امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

♥گفتگو باخدا1♥

#1
کسی که بهشت را بر زمین نیافته است

آن را در آسمان نیز نخواهد یافت

خانه ی خدا نزدیک ماست

و تنها اثاث آن ، عشق است . . .

.

.

.

مرد از خدا خواست

همه چیز برای لذت بردن از زندگی را به من بده

خداوند لبخند زد و پاسخ داد:

من به شما زندگی دادم که از زندگی لذت ببرید . . .

.

.

.

خدایا ، راهی نمیبینم ، آینده پنهان است

اما مهم نیست

همین کافیست که تو راه رامیبینی و من تو را . . .

.

.

.

دل های بزرگ و احساس های بلند

عشق های زیبا و پر شکوه می آفرینند

که جان دادن در کنارش آرزوئی شور انگیز است

اما کدامین معشوق مخاطب راستین

چنین معشوقی خواهد بود و او فقط خداوند است . . .

.

.

.

خدایا

مارو ببخش که در کار خیر

یا “جار” زدیم

یا “جا” زدیم

.

.

.

چنان زندگی کن که کسانی که تو را می شناسند و خدا را نمی شناسند

بواسطه آشنایی با تو ، با خدا آشنا شوند . . .

.

.

.

خدا آن حس زیبائیست که در تاریکی صحرا

زمانی که هراس مرگ میدزدد سکوتت را

یکی آهسته می گوید

کنارت هستم ای تنها

و دل آرام می گیرد . . .

.

.

.

خدایا

آن قدر برپای طلب،تاول نامرادی نشسته است

که جز تو محبوبی را سراغ نگیریم

و آن قدر بر قلب عاطفه ، خنجر جفا خورده است

که سر به دامان دیگری نسپاریم . . .
ا♥

♥گفتگو باخدا1♥ 1
پاسخ
 سپاس شده توسط الیکا0 ، mr.destiny
آگهی
#2
در رویاهایم دیدم که با خدا گفتگو می کنم. خدا پرسید: پس تو می خواهی با من گفتگو کنی؟ من در پاسخش گفتم: اگر وقت دارید. خدا خندید و گفت: وقت من بی نهایت است.

در ذهنت چیست که می خواهی از من بپرسی؟ پرسیدم: چه چیز بشر شما را سخت متعجب می سازد؟ خدا پاسخ داد: کودکی شان. این که آنها از کودکی شان خسته می شوند، عجله دارند که بزرگ شوند. و بعد دوباره پس از مدت ها، آرزو می کنند که کودک باشند...

این که آنها سلامتی خود را از دست می دهند تا پول به دست آورند و بعد پولشان را از دست می دهند تا دوباره سلامتی خود را به دست آورند. این که با اضطراب به آینده می نگرند و حال را فراموش کرده اند و بنابراین نه در حال زندگی می کنند و نه در آینده.

این که که آنها به گونه ای زندگی می کنند که گویی هرگز نمی میرند و به گونه ای می میرند که گویی هرگز زندگی نکرده اند.

ست های خدا دستانم را گرفت برای مدتی سکوت کردیم و من دوباره پرسیدم به عنوان یک پدر می خواهی کدام درس های زندگی را فرزندانت بیاموزند؟ او گفت:

بیاموزند که آنها نمی توانند کسی را وادار کنند که عاشقشان باشد، کاری که می توانند انجام دهند این است که اجازه دهند خودشان دوست داشته باشند.
بیاموزند که درست نیست خودشان را با دیگران مقایسه کنند.
بیاموزند که فقط چند ثانیه طول می کشد تا زخم های عمیقی در دل آنان که دوستشان داریم ایجاد کنیم اما سال ها طول می کشد تا آن زخم ها را التیام بخشیم .
بیاموزند ثروتمند کسی نیست که بیشترین ها را دارد، بلکه کسی است که به کمترین ها نیاز دارد.
بیاموزند که آدم هایی هستند که آنها را دوست دارند فقط نمی دانند که چگونه احساساتشان را نشان دهند.
بیاموزند که دو نفر می توانند با هم به یک نقطه نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند.
بیاموزند که کافی نیست فقط آنها دیگران را ببخشند، بلکه آنها باید خود را نیز ببخشند.
من با خضوع گفتم: از شما به خاطر این گفتگو متشکرم آیا چیز دیگری هست که دوست دارید بندگانتان بدانند؟ خداوند لبخند زد و گفت: فقط این که بدانند من اینجا هستم، همیشه.
پاسخ
 سپاس شده توسط Navisa. ، ~ArTaBaNoOs~
#3
ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ
ﺁﺭﺯﻭﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩ ﻣﯿﮑﻨﺪ ، ﺁﻥ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺭﺍ
ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻨﺪﺍﻧﺪﻥ ﮔﻠﯽ ﻣﯿﮕﺮﯾﺎﻧﺪ . . .
ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ
ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ
ﺑﺒﺨﺶ ﻣﺮﺍ ﮐﻪ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺣﺴﺮﺕ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ
ﺧﻮﺭﺩﻡ ، ﺷﺎﮐﺮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﻧﺒﻮﺩﻡ . . .
ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ
ﺑﺎﺭﺍﻟﻬﺎ
ﺗﻮ ﻧﺎﺩﯾﺪﻩ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ
ﻣﻦ ﻫﻢ ﻧﺎﺩﯾﺪﻩ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ
ﺗﻮ ﺧﻄﺎﻫﺎﯾـﻢ ﺭﺍ
ﻣﻦ ﻋﻄﺎﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ . . .
ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ
ﺗﺎ ﻟﺤﻈﻪ ﺷﮑﺴﺖ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ
ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺭﺳﯿﺪ . . .
ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ
ﮔﺎﻫﯽ ﺧﺪﺍ ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ
ﮐﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺗﺎ ﺗﻮ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺑﮕﻮﯾﯽ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻦ . .
.
ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ
ﮔﻔﺘﻢ: ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺩﻟﮕﯿﺮﻡ ﮔﻔﺖ: ﺣﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﻦ؟
ﮔﻔﺘﻢ: ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﺭﺑﻮﺩﻧﺪ ﮔﻔﺖ: ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﻣﻦ؟
ﮔﻔﺘﻢ: ﺧﺪﺍﯾﺎ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻭﺭﯼ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﯾﺎ ﻣﻦ؟
ﮔﻔﺘﻢ: ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﺮﯾﻨﻢ ﮔﻔﺖ: ﭘﺲ ﻣﻦ؟
ﮔﻔﺘﻢ: ﺧﺪﺍﯾﺎ ﮐﻤﮏ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﻏﯿﺮ ﻣﻦ؟
ﮔﻔﺘﻢ: ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﮔﻔﺖ: ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﻣﻦ؟
ﮔﻔﺘﻢ: ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﻧﮕﻮ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺗﻮﺍﻡ ، ﺗﻮ
ﻣﻦ . . .
ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ
ﺧﺪﺍﯾﺎ ، ﺑﺮ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﻧﻌﻤﺖ ﺭﺍ ﺍﺭﺯﺍﻧﯽ ﺩﺍﺭ ﮐﻪ :
ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﺭ ﭘﯽ ﺗﺴﻼ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﺎﺷﻢ ﺗﺎ ﺗﺴﻠﯽ ﯾﺎﻓﺘﻦ
ﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﺭ ﭘﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﻥ ﺑﺎﺷﻢ ﺗﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ ﺷﺪﻥ . . .
ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ
ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺩﻭﺳﺖ، ﺧﺪﺍﺳﺖ، ﺍﻭ ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ
ﺍﮔﺮ ﯾﮏ ﮔﻞ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺗﻘﺪﯾﻢ ﮐﻨﯿﺪ
ﺩﺳﺘﻪ ﮔﻠﯽ ﺗﻘﺪﯾﻢ ﺗﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺧﻮﺏ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ
ﺍﺳﺖ ﮐﻪ
ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺘﻪ ﮔﻠﯽ ﺑﻪ ﺁﺏ ﺩﺍﺩﯾﻢ، ﺩﺳﺘﻪ ﮔﻞ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ
ﭘﺲ ﺑﮕﯿﺮﺩ . . .
ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ
ﺷﮑﺴﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭﺧﺪﺍ ﺑﺒﺮ
ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺩ ﺑﻬﺎﯼ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺩﻻﻥ ﺍﺳﺖ . . .
ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﺑﺪﺳﺖ
ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﯼ ﺍﻓﺴﺮﺩﻩ ﺍﯼ
ﻓﻘﻂ ﻣﺤﮑﻢ ﺑﻨﺸﯿﻦ ﻭ ﺷﺎﺩ ﺑﺎﺵ
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﻓﮑﺮ ﺩﺍﺩﻥ ﭼﯿﺰﺑﻬﺘﺮﯼ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ . .
.
ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ
ﺍﮔﺮ ﺫﺭﻩ ﺑﯿﻦ ﻧﮕﺎﻩ ﻗﻮﯼ ﺑﺎﺷﺪ
ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺻﻔﺤﻪ ﻫﺎﯼ ﻭﺭﻕ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺛﺮ
ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺍﻭ ﺩﯾﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﭼﻪ ﺑﭽﻪ ﮔﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ
ﻫﻤﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ، ﺭﻧﮓ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ . . .
ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ
ﺑﺮﮐﺖ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﻣﺜﻞ ﺑﺎﺭﻭﻧﻪ ، ﺍﮔﺮ ﺧﯿﺲ ﻧﻤﯽ ﺷﻢ
، ﺟﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ . . .
ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ، ﮔﻮﺵ ﻫﺎ ﻭ ﭼﺸﻢ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ
ﺍﺳﺖ
ﺗﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﻭ ﺻﺤﻨﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﺎﻻ ﻭ ﻭﺍﻻ ﺭﺍ ﺟﺴﺖ ﻭ
ﺟﻮ ﮐﻨﯿﻢ . . .
ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺩﻝ ﻣﺮﺍ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺻﺎﻑ ﺑﮕﺮﺩﺍﻥ
ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺁﻣﺪﻥ ﺩﺳﺘﻢ ﺩﻋﺎﯾﻢ ﻣﺴﺘﺠﺎﺏ ﮔﺮﺩﺩ .
. .
ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ
ﺧﺪﺍﯾﺎ ، ﮐﻤﮏ ﮐﻦ ﺩﯾﺮﺗﺮ ﺑﺮﻧﺠﻢ ، ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﺒﺨﺸﻢ ،
ﮐﻤﺘﺮ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻓﺮﺻﺖ ﺩﻫﻢ . . .
ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ
ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﻧﻔﺮﻭﺷﯿﻢ
ﺩﺭﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ ﺑﺰﺭﮒ ﻫﺴﺘﯽ ﺭﻭﯼ ﻗﻠﺐ ﺍﻧﺴﺎﻥ
ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ
ﻗﯿﻤﺖ = ﺧﺪﺍ
ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ
ﺍﺯ ﭘﺎﺩﺍﺵ، ﻣﻌﺎﻓﻢ ﮐﻦ
ﺍﺯ ﺑﺨﺸﺶ، ﻧﺎ ﺍﻣﯿﺪﻡ ﮐﻦ
ﺍﺯ ﺑﻬﺸﺖ، ﻣﺎﯾﻮﺳﻢ ﮐﻦ
ﺗﺎ ﻫﺮﭼﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺑﻪ ﺳﻮﺩﺍﯼ ﺍﻧﻌﺎﻡ ﺗﻮ ﻧﺒﺎﺷﺪ . . .
ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺯ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺗﺮﯾﻢ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﭼﻄﻮﺭ .
. . ؟
پاسخ
 سپاس شده توسط Nυмв ، ~ArTaBaNoOs~
#4
♥گفتگو باخدا1♥ 1

