امتیاز موضوع:
  • 7 رأی - میانگین امتیازات: 4.57
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

ρяoᴛᴇcᴛɪoɴ oғ ᴀŁɪᴇɴs ▲ حـمـآیت از مـوجودات فرازمینـی/مـآوراءطبیعی

#21
من خودمـ به شخصِ 50 تاشو داشتمـ ://
پاسخ
 سپاس شده توسط Spell † ، Prometheus
آگهی
#22
☜ اَســرار و اهرامـ..ســآزهـ هــآی غـول پیکــر و فرازمینــی هــا 1 ☞ 

ایا بشر در دوران باستان از نوعی تکنولوژی استفاده میکرده ؟ چگونه از علوم ریاضی و معماری برای خلق چنین سازه های غول پیکر با این ظرافت برخوردار بودند ؟ با چه ماشین الات یا وسایلی ؟ انها همواره تمدن و پیشرفتشان را مدیون خدایان بودند ..این خدایان چه کسانی بودند ؟ ایا غریبه هایی از کرات دیگر ؟

{برگرفته شده از مستند ما و فرازمینی ها }
اریک فون دانیکن :

من بیش از 40 سال اطلاعات جمع‌آوری کرده‌ام. دو نوع مدرک دال بر ادعای من وجود دارد. یکی از آنها ادبیات است که میتوانسته باستانشناسانه و یا اسطوره‌شناسانه بوده باشد. مدرک دیگر، موضوعات عملی هستند. مثلا اهرام، متصف به خدایان هستند. خدایانی که یک بار از آسمان به زمین ما نازل شده‌اند.

ρяoᴛᴇcᴛɪoɴ oғ ᴀŁɪᴇɴs ▲ حـمـآیت از مـوجودات فرازمینـی/مـآوراءطبیعی 3

بدون کوچکترین کمک بین سیاره‌ای. به چه شکل دیگری مصریهای باستان میتوانسته‌اند یاد گرفته باشند که قریب به دو میلیون و نیم سنگ و بلوکهای گرانیت که اهرام مصر را ایجاد کرده‌اند، کنار هم چیده باشند؟ (تصویر 205) بشر ماقبل تاریخ چگونه میتوانسته است این سنگهای عظیم‌الجثه را بلند کند؟  چگونه بناسازان باستانی در «کازکو» توانسته‌اند سنگهایی را اینهمه در قالبهای چسبیده به هم بسازند که حتی یک تیغ هم در جدار بین آنها وارد نشود؟

ρяoᴛᴇcᴛɪoɴ oғ ᴀŁɪᴇɴs ▲ حـمـآیت از مـوجودات فرازمینـی/مـآوراءطبیعی 3

طی سفر به دور دنیا و سعی در گذاشتن تکه‌های پازل دنیای باستان در کنار هم، آنقدر نیست که بتوان مقدار قابل توجهی از بلوکهای غول پیکر سنگی چیده شده گرانیتی، یا بلوکهای بازالتی در بسیاری از موارد گاهی با وزن هزاران تُن به چنگ آورد در این بناها با اندازه ماشینهای راه آهن و شما آنها را در پرو و بولیویا و مکزیکو و مصر باستان میتوانید بیابید از خود میپرسید: چرا؟ و چگونه؟ مردم باستان میتوانسته‌اند این بلوکهای بزرگ به اندازه ماشینهای راه آهن را کشیده باشند، آنها را آن بالا کنار هم در این بنای عظیم چیده باشند؟ (
 
احتمالا آشناترین و اسرارآمیزترین بناسازی در کل دنیا هرم بزرگ «جیزه» است). قدیمیترین و بزرگترین هرم از اهرام ثلاثه مصراین معجزه مهندسی طبق بر آوردها، طی بیست سال ساخته شده است. در حدود 2560 سال پیش از میلاد مسیح. اما برای نظریه‌پردازان غریبه‌های باستانی این اعداد و ارقام به حساب نمی‌آیند.

ρяoᴛᴇcᴛɪoɴ oғ ᴀŁɪᴇɴs ▲ حـمـآیت از مـوجودات فرازمینـی/مـآوراءطبیعی 3

اهرام ثلاثه نمیتوانسته طی 22 سال ساخته شده باشد. چرا که بر اساس منطق معماری، ما باید هر سنگ را ظرف 9 ثانیه بریده،حمل کرده و در جای خود مستقر کرده باشیم. بوده‌اند مهندسان مدرنی که قدم جلو نهاده و گفته‌اند: ما نمیتوانیم این بنا را در 22 سال به اتمام برسانیم.


تعدا بیشماری از تئوریهای متفاوت در باره چگونگی ساخت هرم بزرگ مصر وجود دارد. تئوریهایی بسیار زیاد، که شما تنها با شنیدن آنها میتوانید برگردید و سرتان را تکان دهید. که از آن جمله است «موجودات فضایی»، که بلوکها را با یک سیستم صوتی ضد جاذبه جابجا میکرده‌اند. هزاران کارگر طنابهایی طویل را میکشیده‌اند و یک سطح شیبدار که حداقل دو مایل طول داشته باشد تا بتوان به جایی که امروز است رسیده باشد همه آنچه که من میدانم این است که این سنگها بسیار تراز هستند و مهندسی آن بسیار تحسین‌برانگیز است که حتی مردم مدرن امروز نیز با تکنولوژی پیشرفته خود نمیتوانند اینهمه خوب عمل کنند. برای مثال چگونه در درون مقبره هرم توانسته‌اند محوطه‌های گرانیتی و مرمری ایجاد کرده باشند که اینهمه درجه یک و تمیز بوده باشد؟ میخواهید به من بگویید که مردم آن زمان این را با دست خالی به انجام رسانده‌اند؟ من باور نمیکنم.

اندازه و وزن غیر قابل حساب سنگها را که ضرب در تعداد آنها کنید یک چیز، کاملا روشن میشود: طرح ساختمانی اهرام ثلاثه یکی از برترین عجایب مرموز و اسرار آمیز در همه تاریخ مهندسی دنیاست.


من نمیخواهم نبوغ انسان را منکر شوم. چرا که من میدانم ما توانایی خلق اینگونه چیزها را در دوره‌ای طولانی داریم، اما دانش ساخت بنایی مثل اینها باید قطعا با یک دخالت دیگری صورت گرفته باشد. یا با یک نوع دیگری از علم و دانش که به بشر آن زمان بخشیده شده که به دیگران بگوید که این نمیتوانسته است تنها کار خودشان بوده باشد.

Erich von Daniken
در مصر یک رسم قدیمی پابرجاست که میگوید: اهرام ثلاثه به دست فرعونی طراحی شده به نام «ساوریت» و گفته شده است که «ساوریت» همان است که در جامعه هیبرو «اینوک» نامیده میشود!!! () «اینوک» در روایات کهن، یک پیامبر بوده است. کتابهایی در باره «اینوک» وجود دارد که به نام کتب کاذبه معروفند. شما در «اینوک» ( ادریس) رابطه ای با موجودات فضایی پیدا میکنید. او صراحتا میگوید: «من این موجودات را ملاقات کردم» (). اکنون ما نوشته‌های کتب «اینوک» را در دست داریم و او فرمان ساخت سازه‌ای را داده است که در طی هزاران سال آتی ویران شدنی نباشد.
در متون کهن مصری گفته شده است که اهرام ثلاثه به دست انسان ساخته شده است، اما به کمک نگاهبانان آسمان یعنی همان «خدایان» و ما اکنون دلایلی داریم که اهرام به دست انسان ساخته شده، اما با همکاری تکنولوژی موجودات فضایی.

به عنوان یکی از هفتمین عجایب هفتگانه جهان، اهرام ثلاثه نه تنها باقیمانده از معماهای باستانشناسیست، بلکه یک اعجوبه جغرافیایی نیر محسوب میشود. در 1877 نویسنده و متخصص الهیات، «جوزف سیز» () اعلام کرد که اهرام ثلاثه بر روی بلندترین نقطه خط استوا و نصف‌النهار زمین قرار گرفته است. مرکزی‌ترین نطقه در کل کره زمین همچنین هر یک از چهار وجه هرمها کاملا با چهار نقطه قطب‌نما همراستاست (). اینگونه ابزار، تا هزاران سال پس از آن هم هنوز اختراع نشده بود. اما این تصادفات تنها در باره اهرام ثلاثه وجود ندارد. یک سازه بسیار شبیه به اهرام مصر تقریبا در آنسوی دیگر کره زمین وجود دارد.


هرمهایی بر جزایر پَسیفیک) و در هندوستان) و نیز در مکزیکو. بنابراین میبینیم که این در همه جای دنیا تکرار شده. باستانشناسان تاکنون نتوانسته‌اند بفهمند که چرا این فرهنگهای مشابه با اقیانوسی بیکران، از هم جدا مانده‌اند. اما با یک طرح و شیوه‌هایی بسیار شبیه به هم ساخته شده‌اند.


