06-06-2015، 22:13
هدف ادبیّات کودک
هدف ادبیّات کودک را می توان در ابتدائی ترین تعریف، ایجاد ارتباط با کودک دانست، (البته آثاری هم در این حوزه وجود دارند که به قصد ارتباط با کودکان و برای کودکان نگاشته نشدند اما با گذشت زمان، مورد توجه ی کودکان قرار گرفتند) بنابراین، ایجاد ارتباط با کودک، به عنوان هدف در ادبیّات کودک، هدف خود اثر است و نه هدف آفرینندة اثر.
هرگاه اثری، تعامل لازم را با کودک برقرار کند و کودک با واکنش بیرونی خود ، نشان دهد که آن اثر را متعلق به خود دانسته و احساس مطلوبی در او برانگیخته است، آن اثر به هدف ایده آل خود رسیده است.
هدف یک اثر ادبی کودک، مکانیکی و بیرونی نیست بلکه در اثر تنیده شده و درون زاست و در تعامل و درهم آمیزی با کودک، در درون کودک پخش می شود و او را به کمال می رساند؛ رازهای جهان با یک اثر ادبی غنی کودکانه، بر او برملا می شود.
از دیدگاه روانشناسی، کودکی، آسیب پذیرترین مرحله ی زندگی است، کودک باید تربیت شود، هنجارها به او آموخته و از ناهنجاریها دور شود. ذهن بی قاعده ی کودک که گرفتار بیش تعمیمی است و قواعدی ساختگی دارد به واسطه ی ادبیات آینده نگر و توسعه گر کودک، با ارائه ی چشم انداز و دورنما به چالش گرفته می شود تا برای ورود تدریجی به دنیای بزرگسالان آماده شود.
یکی از مهمترین اهداف خلق اثر ادبی برای کودکان، آشنا ساختن آنها با ارزشهای واقعی زندگی است، ادبیّات کودک با نقش کلیدی و جایگاه ویژه ای که در اجتماع دارد، از لحظه ای که حیات خود را در جامعه آغاز می کند به گسترش، تبلیغ و پرده برداری ارزشهای مستتر زندگی و راه رسیدن قله ی مطلوب کمال، برای مخاطب ویژه ی خود می پردازد؛ بنابراین برای رسیدن به چنین ایده آلی «باید با استفاده از پیشرفته ترین متدهای روانشناسی و انتخاب سودمندترین تاکتیک های تربیتی، ارزشهای زندگی را به کودک ارائه کند، به شیوه ای که این ارزشها، نه به صورت تحمیلی بلکه به صورت آزادانه، توسط کودک انتخاب شود ».دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[1]
از آنجائیکه ادبیّات مخلوق اجتماع و فرهنگ نهفته در آن است بنابراین اهداف آن نمی تواند از اهداف و آرمانهای مردمی که آن را می سازند جدا باشد؛ هدف ادبیات کودکان نیز در همین راستا، ساختن آینده ی کودکان و در نهایت جامعه است بنابراین چنین ادبیّاتی باید حس خوشایندی در مخاطب خود برانگیخته و به نیازهای عاطفی و هیجانی او پاسخ بگوید و حتی تلنگری بر روح و باطن او وارد کند.
رابطهی ادبیّات کودک و ارزشهای زندگی رابطه ای مستقیم و بی واسطه است، آنچه در اهداف ادبیّات کودک اولویت دارد، ارتقاء مناسب کودک به یک بزرگسال هنجار است.
هدف در چنین ادبیّاتی درونی و عجین شده با آثار مخاطبین خود بوده دارای فرمولی کلیشهای و تجویزی نمیباشد.
