا وقد صلّى فیه والمقیم فیه كالمقیم فى فسطاط رسول اللَّه و ما من مؤمن ولا مؤمنة إلّا و قلبه یحنّ إلیه و ما من یوم ولا لیلة إلّا والملائكة یأوون إلى هذا المسجد یعبدون اللَّه.16 آرى، این مسجد، منزل ادریس است. خداوند هیچ پیامبرى را برنینگیخت، مگر آن?كه در این مسجد نماز گزارد.
هر كس در این مسجد بماند مانند آن است كه در خیمه رسول خدا(ص) اقامت كرده است. هیچ مرد و زن مؤمنى نیست، مگر آن?كه دلش به سوى آن مسجد پرمى?كشد.
روز و شبى نیست مگر آن?كه فرشتگان به این مسجد پناه مى?برند و در آن به عبادت خدا مى?پردازند. همان?طور كه اشاره شد، كوفه نیز مركز حكومت مهدى(ع) قلمداد شده است. چگونگى زندگى در عصر ظهور به روشنى مشخص نشده ولى به نظر مى?رسد تفاوت بسیارى با نحوه زندگى امروزى داشته باشد. تكامل علوم بشرى، كمال عقلانى بشر، توسعه خارق?العاده امكانات و رفاه عمومى، امنیت فراگیر بر كل كره زمین و… به?طور قطع، ویژگیهایى را براى زندگى در آن زمان ایجاد خواهد نمود كه امروز درك دقیق آن براى ماكارى بس مشكل است.
از امام باقر(ع) نقل شده كه در بخشى از یك روایت طولانى فرمود: ثمّ یتوجّه إلى الكوفة فینزلها و تكون داره.17 آن?گاه [حضرت مهدى(ع)] به سوى كوفه مى?رود پس آنجا را براى منزل برمى?گزیند و كوفه خانه او خواهد بود. پى?نوشتها : 1 . سیدبن طاووس، الاقبال، ص298. 2 . شیخ صدوق، كمال?الدین و تمام النعمه، ترجمه منصور پهلوان، ج2، ص143. 3 . محمدبن یعقوب كلینى، اصول كافى، ترجمه سید جواد مصطفوى، ج2، ص119. 4 . كمال?الدین و تمام النعمه، ج2، ص164. 5 . همان، ج2، ص80. 6 . اصول كافى، ج2، ص141. 7 . شیخ طوسى، كتاب الغیبة، ص162. 8 . اصول كافى، ج2، ص140؛ ابن ابى زینب، غیبت نعمانى، ص188. 9 . اصول كافى، ج2، ص118؛ شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص348؛ كتاب الغیبة، شیخ طوسى، ص232. 10. غیبت نعمانى، ص181. 11. همان، ص315. 12. طبرى، دلائل إلامامه، ص291. 13. علامه محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج53، ص174. 14. كتاب الغیبة، شیخ طوسى، ص263. 15. شیخ طوسى، التهذیب، ج2، ص252. 16. بحارالانوار، ج52، ص317.
یكى از مهم?ترین این امور پنهان، محل زندگى آن حضرت در طول غیبت ایشان است. از این رو بسیارى علاقه?مندند بدانند كه خورشید پنهان در كدامین بخش از این كره خاكى به گذران عمر مى?پردازد و به بیان دیگر كدامین قسمت از زمین این منزلت را دارد؟
در این مقاله تلاش شده كه به این پرسش پاسخ داده شود. میلیونها انسان عاشق و شیفته صدها سال است كه در هر پگاه آدینه زبان به ندبه مى?گشایند و این?گونه?مى?سرایند: لیت شعرى أین استقرّت بك النّوى بل أىّ أرض تقلّك اوثرى: أبرضوى أو غیرها أم ذى طوى؟ عزیز علىّ أن أرى الخلق ولاترى.1 اى كاش مى?دانستم در چه جایى منزل گرفته?اى و چه سرزمین و مكانى تو را دربر گرفته است! آیا در كوه رضوایى و یا جاى دیگرى و یا در ذى?طوى هستى؟
دشوار است بر من كه مردمان را ببینم و تو دیده نشوى. حال براى روشن شدن این موضوع، پاى به گلستان كلام معصومین(ع) مى?گشاییم و با سیرى در كلام نورانى ایشان از آن انفاس قدسى براى حل این معما استمداد مى?طلبیم. با یك نگاه كلى در این بوستان پر طراوت به چهار دسته روایت در این موضوع برمى?خوریم كه هر یك، محل زندگى آن حضرت را در دوره?اى از حیات پر بركت ایشان به تصویر كشیده است. اگر چه در مورد برخى دوره?ها صراحت و روشنى بیشترى وجود دارد و برخى از دوره?ها بنا بر عللى به اجمال و ابهام پاسخ داده شده است.