اینجا در مرکز مکزیکو،  شهری ایستاده بر تاریخی 2000 ساله وجود دارد (). نام این شهر «تیوتیبوکان» است، که معنای دقیق آن این است: «شهر خدایان». «معبد خورشید» در مرکز این شهر قرار دارد. محیط این هرم، به شکلی باور نکردنی، به طور مجازی کاملا به اندازه «هرم جیزه» است. آیا این یک طراحی تصادفیست؟ یا اینکه هر دو الهام گرفته از طراحانی مشابه بوده‌اند؟


یکی دو تئوری در این باره وجود دارد. یکی اینکه، شاید همه به یک شکل توسط موجودات فضایی آموزش داده شده‌اند. دوم،  مسافرانی که در زمانهای باستان در همین سیاره در سفر بوده‌اند، که از یک منطقه به منطقه‌ای دیگر در هزاران سال پیش در تردد بوده‌اند. و برخی شکاکان هم هستند که میگویند: این بهترین اثر باستانیست که تا کنون ساخته شده. یعنی آنها فقط میدانسته‌اند. اما من فکر نمیکنم اینطور بوده باشد


در «تیوتیبوکان» ما هرم غول پیکر «خورشید» را داریم و نیز هرم غول پیکر «ماه» را. بر اساس افسانه‌های مربوطه، این هرمها توسط خدایانی غول پیکر ساخته شده‌اند و در نقطه زمان پایان یک ویرانی جهانی. تمدنهایی مثل ازتکها و ماینها، هاپی‌ها و سرخپوستان شمال آریزونا، بر این باورند که زمین پیش از این 4 بار ویران شده است. یک بار به وسیله یخ، یک بار با آتش، یک بار با آب، و هر بار دوباره ساخته شده است. و «تیوتیبوکان» ظاهرا در ابتدای یکی از این دوران ساخته شده است (

شاید این سوال برایتان پیش بیاید: چرا باید این بناهای عظیم ساخته میشده است؟ به چه منظوری؟ خب، مثلا در مصر ممکن است خودپرستی بینهایت فرعون موجد این بنا بوده است و آنها میخواسته‌اند خود را ثبت کنند؛ درست؟ به این ترتیب آنها چنین موزه عظیمی را برای خود ساختند. یا اینکه این امکان هم هست که این مردم کهن میخواسته‌اند چیزی برای ما به جای گذاشته باشند.

Giorgio A. Tsoukalos
این مطلب در متون کهن مصری ثبت شده است که چرا اهرام مصر ساخته شدند؟ آیا برای نگهبانی از دانش بوده است؟ سیصد کتاب که به نام «دانش جهان» معروفند، توسط نگاهبانان آسمان دیکته شده‌اند.

البته اهرام تنها بناهای کهنی هستند که همچنان دانشمندان را گیج و سردرگم میکند. اما صدها نمونه از آنها در سراسر دنیا وجود دارد که در هر گوشه از دنیا قابل دیده شدن هستند. در جزیره‌ای بر اقیانوس پَسیفیک آرمیده بر متروکه‌ترین نقطه در جهان «جزیره شرقی». اینجا بالغ بر 800 نگهبان سنگی به نام «موای» ایستاده و نظاره‌گر خط افق هستند اما آیا آنها ناشی از دست ساخته‌های بومی هستند؟ یا چهره‌هایی وهم‌آور از مهمانان غریبه بوده‌اند، از هزاران سال پیش؟ 
ρяoᴛᴇcᴛɪoɴ oғ ᴀŁɪᴇɴs ▲ حـمـآیت از مـوجودات فرازمینـی/مـآوراءطبیعی 3
به هر دلیلی که ایجاد شده‌اند، اما ساخته شده‌اند تا هزاران سال باقی بمانند. آنها از بلوکهای سنگی ساخته شده‌اند که دهها تن وزن دارند. تنها این نیست که مردم، این بناهای عظیم سنگی را باشند بلکه مسئله این است که در همه جای دنیا همین ماجرا تکرار شده است. اما هنوز این نکته وجود دارد که فقط انسانهای اولیه چنین بناهایی را بر پا کرده‌اند. بدون ثبت هیچ دلیل برای آن
یکی از چیزهایی که مورد توجه ماست، در باره اینکه این فرهنگها چه هدفی را دنبال میکرده‌اند، این است که آیا آنها میتوانسته‌اند آنرا ثبت کنند یا نه. ما روی شواهدی که نشان میدهد آنها را ثبت کرده‌اند از اینکه آنها چگونه به انجامش رسانده‌اند حساب میکنیم در مصر ما نقشها و نوشته‌های بسیار بیشتری داریم که زمانی را که آنها اهرام را میساخته‌اند نشان میدهد، و به ما ایده‌ای در باره تکنولوژی میدهد اما در بررسی چیزی مثل جزایر شرقی ما هیچ سند خطی نداریم مبنی بر اینکه آنها چه کرده‌اند. و گاهی این ما را به دخالتهایی دیگر رهنمون میشود
پاسخ
 سپاس شده توسط mr.destiny ، IM JUST TIRED ، | NEON DEMON | ، Nυмв ، *!hasti!* ، Son of anarchy
#23
هاوكينگ : "موجودات فضايي وجود دارند"

ρяoᴛᴇcᴛɪoɴ oғ ᴀŁɪᴇɴs ▲ حـمـآیت از مـوجودات فرازمینـی/مـآوراءطبیعی 3
استفان هاوكينگ دانشمند انگليسي روز يكشنبه گذشته هشدار داد: "موجودات فضايي احتمالا وجود دارند اما بشر بايد از تماس با آنها بپرهيزد چراكه عواقب ناخوشايندي در پي خواهد داشت."
اخترفيزيكداني بر اساس گزارشات تصويري انگليس گفت: "اگر موجودات فضايي مارا ببينند نتايج آن مشابه زماني خواهد بود كه Columbus در آمريكا به زمين نشست و براي اهالي آمريكا هرگز جبران نشد."  ... برنامه ها جهاني را به تصوير مي كشند كه در آن فرم هاي خارجي حيات با سفينه هاي عظيم الجثه خود پس از خشكاندن سياره خويش به دنبال منابع حياتي مي باشند.
هاوكينگ هشدار داد: "چنين موجودات فضايي پيشرفته اي احتمالا به دنبال جمع آوري تمام سيارات غني هستند."
ρяoᴛᴇcᴛɪoɴ oғ ᴀŁɪᴇɴs ▲ حـمـآیت از مـوجودات فرازمینـی/مـآوراءطبیعی 3
 
 
وي با فرض وجود موجودات فرازميني گفت: "با توجه به مغز رياضي من اعداد به تنهايي حضور موجودات فضايي را معقول مي داند. بحث اصلي بر سر اين مساله است كه آنها احتمالا چه شكلي خواهند بود."
بشر تا كنون فعاليت هاي زيادي براي برقراري ارتباط با تمدن هاي فرازميني انجام داده است.
 
ρяoᴛᴇcᴛɪoɴ oғ ᴀŁɪᴇɴs ▲ حـمـآیت از مـوجودات فرازمینـی/مـآوراءطبیعی 3
تصویر تخیلی - گرافیکی از موجودات فضایی برگرفته شده از فیلم بیگانگان
 
در 2008 آژانس فضايي آمريكا ناسا آهنگي را (Beatles song "Across the Universe") به عنوان پيام صلح به اعماق فضا فرستاد.
اما تاريخ تلاشهاي بشر براي برقراري ارتباط با موجودات فضايي به چند سال قبل برمي گردد.
كاووشگرهاي پايونر 10 و 11 (Pioneer 10 and 11) ايالات متحده در 1972 و 1973 پرتاب شد.
Voyager 1 and 2 كه هريك حامل يك ديسك فونوگرام به همراه ذخيره كننده صدا و تصوير روي زمين مي باشد در سال 1977 پرتاب شد.

انتشار ویدیویی از جسد یک موجود فضایی در سیبری

اخیرا ویدئویی در اینترنت منتشر شده است که در ان ادعا می شود جسدی از یک موجود فضایی در سیبری روسیه کشف شده است.

ρяoᴛᴇcᴛɪoɴ oғ ᴀŁɪᴇɴs ▲ حـمـآیت از مـوجودات فرازمینـی/مـآوراءطبیعی 3

به نقل از روزنامه دیلی تلگراف، در این ویدئو تصویری از موجودی نشان داده می شود که شبیه ادمهای فضایی داخل فیلمهاست.کسانی که این فیلم را در اینترنت منتشر کرده اند مدعی هستند این فیلم نزدیک شهر ایرکوتسک حوالی دریاچه بایکال و در هفته های اخیر گرفته شده است.
در این تصویر به نظر می رسد یکی از پاهای این ادم فضایی قطع شده است.
انتشار این فیلم فرضیاتی را درباره احتمال سقوط سفینه موجودات فضایی در این منطقه از روسیه مطرح کرده است.

ρяoᴛᴇcᴛɪoɴ oғ ᴀŁɪᴇɴs ▲ حـمـآیت از مـوجودات فرازمینـی/مـآوراءطبیعی 3

انتشار این ویدئو پس از ان بود که عده ای از روستائیان نورهای نارنجی روشنی را ماه گذشته در اسمان مشاهده کردند.
حتی یکی از شاهدان ان را با دوربین موبایل خود ضبط کرده است. یکی از تلویزیونهای ملی روسیه نیز این خبر را منتشر کرده است.
تاکنون بیش از یک میلیون نفر فیلم جسد ادم فضایی را در اینترنت مشاهده کرده اند.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[ Gothic ]
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.