برای رسیدن به چگونگی هدف ادبیّات کودک میتوان به تحلیل و بررسی آثاری پرداخت که موفق به برقراری ارتباط با مخاطبین خود شدهاند و در تعامل با آنها به یگانهسازی رسیدهاند. در حیطهی وسیع ادبیّات کودکان «افسانهها بی آنکه قطعاً برای کودکان آفریده شده باشند، در طول سالیان و نیز در مکانهای مختلف شایستگی و توانمندی خویش را در برقراری ارتباط با آنان نمایان ساختهانددیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[2] » با نگاهی به این آثار این سؤال پیش میآید که چرا کودک این چنین به این آثار دل میبندد و این آثار به کدام نیازهای وی پاسخ میگوید؟
ادبیّات کودک در خود همان چیزی را دارد که در کودک موجود است و بعنوان مؤثّرترین ابزار، باید بتواند بهترین افکار و ایدهآلترین اهداف را با روشی سرگرمکننده و لذّتبخش به مخاطب خود ارائه دهد و به این ترتیب به تکوین ارزشهای اخلاقی و رشد و تعالی کودک در جنبههای مختلف زندگی بپردازد.
ادبیّات کودک، مخصوصاٌ در بخش غیرکلاسیک خود و با روشی غیرمسقیم در فضائی غیرواقعی و تخیّلی در راستای تکامل مخاطبینش به ایجاد و تقویت استعداد و کنجکاوی آنها پرداخته و نیازهای روانی کودکان را تأمین و ارضاء میکند. و این اغناء و پرورش نیازهای روانی در همنشینی و همژرفایی خصوصیات لایتناهی بودن معنا، تخیل و خلاقیّت، صداقت، عشق، صلح و تحقق خویشتن با محدودیت معنا، سکون و پذیرش، درد و رنج، ریا، نفرت و خودخواهی و خشونت است که شکل میگیرد و مهمترین هدف ادبیّات کودک قدرت و برتریّت شخصیّت مخاطبین، حاصل میشود.
در نتیجه، کودکی که به علت وجودی و رسالت خود در این جهان با زیباترین و شیرینترین روش پی ببرد، از دشمنی و خشونت فاصله میگیرد و جهانی میسازد سرشار از صلح و تفاهم. چنین چشماندازی، هدف مشترک ادبیّات کودکان سراسر جهان است.
هدف ادبیّات کودک را می توان در ابتدائی ترین تعریف، ایجاد ارتباط با کودک دانست، (البته آثاری هم در این حوزه وجود دارند که به قصد ارتباط با کودکان و برای کودکان نگاشته نشدند اما با گذشت زمان، مورد توجه ی کودکان قرار گرفتند) بنابراین، ایجاد ارتباط با کودک، به عنوان هدف در ادبیّات کودک، هدف خود اثر است و نه هدف آفرینندة اثر.
هرگاه اثری، تعامل لازم را با کودک برقرار کند و کودک با واکنش بیرونی خود ، نشان دهد که آن اثر را متعلق به خود دانسته و احساس مطلوبی در او برانگیخته است، آن اثر به هدف ایده آل خود رسیده است.
هدف یک اثر ادبی کودک، مکانیکی و بیرونی نیست بلکه در اثر تنیده شده و درون زاست و در تعامل و درهم آمیزی با کودک، در درون کودک پخش می شود و او را به کمال می رساند؛ رازهای جهان با یک اثر ادبی غنی کودکانه، بر او برملا می شود.
از دیدگاه روانشناسی، کودکی، آسیب پذیرترین مرحله ی زندگی است، کودک باید تربیت شود، هنجارها به او آموخته و از ناهنجاریها دور شود. ذهن بی قاعده ی کودک که گرفتار بیش تعمیمی است و قواعدی ساختگی دارد به واسطه ی ادبیات آینده نگر و توسعه گر کودک، با ارائه ی چشم انداز و دورنما به چالش گرفته می شود تا برای ورود تدریجی به دنیای بزرگسالان آماده شود.