این دوره?ها عبارتند از: 1. دوران زندگى با پدر بزرگوار خود امام حسن عسكرى(ع) (260-255ق) شكى نیست كه آن امام همام در شهر سامرا و در خانه پدرش امام حسن عسكرى(ع) دیده به جهان گشود و تا پایان عمر شریف پدر خود در كنار آن حضرت مى?زیست.
این دوران بنا بر قول مشهور از نیمه شعبان سال 255ق آغاز و در هشتم ربیع?الاول سال 260ق پایان یافت. علاوه بر نقل موثق تاریخى، افراد فراوانى از این حادثه بزرگ پرده برداشته?اند: شیخ صدوق(ره) در كتاب شریف كمال الدین و تمام النعمه – كه یكى از مهم?ترین كتابهاى نگاشته شده در موضوع مهدویت است – داستان ولادت حضرت مهدى(ع) را این?گونه نقل كرده است: حكیمه، دختر امام جواد(ع) گوید: امام حسن عسكرى(ع) مرا نزد خود فراخواند و فرمود: اى عمه! امشب افطار نزد ما باش كه شب نیمه شعبان است و خداى متعال امشب حجت خود را كه حجت او بر روى زمین است ظاهر سازد. گفتم: مادر او كیست؟ فرمود:
نرجس. گفتم: فداى شما شوم اثرى در او نیست. فرمود: همین است كه به تو مى?گویم. آمدم و چون سلام كردم و نشستم نرجس آمد كفش مرا بردارد و گفت: اى بانوى من و بانوى خاندانم، حالتان چطور است؟ گفتم: تو بانوى من و بانوى خاندان من هستى. از كلام من ناخرسند شد و گفت: اى عمه جان! این چه فرمایشى است؟ بدو گفتم: اى دخترجان! خداى متعال امشب به تو فرزندى عطا فرمایدكه در دنیا و آخرت آقاست…2 . آن?گاه به صورت مفصل داستان را ذكر كرده است.
این روایت از مهم?ترین روایات درباره ولادت حضرت مهدى(ع) است و دلالت بر ولادت حضرت مهدى(ع) در خانه امام عسكرى(ع) در سامرا دارد. »ضوء ابن على« از مردى از اهل فارس كه نامش را برده نقل مى?كند كه: به سامرا آمدم و در خانه امام حسن عسكرى(ع) ملازم شدم. حضرت مرا طلبید، من وارد شدم و سلام كردم. فرمود: براى چه آمده?اى؟ عرض كردم: براى اشتیاقى كه به خدمت شما داشتم. فرمود: پس دربان ما باش. من همراه خادمان، در خانه حضرت بودم، گاهى مى?رفتم هر چه احتیاج داشتند از بازار مى?خریدم و زمانى كه در خانه، مردها بودند، بدون اجازه وارد مى?شدم. روزى [بدون اجازه] بر حضرت وارد شدم و او در اتاق مردها بود.
ناگاه در اتاق حركت و صدایى شنیدم، پس فریاد زد: بایست. حركت مكن! من جرأت درآمدن و بیرون رفتن نداشتم، پس كنیزكى كه چیز سر پوشیده?اى همراه داشت از نزد من گذشت. آنگاه مرا صدا زد كه درآى، من وارد شدم و كنیز را هم صدا زد. كنیز نزد حضرت بازگشت.
حضرت به او فرمود: از آنچه همراه دارى روپوش بردار. كنیز از روى كودكى سفید و نیكوروى پرده برداشت و خود حضرت روى شكم كودك را باز كرد، دیدم موى سبز كه به سیاهى آمیخته بود از زیر گلو تا نافش روئیده است. پس فرمود: این است صاحب شما و به كنیز امر فرمود كه او را ببرد.