[ ʙғғ#]

ρяoᴛᴇcᴛɪoɴ oғ ᴀŁɪᴇɴs ▲ حـمـآیت از مـوجودات فرازمینـی/مـآوراءطبیعی 3
پاسخ
 سپاس شده توسط Interstellar ، Berserk ، mr.destiny ، IM JUST TIRED ، | NEON DEMON | ، Xx - wounded -xX ، Lee Min Hoo ، *!hasti!* ، **zeinab**
#24
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
معرفی تمامی موجودات ماوراء الطبیعه

مجموعه : دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
انواع فال و طالع بینی

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ρяoᴛᴇcᴛɪoɴ oғ ᴀŁɪᴇɴs ▲ حـمـآیت از مـوجودات فرازمینـی/مـآوراءطبیعی 3





معرفی انواع موجودات ماوراء الطبیعه

ارواح : ارواح به ۲ دسته تقسیم میشوند ، یکی ارواح ما انسانها و دوم ارواحی که خدا انها را افریده است تا این جهان و جهان های دیگر مانند کروات مریخ ، زحل و . . . را اداره کنند و هر کدام نیز وظیفه ای بر عهده دارند .

جن : جنیان موجوداتی شبیه به انسانند ولی با تفاوتهایی از جمله چشمانشان عمودیست ، پاهایشان کوتاه و گرد است  چیزی شبیه سم و نه خود سم ، جنسشان از اتش است و قدشان کوتاهتر از انسان است .

موکل : از خانواده جن هاست و با اوراد مخصوص میتوان او را بخدمت گرفت.

دیو : ریشه دیو به معنی درخشیدن و فریب دادن است ، بعضی ها فکر میکنند که دیو ها تنها در افسانه ها وجود دارند اما اینطور نیست ، دیو ها موجوداتی خشن و ترسناکند و رنگشان خاکستری و قد بلند تر از انسان است و چشمانشان حد وسط افقی و عمودیست.

جن کافر تبدیل به دیو میشود و با اوراد مخصوص میتوان او را به کار شیطانی وادار کرد ، گروهی از این دیوان ، اهریمنان بیماری و انتشاردهندگان انواع بیماری‌ها هستند.

دیو سپید :دیوِ سپید بر پایه داستان‌های شاهنامه نام فرمانروای دیوان در مازندران بود.

دیوهای کماله : تَریز و زَریز برپایه مزدیسنا نام دو دیو از دیوهای کماله آفریده اهریمن میباشند ، نام این دو در ادبیات زرتشتی با هم میاید و تریز دشمن خرداد و زریز دشمن مرداد میباشند.

پری : جن های مونث را پری میگویند ، انها بسیار زیبا و سفید روی هستند ، چشمانشان مانند چشم انسان افقی است و هیکل و شکل انها همانند انسان است .

همزاد : همان جن هایی هستند که در زمان تولد شما متولد میشوند و تا پایان عمر با شما خواهند بود و پس از مرگ شما آزادانه برای خویش زندگی خواهند نمود.

شیاطین : همه شیاطین از خانواده جنیان هستند که از فرزندان و یاران ابلیس اند.

فرشته های آسمانی : مانند جبرئیل و اسرافیل و میکائیل و . . . که میتوان از انها هم کمک گرفت.

آل نساء : موجودیست که نوزاد زنان تازه زائیده را میکشد.

شما اگر به شخصی با این مشخصات : بدن برهنه پر از موی بلند و سیاه و سینه بزرگ برخورد کردید سعی کنید دستتان را به موهایش نزدیک کرده و چند تار از موهایش را بکنید ؛ تا زمانی که موهایش در دستان شماست هر فرمانی بدهید او اجرا میکند و اگر نافرمانی کرد یا خواست صدمه بزند فورا موها را آتش بزنید تا نابود شود .

سایع فیول : دختر شیطان است که میتوانید او را با اوراد مخصوص بخدمت در اورد.

 اژدها : اژدها یکی از موجودات افسانه‌ای در فرهنگ‌های جهان است و رابطه میان اصل و آغاز جهان و اژدها در کیهان‌شناسی بابلیان آشکار است ، اژدها همیشه حیوانی نیرومند و سهمگین پنداشته شده و گاه پرستیده میشده است زیرا او را بخشندهٔ آب و باران میدانسته‌اند.

اقوام بسیار معتقد بودند که اژدها خدای طوفان و هوای بد و سیل و دیگر بلاهای آسمانیست و طوفان بر اژدها سوار شده موجب لغزش زمین و زمین‌لرزه میشود ؛ تقریباً همه جا اژدها با شب و تاریکی و بطن مادری و آب کیهانی پیوسته و مربوط بوده است .

اشوزوشت : اَشوزوشت یا مرغ بهمن نام جغد افسانه‌ای در اسطوره‌های ایرانی است که ناخن میخورد.

در اسطوره‌های ایرانی، اشوزوشت را اهورامزدا آفریده تا یاریگر نیروهای خوبی باشد ، او اوستا میداند و هنگامیکه گفتارهای اوستا را میخواند دیوها به ترس میافتند ، نام اشوزوشت در زبان اوستایی به معنی دوست حق است .

اهریمن : اهریمن پلیدی است و برای از بین بردن نیکی تلاش میکند ولی چون دون و پست مایه است و اهورامزدا آگاه بر هر چیز است پس سرانجام اهریمن نابود شده و اورمزد بر او چیره میشود.

شیردال : شیردال موجودی افسانه‌ای با تن شیر و سر عقاب و گوش اسب است ، مردم باستان شیردال‌ها را نگهبان گنجینه‌های خدایان می پنداشتند.

بختک : بختک موجودیست که بر بدن انسان مسلط میشود و تمام بدن را در اختیار گرفته و قفل میکند و انسان فقط نظاره گر ناتوانی خود است.

ترسی بدون دلیل وجود انسان را در بر میگیرد و انسان توان واکنش ندارد ، در برخی باورها معتقدند که بختک روی سینه افراد مینشیند و وجود انها را فلج میکند ، شاید ترس انسان از این موجود نیز بدلیل این است که حضور ان را به روی سینه و بدن خود احساس میکند ولی نمیتواند انرا ببیند.

پیر زنگی : دیو افسانه‌ای در افسانه‌های شرق استان خراسان است.

دوال‌پا : یکی از موجودات در اسطوره‌ها و داستان‌های ایرانی است ، دوالپا موجود به ظاهر بدبخت وذلیل وزبونی است که به راه مردم مینشیند ونوحه و گریه آنچنان سر دهد که دل سنگ به ناتوانی او رحم آورد.

چون کسی از او سبب اندوه بپرسد گوید بیمارم وکسی نیست مرا به خانه‌ام برساند ، عابر چون گوید بیا تورا کمک کنم  دوالپا بر گرده‌ عابر بنشیند و پاهای تسمه مانند چهل متری را که زیر بدن پنهان کرده گشوده و دور بدن عابر بپیچد و استوار کند که عابر را تا پایان عمر از دست او خلاصی نباشد.

دوالپا در زبان فارسی مصداق آدمهای سمجی است که به هر دلیل به حق یا ناحق به جائی می چسبند و بدون توجه به تاریخ مصرف خود آنجا را رها نمیکنند.

 سیمرغ : سیمُرغ نام یکی چهرهٔ اسطوره ای ایرانی است و نقش مهمی در داستانهای شاهنامه دارد و دانا و خردمند و به راز نهان آگاه است ؛ سیمرغ پس از اسلام هم در حماسه‌های پهلوانی هم در آثار عرفانی حضور میابد.

 عفریت : عفریت یا عفریته همان ابلیس  است ؛ البته معنای عام تری نیز دارد ؛ عفریت به معنای فرد گردنكش و خبیث نیز هست.

عنقا : عنقا در حقیقت پرنده ای بسیار بزرگ و دانا مانند سیمرغ است ، محل زندگی این پرنده کوه قاف و در برخی نوشته‌ها کوه دماوند است.

عوج ‌بن عنق : نام مردى است که او در منزل آدم زاده و تا زمان موسى زیست ؛ او را فرزند عنق یا عناق پسر حوا دانسته‌اند و برخی از منابع عناق را نام مادر او دانسته‌اند.

همچنین او را مردی بلندقامت دانسته‌ و عمرش را سه‌هزار و پانصد سال نوشته‌اند و گفته‌اند طوفان نوح تا كمر او بود.

غول : غول‌ها یکی از موجودات افسانه‌ای است و با پیکری بسیار بزرگ میباشد ، غول های افسانه ای وسیله ای برای ترساندن کودکان هستند.

مرد آزما : در فرهنگ شرق و جنوب سیستان به موجودی قد بلند با چشمان سرخ رنگ و موهایی به رنگ روشن و بدنی قوی و باهیبت گفته میشود و اعتقاد مردم آن دیار بر آن است که او مردی بوده که صدها سال پیش از شهر فاصله گرفته و در بیابانها زندگی میکند و گاهی برای رفع نیاز به هنگام تاریکی به شهرها و روستاها میآید.

مردخوار : مانتیکور یا مردخوار موجود افسانه ای از گونه های شیمر است.

این جانور سر و صورت یک انسان و چشمان خاکستری دارد و بدن قهوه ای رنگ و به شکل شیر و دم آن مانند عقرب و گاهی اوقات اژدها میباشد ؛ اندازه این جانور از شیر بزرگتر و از اسب کوچکتر است و بدنش کمی درشت تر از شیر است.

نسناس : نسناس نام جانوری افسانه‌ای و موهومی شبیه به انسان است.

در فرهنگ عامه به نوعی بوزینه بی دم هم اطلاق میشود و هركجا آدمى را بیند بر سر راه آید و در ایشان نظاره كند و چون یگانه آدمى بیند ببرد ؛ نسناس مسخ شده است و نیم تن دارد و به یك پاى راه میرود.