یکی از مهمترین اهداف خلق اثر ادبی برای کودکان، آشنا ساختن آنها با ارزشهای واقعی زندگی است، ادبیّات کودک با نقش کلیدی و جایگاه ویژه ای که در اجتماع دارد، از لحظه ای که حیات خود را در جامعه آغاز می کند به گسترش، تبلیغ و پرده برداری ارزشهای مستتر زندگی و راه رسیدن قله ی مطلوب کمال، برای مخاطب ویژه ی خود می پردازد؛ بنابراین برای رسیدن به چنین ایده آلی «باید با استفاده از پیشرفته ترین متدهای روانشناسی و انتخاب سودمندترین تاکتیک های تربیتی، ارزشهای زندگی را به کودک ارائه کند، به شیوه ای که این ارزشها، نه به صورت تحمیلی بلکه به صورت آزادانه، توسط کودک انتخاب شود ».دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[1]
از آنجائیکه ادبیّات مخلوق اجتماع و فرهنگ نهفته در آن است بنابراین اهداف آن نمی تواند از اهداف و آرمانهای مردمی که آن را می سازند جدا باشد؛ هدف ادبیات کودکان نیز در همین راستا، ساختن آینده ی کودکان و در نهایت جامعه است بنابراین چنین ادبیّاتی باید حس خوشایندی در مخاطب خود برانگیخته و به نیازهای عاطفی و هیجانی او پاسخ بگوید و حتی تلنگری بر روح و باطن او وارد کند.
رابطهی ادبیّات کودک و ارزشهای زندگی رابطه ای مستقیم و بی واسطه است، آنچه در اهداف ادبیّات کودک اولویت دارد، ارتقاء مناسب کودک به یک بزرگسال هنجار است.
هدف در چنین ادبیّاتی درونی و عجین شده با آثار مخاطبین خود بوده دارای فرمولی کلیشهای و تجویزی نمیباشد.
برای رسیدن به چگونگی هدف ادبیّات کودک میتوان به تحلیل و بررسی آثاری پرداخت که موفق به برقراری ارتباط با مخاطبین خود شدهاند و در تعامل با آنها به یگانهسازی رسیدهاند. در حیطهی وسیع ادبیّات کودکان «افسانهها بی آنکه قطعاً برای کودکان آفریده شده باشند، در طول سالیان و نیز در مکانهای مختلف شایستگی و توانمندی خویش را در برقراری ارتباط با آنان نمایان ساختهانددیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[2] » با نگاهی به این آثار این سؤال پیش میآید که چرا کودک این چنین به این آثار دل میبندد و این آثار به کدام نیازهای وی پاسخ میگوید؟
ادبیّات کودک در خود همان چیزی را دارد که در کودک موجود است و بعنوان مؤثّرترین ابزار، باید بتواند بهترین افکار و ایدهآلترین اهداف را با روشی سرگرمکننده و لذّتبخش به مخاطب خود ارائه دهد و به این ترتیب به تکوین ارزشهای اخلاقی و رشد و تعالی کودک در جنبههای مختلف زندگی بپردازد.
ادبیّات کودک، مخصوصاٌ در بخش غیرکلاسیک خود و با روشی غیرمسقیم در فضائی غیرواقعی و تخیّلی در راستای تکامل مخاطبینش به ایجاد و تقویت استعداد و کنجکاوی آنها پرداخته و نیازهای روانی کودکان را تأمین و ارضاء میکند. و این اغناء و پرورش نیازهای روانی در همنشینی و همژرفایی خصوصیات لایتناهی بودن معنا، تخیل و خلاقیّت، صداقت، عشق، صلح و تحقق خویشتن با محدودیت معنا، سکون و پذیرش، درد و رنج، ریا، نفرت و خودخواهی و خشونت است که شکل میگیرد و مهمترین هدف ادبیّات کودک قدرت و برتریّت شخصیّت مخاطبین، حاصل میشود.
در نتیجه، کودکی که به علت وجودی و رسالت خود در این جهان با زیباترین و شیرینترین روش پی ببرد، از دشمنی و خشونت فاصله میگیرد و جهانی میسازد سرشار از صلح و تفاهم. چنین چشماندازی، هدف مشترک ادبیّات کودکان سراسر جهان است.