پس من آن كودك را ندیدم، تا امام حسن عسكرى(ع) وفات كرد.3 نه تنها بستگان نزدیك و خدمتگزاران بیت امامت، آن حضرت را در شهر سامرا و در خانه امام عسكرى(ع) دیده?اند كه بسیارى از یاران و خواص اصحاب امامت به شرف دیدار آن جمال چون آفتاب نائل آمده?اند و همگى حكایت از مدعاى زندگى امام مهدى(ع) در كنار پدر در شهر سامرا دارد. »یعقوب بن منقوش« گوید:
بر امام حسن عسكرى(ع) وارد شدم و او بر سكویى در سرا نشسته بود و سمت راست او اتاقى بود كه پرده?هاى آن آویخته بود. گفتم: اى آقاى من صاحب?الامر كیست؟ فرمود: پرده را بردار. پرده را بالا زدم، پسر بچه?اى به قامت پنج وجب بیرون آمد با پیشانى درخشان و رویى سپید و چشمانى دفرّافشان و دو كف ستبر و دو زانوى برگشته. خالى برگونه راستش و گیسوانى بر سرش بود. آمد و بر زانوى پدرش ابو محمد نشست. آن?گاه به من فرمود: این صاحب شماست. سپس برخاست و امام بدو گفت: پسرم! تا وقت معلوم داخل شو و او داخل اتاق شد و من بدو نگریستم.
پس به من فرمود: اى یعقوب! به داخل بیت برو و ببین آنجا كیست. من داخل شدم اما كسى را ندیدم.4 همچنین »احمد بن اسحاق« گوید: بر امام حسن عسكرى(ع) وارد شدم و مى?خواستم از جانشین پس از وى پرسش كنم. او آغاز سخن كرد و فرمود: اى احمد بن اسحاق خداى متعال از زمان آدم(ع) زمین را خالى از حجت نگذاشته است و تا روز قیامت نیز خالى از حجت نخواهد گذاشت. به واسطه اوست كه بلا را از اهل زمین دفع مى?كند و به خاطر اوست كه باران مى?فرستد و بركتهاى زمین را بیرون مى?آورد. گفتم: اى فرزند رسول خدا، امام و جانشین پس از شما كیست؟ حضرت شتابان برخاست و داخل خانه شد و سپس برگشت در حالى كه بر شانه?اش كودكى سه ساله بود كه صورتش مانند ماه شب چهارده مى?درخشید. فرمود: اى احمد بن اسحاق!
اگر نزد خداى متعال و حجت?هاى او گرامى نبودى این فرزند را به تو نمى?نمودم. او هم?نام و هم?كنیه رسول خدا(ص) است. كسى است كه زمین را پر از عدل و داد مى?كند؛ همچنان كه پر از ظلم و جور شده باشد. اى احمد بن اسحاق! مثل او در این امت، مثل خضر و ذوالقرنین است. او غیبتى طولانى خواهد داشت كه هیچ?كس در آن نجات نمى?یابد، مگر كسى كه خداى متعال او را در اعتقاد به امامت ثابت بدارد و در دعا به تعجیل فرج موفق سازد. احمد بن اسحاق گوید: گفتم: اى مولاى من! آیا نشانه?اى هست كه قلبم بدان اطمینان یابد؟ آن كودك به زبان عربى فصیح به سخن درآمد و فرمود: أنا بقیّةاللَّه فى أرضه والمنتقم من أعدائه. اى احمد بن اسحاق! پس از مشاهده، جست?وجوى نشان مكن. احمد بن اسحاق گوید: من شاد و خرم بیرون آمدم.5 بنا بر روایات فوق و دهها روایت دیگر تردیدى نخواهد ماند بر این?كه حضرت مهدى(ع) در طول حیات امام عسكرى(ع) همراه ایشان و در شهر سامرا مسكن و مأواى داشته?اند و اگر چه در این دوران نیز مخفیانه زندگى مى?كرده?اند ولى عده فراوانى از نزدیكان و شیعیان ایشان را دیده?اند. 2. دوران غیبت صغرا (260 تا 329ق.) غیبت صغرا عبارت است از دوران پنهان زیستى كوتاه مدت حضرت مهدى(ع) كه طبق نظر مشهور با شهادت امام حسن عسكرى(ع) (سال 260ق.) آغاز شده و با رحلت چهارمین نایب خاص آن بزرگوار (سال 329ق.) به پایان رسیده است كه مجموعاً 69 سال مى?شود. اگر چه به?روشنى محل زندگى آن حضرت در این دوران مشخص نیست ولى از روایات و قرائن به دست مى?آید كه این مدت را حضرت عمدتاً در دو منطقه سپرى كرده?اند: یكى منطقه عراق و دیگر مدینه منوره كه البته روایات متعددى بر این مطلب دلالت دارد. از امام صادق(ع) در این زمینه نقل شده است كه فرمود: للقائم غیبتان إحداهما قصیرة والأخرى طویلة. الغیبة الأولى لایعلم بمكانه فیها إلّا خاصّة شیعته والأخرى لایعلم بمكانه فیها إلّا خاصّة موالیه.6 براى [حضرت] قائم(ع) دو غیبت است. یكى كوتاه و دیگرى طولانى. در غیبت اول جز شیعیان مخصوص از جاى آن حضرت خبر ندارند و در غیبت دیگر جز دوستان مخصوصش از جاى او خبر ندارند. در دوران غیبت صغرا، از سفیران چهارگانه (نواب خاص) كسى نزدیك?تر به آن حضرت ذكر نشده است و ایشان هم تماماً در عراق و همواره با حضرت در ارتباط بوده?اند و توقیعات فراوانى از طرف حضرت به دست آنها شرف صدور یافته است. بنابراین مى?توان گفت بخشى از عمر آن حضرت در این دوران در عراق سپرى شده است.