 ققنوس : ققنوس یک موجود افسانه‌ای است که هر چند سال یکبار تخم میگذارد و بلافاصله آتش میگیرد و میسوزد و از خاکستر خود دوباره متولد میشود.

علامه دهخدا گوید ققنوس هزارسال عمر کند و چون هزار سال بگذرد و عمرش به آخر آید هیزم بسیار جمع سازد و بر بالای آن نشیند و سرودن آغاز کند و مست گردد و بال زند چنانکه آتشی از بال او بجهد و در هیزم افتد و خود با هیزم بسوزد و از خاکسترش تخمی پدید آید و او را جفت نمیباشد و موسیقی را از آواز او دریافته اند.

 ابوالهول : غول افسانه‌های مصر باستان و مخلوطی از انسان و حیوان با پیکری از شیر مزیّن به بالهای عقاب و دارای کله‌ای شبیه سر زنان است ؛ این موجود افسانه‌ای کسانی را که موفق به‌ حل معمّای او نمیشدند میکشت.

 آخرون : آخرون به یونانی رودی در جهان زیر زمین است.

آخرون مانند سایر رودها شخصیتی انسانی دارد و پدر اسکالافوس محسوب میشود ، این رود از ایپروس جنوبی میگذرد و آبکندهای آن چنان تیره و ژرف است که شاعران یونانی آن را رودی از رودهای دوزخ یا منشعب از سرچشمه‌ای دوزخی شمرده‌اند.

 ایسُناده : ایسُناده به معنی زنندهٔ کرانهٔ دریا نام هیولای دریائی غول پیکر و کوسه مانند است که گفته می‌شود در نزدیکی ماتسوئورا و جای‌هائی دیگر در غرب ژاپن وجود دارد.

وقتی این هیولا هویدا می‌شود ، باد های سهمگینی میوزد ، بدن این هیولا هیچوقت دیده نشده است چرا که او همیشه زیر موج ها پنهان میشود و به صورت مخفیانه به قایق‌ها نزدیک می‌شود و سپس با دم قلابی و خاردارش ملوانان را کشیده و در آب می‌اندازد و سپس آنها را می‌بلعد.

 پگاسوس : در افسانه های یونان پگاسوس اسب بالدار جاودانی و یار باوفای بلروفون است ، پگاسوس توسط بلروفون اهلی شد و در طی ماجراهای این قهرمان مرکب او بود.

 تک شاخ : تک‌ شاخ موجودی به شکل اسب با یک شاخ روی سر است ، تک شاخ ها را نمیتوان به آسانی شکار کرد زیرا بسیار چابک هستند ، آن ها زنان و دختران را به مردان ترجیح میدهند و میگویند که آنها فقط توسط زنان رام میشوند.

اسب تک شاخ اسبی سفید با یال های بلند است که در افسانه های اروپا از آن یاد شده است ؛ تک شاخ ها در ابتدای کره بودن طلایی رنگ بوده و در بلوغ به رنگ نقره ای در میایند و بعد از بلوغ کامل سفید رنگ می شوند ، تک شاخ های کنونی با تک شاخ های گذشته در افسانه های اروپایی بسیار متفاوت هستند.

تک شاخ سفید و بزرگی که شاخی چند متری بر سر داشت در طول زمان دستخوش تغییراتی شد که آن ها را به صورت اسبی سفید و لاغر با شاخی مارپیچ و کوتاه و یال های بلند در آورد ، ریشه این تک شاخ ها مشخص نیست اما گمان میرود این تک شاخ از دانمارک و اسکاندیناوی باشد.

 خون ‌آشام : خون‌آشام در افسانه‌ها و خرافات مردم اروپا جنازه‌ای زنده است که شب‌ها از گور بیرون آمده و برای تغذیه خود از خون مردم مکیده و تغذیه میکند ، در این تخیلات خون‌آشام‌ها دندان‌های نیش‌بلندی دارند که با آنها از گردن زندگان خون میمکند و معمولاً دارای قدرت‌ فوق بشری مانند زندگی جاویدند ؛ برای کشتن او باید سرش را از تن جدا کرد و میخی بلند را به قلب خون اشام فرو نمود.

شیمر : شیمر از غول‌های اساطیری یونان است.

طبق افسانه شیمر یا غول شیر ، سر شیر ، بدن بز و دم اژدها را دارد و از دهانش شعله بیرون میزند و گاهی نیز بصورت شیری که سر بز شاخدار از پشت آن بیرون آمده نشان داده ‌شده ‌است .

قنطورس یا سانتور : سانتور یا ادم اسب تنه در میان اساطیر یونان جز معروف ترین موجودات است ، سانتور موجودی است نیمی انسان و نیمی اسب، با سر و دو دست و بالاتنهٔ انسان و بدن و چهار پای اسب و قسمت انسانی در جایی که گردن اسب شروع میشود قرار دارد. 

قدرت تکلم انسان را دارند و در رنگهای گوناگون یافت شده و با روشهایی از دید مخفی میمانند همچنین آن‌ها در جنگل زندگی میکنند و زیستگاه اصلیشان کشور یونان است .

آن‌ها به صورت قبیله‌ای زندگی میکنند و از علومشان برای زندگی استفاده مینمایند ؛ سانتورها بر علوم سحر آمیز و متافیزیکی شفا و پیش گویی و همچنین نجوم تسلط خاصی دارند ، تیراندازی سانتورها با تیر و کمان زبانزد خاص و عام است .

اکثر سانتورها از برخورد و معاشرت با انسان‌ خوشنود نمیشوند و خود را بسیار برتر از او میدانند ، انها با انسان بر خورد خوبی ندارند و نکته اخر اینکه این موجود نماد متولدین اذر میباشد .

 سیرن : حوری دریایی اساطیر یونان گاهی به صورت موجودی با بدن یک پرنده و سر یک زن و در سایر موارد به شکل تنها یک زن به تصویر کشیده شده ‌است ، سیرن  دختر خدای دریا و دارای آوازی بسیار زیبا و فریبنده بود و دریانوردان را با آوای خود گمراه و به کام صخره‌های مرگ‌آور که برویش آواز میخواند میکشید .

طبق افسانه‌ای دیگر دسته‌ای از پهلوانان نیز موفق به عبور از گذرگاه سیرن‌ها شدند چرا که آوازه‌خوانی به نام اورفئوس که در کشتی آنان را همراهی میکرد بقدری آوازهای دلنشین و آسمانی خواند که کسی به حوریان گوش نسپرد و سیرن‌های ناکام یا پیروزی اورفئوس خود را به دریا افکنده و نابود شدند.

 لویاتان : کلمه‌ای است عبری و در تورات ذکر شده‌است ، لویاتان غول عظیم الجثه‌ای آبی و وحشت‌آور شبیه اژدها است ، به گفته کتاب مقدس در آن روز خداوند با شمشیر بزرگ و قوی این اژدها را در دریا خواهد کشت.

 گرگینه : گرگ‌ مرد موجودی افسانه‌ای و از خرافات مردم اروپا است ، گرگ‌ مرد انسانی است که شب‌هایی که ماه کامل است "شب چهارده" بصورت گرگ درمی‌آید ؛ چنین شخصی با بکار بردن افسون و جادو و یا طلسم شدن از سوی کسی تبدیل به گرگینه میشود.

ساده‌ترین راه برهنه شدن و بستن کمربندی از جنس پوست و یا پوشیدن پوست کامل حیوان است ، اگر یک گرگ مرد را گاز بگیرد و بزاقش وارد خون شخص شود قربانی هم به گرگ مرد تبدیل میشود و اصطلاح دیگری که در این رابطه بکار میرود اصطلاح گرگ ‌دیسی و گرگ مرد است.

یتی : یتی یا مرد برفی موجود افسانه‌ای ساکن در کوه‌های هیمالیا و کشورهای نپال و تبت است و بنابه داستان‌ها او جثه‌ای به بزرگی یک خرس سفید دارد و مانند انسان بروی دو پا راه میرود ؛ گفته میشود که بومیان و کوهنوردان در هوای بد کوهستان یتی را گاهی میبینند ؛ او گاهی به مردمان گمشده در کوه کمک میکند.

 ام‌الصبیان : ام‌الصبیان نام موجودیست که داستانهای او در یمن و کشورهای عربی رواج دارد.

او را به ریخت مادینه‌ غولی زشت و گاوپا میپندارند که بیشتر به شکل زنی زیبا شب ها یا پیش از پگاه بر مردم پدیدار میشود ؛ او مردها را میدزدد و میگویند که کسانی که چهرهٔ راستین او را ببینند یا دیوانه میشوند یا میمیرند.
پاسخ
 سپاس شده توسط Interstellar ، IM JUST TIRED ، *!hasti!*
#25
ρяoᴛᴇcᴛɪoɴ oғ ᴀŁɪᴇɴs ▲ حـمـآیت از مـوجودات فرازمینـی/مـآوراءطبیعی 3

مجسمه یک بیگانه نژاد خاکستری در موزه انگلستان، همان طور که می دانید این مجسمه شباهت غیر قابل انکاری با موجودات غیر زمینی نژاد خاکستری دارد که به خصوص شباهت چشمها بسیار جلب توجه میکند.
پاسخ
 سپاس شده توسط Berserk ، IM JUST TIRED ، | NEON DEMON | ، *!hasti!* ، Son of anarchy
#26
سلام دوست عزیز.اگه اجازه بدی میخوام یه مطلب در مورد مرد قلمی بزارم.در موردش تحقیق کردم.اگه خواستی بهم پیام خصوصی بده من منتظرتم.