دسته?اى دیگر از روایات به صورت مطلق (بدون در نظر گرفتن صغرا و كبرا بودن غیبت) زندگى حضرت را در دوران غیبت در مدینه منوره ذكر كرده?اند كه با توجه به روایات دسته نخست مى?توان گفت بخشى از عمر آن حضرت نیز در مدینه سپرى شده است.
امام باقر(ع) در این?باره فرمود: لابدّ لصاحب هذا الأمر من عزلة… و نعم المنزل طیّبة.7 به ناگزیر براى صاحب این امر عزلت و گوشه?گیرى خواهد بود…
و طیبه (مدینه) چه منزلگاه خوبى است. همین روایت در كتاب شریف اصول كافى با اندك تفاوتى از امام صادق(ع) این گونه روایت شده است: لابدّ لصاحب هذا الأمر من غیبة ولابدّ له فى غیبتة من عزلة و نعم المنزل الطیّبة.8 به ناچار صاحب?الامر غیبت كند و به ناچار در زمان غیبتش گوشه?گیرى كند، چه خوب منزلى است طیبه (مدینه). هم?چنین ابوهاشم جعفرى مى?گوید: به امام عسكرى(ع) عرض كردم: بزرگوارى شما مانع مى?شود تا از شما پرسش نمایم، پس اجازه بفرمایید سؤالى بپرسم. حضرت فرمود: بپرس. عرض كردم: اى آقاى من! آیا فرزندى دارید؟
فرمود: بله. گفتم: اگر اتفاقى رخ داد كجا او را پیدا كنیم؟ پس فرمود: در مدینه.9 بنابراین جمع بین دو دسته روایات به این صورت است كه آن حضرت در مدینه حضور داشته?اند؛ ولى به خاطر ارتباطى كه آن حضرت با نواب خاص داشته?اند بخشى از عمر خود را در عراق سپرى نموده?اند. 3. دوران غیبت كبرا اصطلاحاً غیبت كبرا به مدت زمان پنهان زیستى حضرت مهدى(ع) گفته مى?شود كه با وفات آخرین نایب خاص در سال 329ق آغاز و همچنان ادامه دارد و تنها خداوند متعال است كه پایان آن را مى?داند. این دوران ویژگیهایى دارد كه آن را از دوران غیبت صغرا كاملاً متمایز مى?سازد كه از جمله آن ویژگیها كامل شدن غیبت آن حضرت است.
به همان اندازه كه پنهان زیستى حضرت مهدى(ع) در این دوران به كمال مى?رسد و نیابت و سفارت همانند دوران غیبت صغرا وجود ندارد، محل زندگى آن حضرت نیز نامشخص?تر مى?شود و در این دوران است كه هرگز به?طور قطع نمى?توان مشخص نمود آن حضرت در كجا زندگى مى?كند. البته روایات در این باره به محلهاى مختلفى اشاره كرده?اند كه برخى از آنها از این قرارند: الف) مدینه طیبه همان?طور كه قبلاً نیز اشاره شد برخى از روایات به صورت عام و بدون قید زمان غیبت صغرا، مدینه را به عنوان جایگاه آن حضرت در دوران غیبت مورد اشاره قرار داده?اند. ب) ناحیه ذى?طوى ناحیه ذى?طوى در یك فرسخى مكه و داخل حرم قرار دارد و از آنجا خانه?هاى مكه دیده مى?شود. برخى از روایات آن محل را به عنوان جایگاه حضرت مهدى(ع) در دوران غیبت معین كرده?اند.