اون اسلایدر من نیس. اسلندر من هستش
پاسخ
 سپاس شده توسط Interstellar ، mr.destiny ، Son of anarchy
#27
◭ چند دانستنی درمورد اقوامـ مــآیــآ ◭



بی شک اقوام مایا در قاره امریکا مشهورترین قوم بودندکه بقیه اقوام بعدی در امریکای مرکزی و جنبوی ریشه در انها داشتند . و دارای پیشرفت چشمگیر در شهر سازی معماری منحصر به فرد ریاضیات ستاره شناسی و تقویم های دقیق بر اساس رخداد های اسمانی 
مذهب پیچیده و اعتقاد راسخ به خدایان فرازمینی وئ برخورد نزدیک با انها را دارا بودند . نظریه پردازان فضانوردان باستانی نیز از انها به عنوان نمونه بارز برخورد نزدیک با بیگانگان باستانی یاد میکنند 
** اما چند حقیقت در مورد این تمدن و فرهنگ منحصر به فرد مایا ها :

1)با توجه به تقویم باستانی مایا ها جهان در 11 اگوست 3114 پیش از میلاد {یعنی تقریبا شش هزار سال پیش } به وجود امد و شمارش تقویم خود را از این تاریخ یاد میکنند . 
2)برخلاف باور رایج ...مایاها هرگز ناپدید نشدند بلکه بر اساس تحقیق هفت میلیون از نژاد مایاهای باستانی در کشور امریکای امروزی زندگی میکنند 
3)اولین شهرک مایاها در تاریخ 1800 قبل از میلاد یعنی 3800 سال پیش ساخته شد . که اصطلاحا دوران پراکلاسیک میگویند یا دوران تکوینی 
4)شهر پِتن یا petenدر همین دوران یکی از بزرگترین شهر باستانی ساخته شده باستانی در امریکای مرکزی میباشد 
5)در اواخر قرن هشت میلادی و اوایل قرن نهم اتفاقاتی مهم در تمدن مایاها افتاد که منجر به لرزش پایه های این تمدن شد 
6)از دستاوردهای انتزاعی مایاها به قول محققین ریاضیات و نجوم بود 
7)مایاها با سواد بودند زبان نوشتاری داشتند و همچنین کتب زیادی نوشتند 
8)سیستم نوشتاری هیروگلیف مایایی یکی از پیچیده ترین سیستمهای نوشتاری باستانی در کره زمین میباشد و تازه از دهه 1950 میلادی دانشمندان توانستند بخشی از این هیروگلیفهای تصویری را معنا و رمزگشایی کنند 
9)تمدن مایاها یکی از اولین تمدنهای بشری بود که عدد صفر را اختراع و استفاده کرد 
10)مردان و زنان مایایی هر دو در بدنهای خودشان طرح هایی را تتویا خالکوبی میکردند انها یکی از اولین تمدنهایی بودند که هنر خالکوبی را اختراع کردند 
11)بالاترین مقام در تمدن مایا یا یک شخصیت مهم و خاص را را auauمینامیدند که میتوان از ان به معنی خدا یا نجیب یاد کرد 
12)یکی از کوچکترین مراکز مایاها سایت کوچکی به نام تیکال است و بزرگترین انها 123 کیلومتر مربع مساحت دارد 
13) مایاها معماری و مهندسی بی نظیری در ساخت معابد و اهرام داشتند و یکی از بزرگترین هرم انها حتی در دنیا نامش The peak of La Danta بود 
14)حتی بنا به گفته مورخین و محققین این هرم حتی از هرم بزرگ مصر هم سنگین تر است و 99 میلیون فوت مکعب سنگ پر دارد 
15)مایاها بسیار بسیار زیاد به ستاره شناسی و نجوم تسلط و علاقه مند بودند و از روی انها تقویم های پیچیده و دقیقی درست میکردند انها اعتدال پاییزی و زمستانی را در معابد خود مشخص میکردند 
16) انها یک ورزش رسمی و باستانی داشتند که با یک توپ پلاستیکی انجام میشد و از طریق یک حلقه باید ردش میکردند !! 
17)یکی از اولین تمدنهایی بودند که سونا و شنا وو حمام عرق را اختراع کردند و انجام میدادند 
18)محصولات اصلی کشاورزی مایاها ذرت –لوبیا-فلفل تند – اووکادو – اناناس – پاپایا – کاکائو –کدو بود 
19)به گفته محققین مایایی اخرین سایت ساخته شده به دست مایاهای باستاتی سایت باستانی Tayasal در سال 1696 برای پادشاهشان بود
هوش فرازمینی
پاسخ
 سپاس شده توسط IM JUST TIRED ، | NEON DEMON | ، *!hasti!* ، Son of anarchy
#28
به گفته محققین مایایی اخرین سایت ساخته شده به دست مایاهای باستاتی سایت باستانی Tayasal در سال 1696 برای پادشاهشان بود

منظورت از سایت چیه؟؟؟

محققان ماهی چهار چشمی را در اعماق اقیانوس کشف کرده اند که بیشتر شبیه موجودات بیگانه فضایی است.
دو چشم اضافی این ماهی، یک دید 360 درجه ای به او می دهد ولو اینکه این حیوان در اعماق زیر سطح اقیانوس و در آبهای تاریک زندگی می کند.
دانشمندان آلمانی که این کشف را صورت داده اند بر این عقیده اند که این ماهی اعماق اقیانوس سر شیشه ای، دو چشم اضافی دارد و از این رو می تواند طعمه، مهاجمان و جفت خود را در اطرافش تشخیص دهد.
این ماهی که  Rhynchohyalus natalensis خوانده می شود در عمق 800 تا یکهزار متری اقیانوس زندگی می کند.
این ماهی، دو چشم استوانه ای اولیه دارد که دید رو به بالا را برای او فراهم می کند از این رو می تواند طعمه یا مهاجم را که در نور تیره بالای سرش سایه می اندازد ببیند.
این موجود عجیب و غریب، همچنین دو چشم ثانویه نقره ای در دو طرف سرش دارد که لنز و شبکیه ثانویه آیینه مانند دارد. این خصوصیات به این ماهی ظاهر عجیبی می دهد.
دانشمندان آلمانی که چگونگی دید این ماهی را بررسی کرده اند مدعی اند این ماهی دارای نوعی چشم است که پیش از این ناشناخته بود.
دو چشم نقره ای و اضافی این ماهی قادر به تشخیص نور زیستی درخشنده چشمک زن ایجاد شده توسط موجودات اعماق زمین است تا به این ماهی کمک کند اطراف و زیر خود را ببیند.
نوری که از زیر می آید توسط یک آیینه منحنی که از لایه های زیادی از صفحات بازتابنده کوچک ساخته شده از بلورهای گوانین تشکیل شده، در شبکیه ثانویه متمرکز می شود و به ماهی میدان دید بزرگ تری می دهد.

این ماهی 18 سانتی متری در دریای تاسمان و در طول یک پروژه تحقیقاتی بین المللی صید شده است .
نتایج این تحقیقات در نشریه Proceedings of the Royal Society منتشر شده است.
پاسخ
 سپاس شده توسط Interstellar ، Son of anarchy
#29
به نظرتون هنوز کسایی هستن که بگن فرازمینیا وجود ندارن؟؟
من نمیگم دیدم؛ولی به وجودشون اعتقاد دارم و مطمءنم ما تنها نیستیم
پاسخ
 سپاس شده توسط IM JUST TIRED ، Interstellar ، روناز
#30
خب منم اطمینان دارم وجود دارند