امام باقر(ع) در این باره فرمود: یكون لصاحب هذا الأمر غیبة فى بعض هذه الشّعاب و أومأ بیده إلى ناحیة ذى طوى.10 صاحب این امر را در برخى از این درّه?ها غیبتى است و با دست خود به ناحیه ذى?طوى – كه نام كوهى است در اطراف مكه – اشاره نمود. در برخى دیگر از روایات نیز ذكر شده كه حضرت مهدى(ع) قبل از ظهور در »ذى?طوى« به سر مى?برد و آن?گاه كه اراده الهى بر ظهور آن حضرت تعلق گیرد از آنجا وارد مسجدالحرام مى?شود. امام باقر(ع) در این باره فرموده?اند: إنّ القائم یهبط من ثنیّة ذى طوى فى عدّة أهل بدر ثلاثمأة و ثلاثة عشر رجلاً حتى یسند ظهره إلى الحجر الأسود و یهتزّ رایة الغالبة.11 قائم(ع) در میان گروهى به شمار اهل بدر – سیصد و سیزده تن – از گردنه ذى?طوى پایین مى?آیند تا آن?كه پشت خود را به حجرالاسود تكیه مى?دهد و پرچم پیروز را به اهتزاز درمى?آورد.
ج) دشتها و بیابانها از برخى روایات نیز استفاده مى?شود كه آن حضرت در طول غیبت كبرا محل خاصى ندارد و همواره در سفر به سر مى?برد. از امام باقر(ع) نقل شده است كه وقتى شباهتهاى حضرت مهدى(ع) به انبیا را بیان نمودند چنین فرمودند: و امّا شبهه من عیسى فالسّیاحة12. و اما شباهت حضرت مهدى(ع) به حضرت عیسى(ع) جهانگردى [و نداشتن مكانى خاص] است. در توقیعى كه از حضرت مهدى(ع) به نام شیخ مفید صادر شده است، نیز به نامعلوم بودن مكان حضرت مهدى(ع) اشاره شده است.
در آن نوشته چنین آمده است: … و إن كنّا ثاوین بمكاننا النّائى عن مساكن الظالمین حسب الّذى أراناه اللَّه لنا من الصّلاح شیعتنا المؤمنین فى ذلك مادامت دولة الدنیا للفاسقین… .13 … با این?كه ما براساس فرمان خداوند و صلاح واقعى ما و شیعیان مؤمن?مان تا زمانى كه حكومت در دنیا در اختیار ستمگران است در نقطه?اى دور و پنهان از دیده?ها به?سر مى?بریم… . همچنین در پاره?اى از ملاقاتهاى معتبر كه در دوران غیبت كبرا نقل شده است، حضرت به این نكته اشاره فرموده?اند. »
على بن ابراهیم بن مهزیار« پس از نقل ملاقات خود با حضرت مهدى(ع) به نقل از ایشان چنین مى?گوید: آن حضرت فرمود: یابن المازیار أبى أبو محمد عهد إلىّ ألّا أجاور قوماً غضب اللَّه علیهم… وأمرنى ألّا أسكن من الجبال إلّا وعرها ولا من البلاد إلّا قفرها.14 همانا پدرم ابو محمد با من عهد فرمودند كه در مجاورت قومى كه خداوند بر آنان غضب كرده است قرار نگیرم… و به من فرمود كه در كوهها ساكن نشوم مگر قسمتهاى سخت و پنهان آن و در شهرها ساكن نشوم مگر شهرهاى متروكه و بى?آب و علف. این نامعلوم بودن محل زندگى آن حضرت در دوران غیبت كبرا سبب شده تا عده?اى به گمانه?زنى?هایى بعضاً سست و واهى بپردازند و به طرح محلهایى كه اثبات آنها كارى بس مشكل است روى آورند.