باورتان مي شود که يوفوها 33 سال قبل سري هم به تهران زده باشند؟! تعجب نکنيد، چون اين داستان واقعي است؛ سال 1355 چند شيء ناشناس در آسمان تهران ديده شدند؛ اشياي پرنده اي که به هيچ يک از ساخته هاي دست بشر شبيه نبودند و از همه آنها پيشرفته تر به نظر مي رسيدند. همه آدم هايي که آنها را از نزديک ديدند. با اطمينان از وجودشان صحبت مي کنند اما با همه پيگيري ها، هيچ کس درست نفهميد که در نيمه شب آخرين روزهاي شهريور 1355، واقعا در تهران چه گذشت؟! آيا فضايي ها واقعا به تهران آمدند؟آيا شيئي که حسين پيروزي و همکارانش در برج مراقبت فرودگاه مهرآباد تهران ديدند، يک سفينه خارجي بود که سر از تهران درآورده بود يا يکي از ابزارهاي جاسوسي کشورهاي پيشرفته؟ براي رسيدن به جواب اين سؤال ها مطالب زيرا را که به سبکي داستاني تنظيم شده است حتما بخوانيد.
مهرآباد: «دستور، شناسايي اين جسم است؛ دستوري که به ما دادند و ما هم به شما اعلام مي کنيم».
خفاش: «بله، من الان روبه روي خودم مي بينمش اما متاسفانه با اينکه سرعتم نزديک به سرعت صوت است، به آن نمي رسم».
مهرآباد: «فقط مشخصاتش را براي تاييد اعلام کنيد.»
خفاش: «بله، شيء مورد نظر يک جسم نوراني است که هواپيما به نظر مي رسد. روي آسمان تهران است، با نورهاي آبي، قرمز و نارنجي. ما حتي وقتي با سرعتي دوبرابر سرعت صوت پرواز مي کرديم، اصلا به آن نزديک نشديم و از ما دورتر شد.»
آخرين روزهاي تابستان در تهران بود وسرما کم کم از راه مي رسيد اما يک اتفاق عجيب آسمان شب پايتخت را به شدت داغ کرد، تعقيب و گريزي هوايي که به يکي از مهم ترين اتفاقات رخ داده در ايران تبديل شد. دوفانتوم F4 درتعقيب شيء عجيب و ناشناسي که در آسمان ديده شده بود، از همدان راهي تهران شدند. اين شيء نوراني که رنگ هاي سبز، آبي، قرمز و نارنجي اش به وضوح ديده مي شد، هيچ شباهتي به پرنده هاي زميني شناخته شده نداشت؛ آيا واقعا يک بشقاب پرنده بود؟
ماجرا به 33 سال قبل برمي گردد، 29 شهريور سال 1355. آن سال ها کمتر ماموريتي به نيروي هوايي محول مي شد هر شب فقط يک پايگاه هوايي در آماده باش به سر مي برد، مگر آنکه هواپيمايي بي خبر وارد مرزهاي ايران مي شد. آن وقت فانتوم هاي نيروي هوايي ماموريت پيدا مي کردند تا اين پرنده هاي غير قانوني را از مرزهاي ايران بيرون کنند.اما آن شب با بقيه شب ها فرق داشت. در پايگاه هوايي شاهرخي همدان (شهيد نوژه فعلي) همه چيز آرام و ساکت بود. خلبان عزيزخاني آن شب هم مثل بقيه شب ها در آماده باشي ساکت و آرام به سر مي برد که ناگهان آلارم وضعيت اضطراري به صدا درآمد. او به سرعت خودش را به هواپيما رساند و در حالي که مي دويد، فکر کرد که باز هم بايد شر يک مزاحم را از مرزهاي ايران کم کند. اما اين بار قضيه فرق مي کرد؛ مزاحم هوايي نه تنها از مرزهاي ايران رد شده بود بلکه يکراست سر از پايتخت درآورده بود: «وقتي زنگ آلارم زده شد، اول فکر کردم بايد به سمت مرز بروم اما وقتي دستور دادند که با سرعت به سمت تهران پرواز کنم، فهميدم بايد اتفاق عجيبي افتاده باشد». خلبان عزيزخاني درست حدس زده بود. اما در تهران چه اتفاق افتاده بود که او بايد خودش را خيلي زود به آنجا مي رساند؟

تلفن به خاطر پروانه

«ساعت 11-10 شب بود که يک خانم زنگ زده و گفت با مسؤول برج کار دارم . بعد از اينکه من گوشي را برداشتم، گفت يک چيزي در آسمان بالاي خانه اش ايستاده که مثل موتور ماشين، چهار پره و هشت پره مي شود. گفتم خانه شما کجاست؟ گفت کنار بولينگ عبدو- که آن موقع در جاده شميران بود- در انتهاي خيابان شريعتي. گفتم ما در شمال شرق تهران پروازي نداريم، اگر باز هم مزاحمتي ايجاد شده به من زنگ بزنيد. يک ساعت بعد يک خانم ديگر زنگ زد و گفت در آسمان بالاي سينماي مولن روژ (که در همان حوالي بود)، چيز مشکوکي مي بيند، اما ماجرا به همين جا تمام نشد چون چند دقيقه بعد، آقايي از سيد خندان زنگ زد و يک خانم ديگر هم از همان حوالي شرق تهران. وقتي تعداد تماس ها زياد شد. من شک کردم که نکند واقعا خبري باشد. بالاخره اين همه آدم که بي دليل زنگ نمي زنند.» حسين پيروزي- مسؤول وقت برج مراقبت فرودگاه مهرآباد- لحظه اي سکوت مي کند، چهره اش را در هم مي کشد و بعد با اطمينان مي گويد: «حتي يادم مي آيد از يکي از آنها پرسيدم چرا به پليس زنگ نزديد و شماره اينجا را گرفتيد؟ و آن خانم در جواب گفت برادرش خلبان است و به او گفته مسؤوليت هر چيزي که در آسمان پرواز مي کند، برعهده برج مراقبت فرودگاه است. جواب آن خانم بود که من را به شک فرو برد، شايد واقعاً آنها حق داشتند. بنابراين از روي صندلي بلند شدم و رفتم روي بالکن.»

خفاش 1

وقتي فرمانده وقت نيروي هوايي مي گويد بعد از 20 سال خلباني، اين عجيب ترين چيزي بوده که به چشم ديده، مي توان نتيجه گرفت که اين اتفاق واقعا يکي از عجيب ترين رويدادهاي آسمان ايران بوده است.البته تيمساريوسفي- فرمانده وقت نيروي هوايي- به همين سادگي ها اين حرف را نمي زند چون وقتي حسين پيروزي ماجراي تلفن هاي مردم را براي او تعريف مي کند: «به تيمسار گفتم ما اينجا الان 16-15 نفر هستيم و همگي آن را مي بينيم. اين طوري بود که تيمسار به خودش زحمت داد و رفت روي پشت بام تا ببيند ماجرا از چه قرار است.» مسؤول آن سال هاي برج مراقبت فرودگاه مهرآباد ادامه مي دهد: «وقتي تيمسار هم با چشم هاي خودش آنها را ديد، دستور داد که جت ها از پايگاه آماده باش براي شناسايي اين اشياي پرنده ناشناس بلند شوند.» و اين يعني شروع عمليات تعقيب و گريز در آسمان پايتخت.

مهرآباد: «عصر به خير، خفاش 1»

خفاش 1: «عصر به خير، مهرآباد. من در مسير هستم و آماده.»
اولين جتي که بلند شد، هواپيماي سروان خاني بود؛ يک فانتوم F4 با نام رمز خفاش 1؛ هواپيمايي که آن سال ها براي خودش ابهتي داشت. خفاش يک تقريبا13 دقيقه بعد از پرواز به تهران مي رسد؛ «وقتي در نيروي هوايي براي عمليات F4 را صدا مي کنند، يعني شرايطي است که هواپيمايي خارجي وارد مرز ايران شده. اين خلبان ها هميشه آماده هستند و پنج دقيقه بعد از تماس ما به هوا بلند مي شوند.» اين را پيروزي مي گويد. او خلبان عزيزخاني را در جريان ماجراي شيء عجيب قرار مي دهد و از او مي خواهد تا شناسايي اش کند. عزيزخاني مي گويد: «بله، مي بينمش، هواپيماست»؛ نکته اي که گفتنش از دهان يک حرفه اي بعيد است. مسؤول وقت برج مراقبت فرودگاه مهرآباد که آسمان تهران را مثل کف دستش مي شناسد با خود مي گويد مگر مي شود که جايي در گوشه اي از آسمان تهران هواپيمايي وجود داشته باشد- آن هم بي اجازه برج مراقبت- و او از آن خبر نداشته باشد؛ «به او گفتم اين جسمي است که ما ديده ايم و مردم هم گزارش کرده اند و هواپيما نيست». خفاش 1 به طرف جسم شيرجه مي زند تا آن را بترساند اما شئ عجيب هم به سمت شرق ايران مي رود تا اين تعقيب ادامه پيدا کند؛ تعقيب وگريزي که خلبان عزيزخاني را به تعجب وامي دارد؛ «جسم مورد نظر سرعت خيلي زيادي دارد، با وجود آنکه من با سرعت دوماخ (هر ماخ برابر است با 340 متر برثانيه) مي روم به او نمي رسم». پيروزي مي گويد که اين تعقيب حداقل چند نکته را مشخص مي کند: «ما فکر مي کرديم شيء عجيب 6 هزار پا ارتفاع دارد اما با گزارش خلبان فهيمديم ارتفاعش خيلي بيشتر از اين حرف هاست و اندازه اش به بزرگي يک جمبوجت است».
خلبان عزيزخاني اعلام مي کند که فاصله اش با جسم زياد شده و اگر همين طور ادامه دهد از مرز شرقي ايران خارج مي شود. به همين دليل برج مراقبت فکر مي کند جسم عجيب فرار کرده و از خلبان مي خواهد به سمت تهران برگردد. اينجاست که نخستين گزارش مستند از خارجي و غير معمول بودن شيء ارائه مي شود؛ «خلبان خفاش 1، همان طور که دور مي زده تا به فرودگاه برگردد تاييد مي کند که مسلما اين جسم خارجي است و رنگ هاي نارنجي و آبي و سبز دارد». پيروزي درباره اين رنگ ها هم نظر جالبي دارد و نشان مي دهد او خوب هواپيماها را مي شناسد و اشتباه نکرده است. او مي گويد: «هميشه رنگ آبي را داشت. رنگ هايش جا به جا مي شد اما رنگ آبي هميشه ثابت بود. ما حدس زديم اين رنگ سوختش باشد». عزيزخاني با خيال راحت در حال بازگشت بود و فکر مي کرد ماجرا تمام شده است اما بازي ادامه داشت؛ پيروزي مي گويد: «خلبان ناگهان گفت جسم خارجي و ديگر هيچ صدايي نيامد. او تقريبا در 140 مايلي فرودگاه مهرآباد بود»، اما آن شيء مشکوک فرار نکرده بود و فقط مي خواست بازي موش و گربه راه بيندازد.

پرواز چراغ خاموش

«اول چتر قرمز رنگي بود در شمال تهران و بعد به شکل يک هواپيماي جنگي شد که چراغ هاي آبي و زرد و نارنجي داشت. با چشم غير مسلح مي ديدم. وقتي اولين بار از روي بالکن ديدمش اين شکلي بود». ماجرا آن قدر عجيب بوده که حسين پيروزي به چشم هايش هم اعتماد نکرده، «به بچه هاي ديگر هم گفتم. آنها هم آمدند روي بالکن و همه آن شيء عجيب را ديديم». مسلما شيئي که آن نورهاي عجيبي از خودش پخش مي کرده و به طرز عجيبي ساکن ايستاده بوده، نمي توانست هواپيما باشد. پيروزي وقتي اينها را تعريف مي کند کاملا هيجان زده مي شود. هنوز بعد از سه دهه چشم هايش برق مي زند و ادامه مي دهد: «من براي اولين بار بود که چنين چيزي مي ديدم، نمي خواستم باور کنم.»
اما به جز کارمندان برج و دو خلبان جنگنده هيچ کس ديگري آن شيء عجيب را نديده بود؛ حتي هواپيماهايي که در آن ساعت به تهران نزديک مي شدند، حتي وقتي آن شيء دوباره بازگشت. البته همه آنها يک فرکانس عجيب شنيده بودند که د رشرايط معمولي وجود ندارد. براي توضيح اين مطلب پيروزي مجبور مي شود وسط حرف هايش يک پرانتز باز کند و اصطلاحات خلباني را براي ما توضيح بدهد؛ «وقتي يک هواپيما سقوط مي کند، جعبه سياه آن به سمتي پرتاب مي شود و راديويي که کنار آن است موج اضطراري منتشر مي کند. هواپيماهاي تجسس هم اين صدا را دنبال و منبع آن را پيدا مي کنند.اين صدا همان صدايي است که وقتي يک هواپيما در حالت اضطراري باشد روي فرکانس خاصي آن را منتشر مي کند؛ چيزي مثل صداي بنگ بنگ».
بعدها وقتي آنها از هيجان آن شب دور شدند و خوب به ماجرا فکر کردند فهميدند که چرا به آنکه هيچ هواپيماي ديگر آن شيء را نديده بود اما همه آنها فرکانس اضطراري دريافت کرده بودند؛ «اين جسم خودش را به هواپيماها نشان نمي داد ولي امواجي که از خودش منتشر مي کرد باعث به وجود آمدن صداي اضطراري مي شد؛ مثلا يک هواپيماي 303 که اين صدا را شنيده بود اعلام مي کرد آن را روي هر دو باند UHF و VHF که از هم فاصله دارند دريافت کرده. جالب است که هيچ وقت يک فرکانس روي هر دوباند نمي افتد».
گويا در آن شب دو هواپيماي خطوط هوايي لوفت هانزا و اير فرانس هم فرکانس عجيب اضطراي اي را دريافت کرده و به برج مراقبت اطلاع داده بودند اما جسمي را نديده بودند. مسؤول وقت برج مراقبت تهران به ياد مي آورد که هرچه به هواپيماها جهت آن جسم را نشان داده آنها متوجه آن نشده اند، «من هرچه مي گفتم ساعت ده (يعني سمت راستتان را نگاه کنيد) آنها چيزي نمي ديدند، بعداً فهميدم اين جسم دقيقا مقابل هواپيماهايي که به سمت برج مي آيند ايستاده است و زماني که هواپيماها مي خواستند بپيچند و در مهرآباد فرود بيايند آن شيء عجيب يک مايل آن طرف تر از آنها و در جهت شمال مي ايستاد و چراغ هايش را به سمت آنها خاموش مي کرد. به همين خاطر آنها آن را نمي ديدند اما فرکانسش را دريافت مي کردند.»

سايه مرگ

«شک کردم که شايد اين جسم هاي پرنده عجيب دو يا سه تا باشند. نگراني ام براي عزيزخاني بيشتر شد و فکر کردم ما به جنگنده هاي بيشتري احتياج داريم. شايد يکي از آنها به عزيزخاني حمله کرده باشد و بقيه اينجا باشند.» اما جاي نگراني نبود چون خلبان دوباره ارتباطش را به دست مي آورد، «صداي خلبان به گوش رسيد و گفت که براي مدتي تمام دستگاه هاي دفاعي و ناوبري ام را از دست داده بودم و فقط موتور داشتم اما الان همه چيز درست شده است.» ماجرا از اين قرار بوده که وقتي خفاش يک، دست از تعقيب جسم برداشته و تصميم به بازگشت مي گيرد، شيء ناشناس خودش را بي سروصدا به بالاي سر او رسانده و باعث شده ارتباط راديويي اش با برج مراقبت قطع شود.اين قطع ارتباط پنج دقيقه اي طول مي کشد. ما نمي دانيم در آن پنج دقيقه چه برسر خلبان عزيزخاني آمد اما طاهرا او که خلبان ماهري بوده خودش را نباخته؛ آن هم در شرايطي که تمام دستگاه هاي دفاعي اش را از دست داده و فقط موتور هواپيمايش کار مي کرده. هيچ کس حاضر نيست خودش را به جاي او بگذارد، او سايه مرگ را بالاي سرش ديده اما باز هم حاضر مي شود به آن جسم عجيب که توانسته بود هواپيمايش را تقريبا از کار بيندازد نزديک شود. پنج دقيقه طول نمي کشد که اين جسم دوباره به تهران مي رسد؛ سرعتي که پيروزي را به تعجب مي اندازد. البته دوباره به تهران مي رسد؛ البته آن شيء از سماجت ما زميني ها خبر نداشت. چون يک هواپيماي ديگر براي استقبال از آن جسم در راه بود.
خفاش 2: «عزيزخاني، مي شنويد؟»
خفاش 1: «بله شما؟»
خفاش 2: «جعفري هستم. موقعيت شما الان کجاست؟»
لحظاتي قبل از برقراري اين ارتباط راديويي، آلارم پايگاه نوژه دوباره به صدا درآمده بود. اما اين بار خلبان با تجربه و ماهرتر براي ماموريت انتخاب مي شود. سرگرد پرويز جعفري در لحظاتي با فانتوم دوم يا خفاش دو به تهران مي رسد که برج مراقبت در نگراني غرق شده و هيچ خبري از خفاش يک نيست. سرگرد جعفري موفق مي شود با عزيزخاني ارتباط برقرار کند و خفاش يک اعلام مي کند در 70 مايلي شرق فرودگاه مهرآباد است. خفاش يک هنوز بيشتر از 100 کيلومتر با تهران فاصله دارد اما جسم نوراني دوباره برگشته و اين بار روي کوه بي بي شهربانو بي حرکت و آرام ايستاده است. خفاش يک که در يک فاصله طولاني جسم را تعقيب کرده دچار کمبود بنزين شده است. به همين دليل برج مراقبت به او اعلام مي کند مي تواند به پايگاه برگردد.

ثانيه هاي نوراني

«وقتي از جلوي برج رد شدند ما همه ديديم که شيشه هاي برج لرزيد حتي برق فرودگاه براي چند ثانيه قطع شده و بعدها برق منطقه گزارش داد که در آن شب يک پالس دريافت کرده است.» دربرج مراقبت ولوله مي شود. پيروزي به خوبي اتفاقات آن شب را به خاطر مي آورد؛ «آنها از 500 متري ما رد شدند. ما ديديم که اين جسم مثل يک قايق بود يا مثل کبوتر و کلاغ و.. که با سرعت حرکت مي کرد. اين جسم بالاي سر فانتوم بود و چهار نقطه لوزي شکل آبي دور فانتوم روشن بود؛ يعني يک صفحه لوزي شکل پهن. در همين لحظه صداي خلبان قطع شد». بعدها سرگرد جعفري آن لحظات را اين طور تعريف مي کند: «وقتي من مي خواستم به اين جسم نزديک شوم، او کنار کشيده و بعد مرا دنبال کرد. بالاي سر من بود. وقتي به باغ هاي کرج رسيديم فکر کردم جاي مناسبي است و خواستم به آن جسم شليک کنم». سرگرد جعفري تصميم گرفته بود سرعتش را کم کند تا جسم از او جلو بيفتد و بعد با شليک يک موشک کارش را تمام کند؛ «قبل از اينکه من اين کار را بکنم او فهميد. مثل اينکه به من تله پاتي کرد». سرگرد جعفري چند بار سعي مي کند به جسمي که روي کوه بي بي شهربانو ايستاده نزديک شود؛ هواپيما بايد به فاصله چهار يا پنج مايلي هدف مي رسيده تا بتواند نشانه گيري کرده و شليک کند، اما فاصله اش زياد بوده و هر قدر تلاش مي کرده نمي توانسته نزديک شود.«ناگهان از من جلو زد و در 100 متري من ايستاد. روي هدف قفل کردم و دکمه شليک موشک را فشار دادم». شليک کردن و سرنگوني آن جسم ناشناخته روي مناطق مسکوني تهران مي توانست فاجعه بار باشد براي همين هم سرگرد جعفري تصميم گرفت اين شيء عجيب را روي باغ هاي کرج منهدم کند. جالب اينجاست که سرگرد جعفري هم ابتدا فکر مي کرد با يک هواپيما طرف است. ولي عزيزخاني به او مي گويد که اين طور نيست و اگر به آن نزديک شود دستگاهايش از کار مي افتند. پيروزي مي گويد: «عزيزخاني هم مثل من فکر مي کرد که آنها دو يا سه تا هستند». يک بار وقتي خفاش دو به سمت جسم حمله ور مي شود به نظر مي رسد که دو فانتوم موفق مي شوند آن شيء عجيب را فراري بدهند چون جسم ناگهان از سر راه هواپيماي سرگرد جعفري کنار مي رود. اما ناگهان ورق برمي گردد. پيروزي مي گويد: «وقتي سرگرد جعفري نزديک شد آن جسم کنار کشيد. اما يکباره انگار شکمش باز شد و يک جسم نوراني از آن خارج شد؛ آن قدر نوراني بود که شرق تهران مثل ساعت دو بعد از ظهر حدود دو يا سه ثانيه روشن شد.جعفري گفت مهرآباد جسم نوراني 32 درجه هشت مايل و صدايش قطع شد». اين جسم نوراني يا همان شيء پرنده دوم که جعفري را تعقيب کرده بود، از روي فرودگاه مهرآباد رد مي شود. اينجاست که خلبان با تجربه تصميم مي گيرد آن را روي باغ هاي کرج بزند و به آن شليک مي کند. اما جعفري موفق نمي شود که شيء دوم را نابود کند.خودش در اين باره مي گويد: «وقتي شليک کردم ديدم دستگاه هايم خاموش هستند و موشک شليک نمي شود. فهميدم ارتباط من با کمک خلبان هم قطع است اما او شست مرا گرفت و گفت اجکت کنيم. يعني شاسي فرار را بزنيم و با صندلي و چتر نجات از هواپيما بپريم بيرون.خواستم اين کار را بکنم و به بيرون بپرم اما نشد. سيستم اجکت مکانيکي از کار افتاده بود. درآن لحظات ما هيچ ارتباطي نداشتيم و فقط موتور کار مي کرد». بعدها وقتي جعفري گزارش خودش را از اين واقعه به مقامات وقت ارائه داده بود، شيء عجيب را اين طور توصيف کرد: «اگر کوچک ترين کشور جهان يکي از اينها را داشته باشد در عرض دو روز مي تواند همه جهان را بگيرد».