افسانه جزیره خضرا یا مثلث برمودا و مانند آن حكایتهایى است كه در تاریخ پر فراز و فرود این اعتقاد رخ نموده است، ولى همواره روشنگرانف این مذهبف حق، مردم را از لغزش در این بیراهه?ها برحذر داشته?اند. 4. دوران ظهور و حكومت مهدى(ع) دوران ظهور كه درخشان?ترین فراز تاریخ و بهترین دوران حیات انسانى است، ویژگیهاى فراوانى دارد كه از جمله مهم?ترین آنها حاكمیت آخرین معصوم و حجت الهى است. درباره محل زندگى حضرت مهدى(ع) و حكومت آن حضرت در عصر ظهور، روایات فراوانى وجود دارد. عمدتاً در این روایات، مسجد سهله را منزل آن حضرت و شهر كوفه را به عنوان پایگاه حكومتى آن حضرت معرفى كرده?اند. مسجد سهله شرافت بسیارى دارد؛ از جمله در روایات ذكر شده كه در این مسجد، هزاران پیامبر به نماز ایستاده?اند. »صالح بن ابوالاسود« گوید: امام صادق(ع) سخن از مسجد سهله راند، آنگاه فرمود:
أما إنّه منزل صاحبنا إذا قام بأهله.15 به?درستى كه مسجد سهله منزل صاحب ماست آنگاه كه [پس از قیام] با اهل خود در آنجا فرود آید. هم?چنین آن حضرت به ابابصیر فرمود: یا أبا محمد كأنّى أرى نزول القائم فى مسجد السّهلة بأهله و عیاله. اى ابا محمد، گویا حضرت قائم را در مسجد سهله مى?بینم كه با زن و فرزندانش در آن نازل مى?شوند. ابوبصیر پرسید:
آیا مسجد سهله خانه?اش خواهد بود؟ حضرت فرمود: نعم، هو منزل إدریس و ما بعث اللَّه نبیّاً إلّا وقد صلّى فیه والمقیم فیه كالمقیم فى فسطاط رسول اللَّه و ما من مؤمن ولا مؤمنة إلّا و قلبه یحنّ إلیه و ما من یوم ولا لیلة إلّا والملائكة یأوون إلى هذا المسجد یعبدون اللَّه.16 آرى، این مسجد، منزل ادریس است. خداوند هیچ پیامبرى را برنینگیخت، مگر آن?كه در این مسجد نماز گزارد.
هر كس در این مسجد بماند مانند آن است كه در خیمه رسول خدا(ص) اقامت كرده است. هیچ مرد و زن مؤمنى نیست، مگر آن?كه دلش به سوى آن مسجد پرمى?كشد.
روز و شبى نیست مگر آن?كه فرشتگان به این مسجد پناه مى?برند و در آن به عبادت خدا مى?پردازند. همان?طور كه اشاره شد، كوفه نیز مركز حكومت مهدى(ع) قلمداد شده است. چگونگى زندگى در عصر ظهور به روشنى مشخص نشده ولى به نظر مى?رسد تفاوت بسیارى با نحوه زندگى امروزى داشته باشد. تكامل علوم بشرى، كمال عقلانى بشر، توسعه خارق?العاده امكانات و رفاه عمومى، امنیت فراگیر بر كل كره زمین و… به?طور قطع، ویژگیهایى را براى زندگى در آن زمان ایجاد خواهد نمود كه امروز درك دقیق آن براى ماكارى بس مشكل است.
از امام باقر(ع) نقل شده كه در بخشى از یك روایت طولانى فرمود: ثمّ یتوجّه إلى الكوفة فینزلها و تكون داره.17 آن?گاه [حضرت مهدى(ع)] به سوى كوفه مى?رود پس آنجا را براى منزل برمى?گزیند و كوفه خانه او خواهد بود. پى?نوشتها : 1 . سیدبن طاووس، الاقبال، ص298. 2 . شیخ صدوق، كمال?الدین و تمام النعمه، ترجمه منصور پهلوان، ج2، ص143. 3 . محمدبن یعقوب كلینى، اصول كافى، ترجمه سید جواد مصطفوى، ج2، ص119. 4 . كمال?الدین و تمام النعمه، ج2، ص164. 5 . همان، ج2، ص80. 6 . اصول كافى، ج2، ص141. 7 . شیخ طوسى، كتاب الغیبة، ص162. 8 . اصول كافى، ج2، ص140؛ ابن ابى زینب، غیبت نعمانى، ص188. 9 . اصول كافى، ج2، ص118؛ شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص348؛ كتاب الغیبة، شیخ طوسى، ص232. 10. غیبت نعمانى، ص181. 11. همان، ص315. 12. طبرى، دلائل إلامامه، ص291. 13. علامه محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج53، ص174. 14. كتاب الغیبة، شیخ طوسى، ص263. 15. شیخ طوسى، التهذیب، ج2، ص252. 16. بحارالانوار، ج52، ص317.