فرود يوفو

«فکر کردم خلبان جعفري سقوط کرده است؛ چرا که هر چه از مهرآباد او را صدا مي کرديم جواب نمي داد. ناراحت بودم و فکر مي کردم ما موجب مرگ او شده ايم. از يک طرف هم نمي توانستيم بي خيال اين اتفاق شويم. چيزي روي آسمان تهران آمده بود و ما بايد گزارش مي داديم.» پيروزي هيچ نکته اي را از قلم نمي اندازد. در لحظاتي که برج مراقبت در نگراني غرق شده بود. تنها شنيدن صداي خلبان مي توانست آنها را آرام کند، چيزي که دقايقي بعد اتفاق افتاد؛ «خيلي خطرناک است، فکر کنم فقط مي خواست از ما زهرچشم بگيرد. اگر لازم نيست ديگر به آن نزديک نشويم» و پيروزي جواب مي دهد: «تيمسار مي گويد به پروپايش نپيچيد چون ممکن است تو را بزند به پايگاه برنگرديد و در مهرآباد فرود بياييد». اما جعفري که يک بار به خاطر نور شديد آن شيء پرنده، تقريبا ديدش را براي چند ثانيه از دست داده بود باز هم جرأت مي کند و به سمت جسم مي رود. او از ارتفاع 15 هزار پايي مي بيند جسم دوم کنار جسم اول ايستاده، انگار که دارند با هم صحبت مي کنند. خلبان جعفري به برج مراقبت گزارش مي کند که شيء دوم دوباره وارد جسم اول شد انگار که داخل آن فرود آمد.جعفري مي گويد: «اين اتفاق روي آسمان زمين غير ممکن بود. ممکن است در فضا يک پرنده از فضاپيما جدا شود و دوباره به آن برگردد ولي روي آسمان زمين به خاطر وجود جاذبه، با تکنولوژي ما امکان نداشت». خلبان جعفري قبل از نشستن دوباره به خودش جرات مي دهد و يک دور بالاي سر آنها مي زند. اينجاست که دوباره نور عجيبي مي بيند و به برج مراقبت گزارش مي کند که شيء دوم دوباره از اولي خارج شده. اما ساختمان هاي نيروي هوايي مانع ديد برج مراقبت بوده و آنها نمي توانستند خروج دوباره جسم را ببينند. پيروزي، مسؤول وقت مراقبت فرودگاه مهرآباد مي گويد: «خلبان اعلام کرد الان جسم دوم روي زمين نشسته و آن قدر نور شديدي دارد که من مي توانم سنگ هاي بيابان را ببينم. من سؤال کردم حدودا کجا نشسته و او جواب داد سه مايل جنوب پالايشگاه در جنوب تهران. جسم اصلي هم بالاي سرش دور مي زند». سرگرد پرويز جعفري آن صحنه را اين طور توصيف مي کند: «اندازه اش سه برابر قرص کامل ماه بود». بعد از اين گزارش تيمسار دستور مي دهد که خفاش دو جلو برود شايد اثري روي رادارش ثبت شود. اين اتفاق مي افتد و رادار فانتوم براي چند لحظه مي تواند جسم را ردگيري کند اما او باز هم موفق نمي شود خيلي به آن دو نزديک شود؛ «نمي توانستم از ده مايلي نزديک تر بروم. هواپيما لرزش شديدي مي گرفت و دستگاه ها قطع مي شد».

شبح يوفو

«ما کلانتري و ژاندامري را مامور کرديم که آن ناحيه را بگردند ولي چيزي پيدا نکردند جز آثار سوختگي در محل؛ جايي در بهشت زهراي فعلي که آن موقع در و ديوار نداشت و بياباني بود که تازگي قبرستان شده بود.» بعد از آن اتفاق جسم دوم ديده نشد. گويا روي زمين مانده بود و کسي پرواز کردن آن را نديد. البته ژاندامري و کلانتري هم چيزي روي زمين پيدا نکردند. بنابر گزارش ها برج مهرآباد به مدت دو هفته روزي دو ساعت در زمان هاي متفاوتي صداي بنگ بنگي که نشان دهنده خطر بود مي شنيد. در آن دو هفته هواپيماهاي زيادي که در حوزه 25 مايلي مهرآباد پرواز کرده بودند اين سيگنال عجيب را گزارش کرده بودند. پيروزي مي گويد: «نيروي هوايي هم رفت جست و جو کرد و محل پخش انرژي را کندند اما چيزي پيدا نکردند. در يک نوار 40 کيلومتري از دوشان تپه در شرق تهران تا رود شور سابق منبع اين سينگنال الارم جايش را عوض مي کرد. وقتي جايي را مي کندند انرژي ضعيف مي شد اما چيزي پيدا نمي شد». جسم اول که در ديد برج مراقبت بود بنا به گزارش خفاش دو و برج مراقبت شروع به اوج گرفتن مي کند و هيچ اثري از نزديک شدن شيء دوم به آن ديده نمي شود. «خلبان گزارش کرد که شيء اول يا بزرگ تر دارد اوج مي گيرد. درست مي گفت و ما از مهرآباد ديديم جسم اصلي آن قدر بالا رفت تا ناپديد شد اما ما هيچ وقت نفهميديم چه برسر جسم دوم آمد». مهرآباد: «دستور دادند شما هر وقت تصميم گرفتيد، مي توانيد بنشينيد و از تعقيب جسم دست برداريد.»
خفاش 2: «من براي فرود آماده مي شوم. صداي شما رو با خرخر مي شنوم برج. من نزديک باند هستم.»
شايد خيلي از تهراني ها ندانند که آسمان شهرشان 33 سال پيش يک شب پر از هيجان و پر ماجرا را تجربه کرده؛ تجربه اي که شايد مستند ترين مورد مشاهده يوفو (شيء ناشناخته پرنده) در جهان باشد. اين حادثه به تاييد مقامات دولتي وقت و نيروي هوايي رسيد. به دليل شرکت در اين حادثه هر دو خلبان فانتوم تا مدتي اجازه پرواز نداشتند. گويا آنها آزمايش هايي را پشت سر گذاشتند تا معلوم شود که به مواد راديو اکتيو آلوده نشده اند؛ «هر دو خلبان بعدها به من گفتند گاهي که يک ستاره مي بينند، فکر مي کنند که آن شيء دوباره برگشته است. خود من هم تا 54 ساعت بعد از آن نخوابيدم. هر وقت خوابم مي برد خواب آن شيء را مي ديدم و از خواب مي پريدم. هنوز يادم هست که چگونه بود». پيروزي وقتي به اينجا مي رسد طوري به بالا نگاه مي کند که انگار هنوز هم آن جسم را مي بيند که اوج مي گيرد و نورش ضعيف و ضعيف تر مي شود. اما او هنوز چيزي را که ديده باور دارد و فکر مي کند فضايي ها حداقل براي يک بار به زمين آمده اند و او شاهد آن بوده است؛ به خصوص که هنوز هم آخر و عاقبت جسم دو برايش مجهول است.
منبع: نشريه سر نخ- ش 38
پاسخ
 سپاس شده توسط Interstellar ، | NEON DEMON |


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 7 مهمان