همه ما پنهانی و در نهان، دل گفته هایی با خدا داریم، کسی از آن خبر ندارد و خود می گوییم و خدا شنونده است. آنچه در این ایمیل می خوانید بخشی هایی از گفتگوهای "من وشما"، با خداست:
همان خدا، همان خدای فراموش شده ای که به گاه بی كسی و درماندگی سراغش را می گیریم …
همان كه هیچگاه ما را از یاد نمی‌برد!
گفتم: خسته‌ام
گفت: "لاتقنطوا من رحمة الله" از رحمت خدا ناامید نشید (زمر/53)

گفتم: انگار، مرا فراموش کرده ای!
گفت: "فاذکرونی اذکرکم" منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152)

گفتم: تا کی باید صبر کرد؟
گفت: "و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا" تو چه می‌دانی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/63)

گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای منِِِ کوچک، خیلی دوره! تا آن موقع چه کار کنم؟
گفت: "واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله" کارهایی که به تو گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کند (یونس/109)

گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بنده‌ات هستم و ظرف صبرم کوچک است… یک اشاره‌ کنی تمامه!
گفت: "عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم" شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216)

گفتم: "انا عبدک الضعیف الذلیل…" اصلا چطور دلت میاد؟
گفت: "ان الله بالناس لرئوف رحیم" خدا نسبت به همه‌ی مردم (نسبت به همه) مهربان است (بقره/143)

گفتم: دلم گرفته
گفت: "بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا" (مردم به چی دلخوش کردن؟!) باید به فضل و رحمت خدا شاد باشند (یونس/58)

گفتم: اصلا بی‌خیال! توکلت علی الله
گفت: "ان الله یحب المتوکلین" خدا آنهایی را که توکل می‌کنند دوست دارد (آل عمران/159)

گفتم: خیلی چاکریم! ولی این بار، انگار گفتی: حواست را خوب جمع کن!
گفت: "و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره" بعضی از مردم خدا را فقط به زبان عبادت می‌کنند. اگه خیری به آنها برسد، امن و آرامش پیدا می‌کنند و اگر بلایی سرشان بیاید تا امتحان بشوند، رو گردان میشوند. خودشان تو دنیا و آخرت ضرر می‌کنند (حج/۱۱)

گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم؛
گفت: "فانی قریب" من که نزدیکم (بقره/186)

گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم… کاش می‌شد به تو نزدیک بشوم
گفت: "و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال" هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/205)

گفتم: این هم توفیق می‌خواهد!
گفت: "ألا تحبون ان یغفرالله لکم" دوست ندارید خدا شما را ببخشد؟! (نور/22)

گفتم: معلومه که دوست دارم مرا ببخشی
گفت: "و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه" پس از خدا بخواهید شما را ببخشد و بعد توبه کنید (هود/90)

گفتم: با این همه گناه… آخر چه کاری می‌توانم بکنم؟
گفت: "الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده" مگر نمی‌دانید خداست که توبه را از بنده‌هایش قبول می‌کند؟! (توبه/104)

گفتم: دیگر روی توبه ندارم
گفت: "الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب"(ولی) خدا عزیز و دانا است، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/3)

گفتم: با این همه گناه، برای کدام گناهم توبه کنم؟
گفت: "ان الله یغفر الذنوب جمیعا" خدا همه‌ی گناه‌ها را می‌بخشد (زمر/53)

گفتم: یعنی اگر باز هم بیابم؟ بازهم مرا می‌بخشی؟
گفت: "و من یغفر الذنوب الا الله" [چرا كه نه!] به جز خدا کیه که گناهان را ببخشد؟ (آل عمران/۱35)

گفتم: نمی‌دانم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتشم می‌زند؛ ذوبم می‌کند؛ عاشق می‌شوم! … توبه می‌کنم
گفت: "ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین" [این را بدان كه] خدا هم توبه‌کننده‌ها و هم آنهایی که پاک هستند را دوست دارد (بقره/222)

ناخواسته گفتم: "الهی و ربی من لی غیرک" ای خدا و پروردگار من! [آخر] من جز تو كه را دارم؟
گفت: "الیس الله بکاف عبده" خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ (زمر/36)

گفتم: در برابر این همه مهربانیت چه کار می‌توانم بکنم؟
گفت: "یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما" ای مؤمنین! خدا را زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته‌هایش بر شما درود و رحمت می‌فرستند تا شما را از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیاورند. خدا نسبت به مؤمنین مهربان است. ( احزاب/42)

گفتم: هیچ کسی نمی‌داند تو دلم چه می‌گذرد
گفت: "ان الله یحول بین المرء و قلبه" خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24)

گفتم: غیر از تو کسی را ندارم
گفت: "نحن اقرب الیه من حبل الورید" ما از رگ گردن به انسان نزدیک‌تریم (ق/16)

با خودم گفتم: خداوند!… خالق هستی!… با فرشته‌هایش!… به ما درود می‌فرستند تا هدایت شویم؟! …
پس باید ثابت كنم كه شایسته‌ی سلام و درود عرشیانم.
باید گوهر درونم را از هرچه زنگار پاك كنم…
پاسخ
 سپاس شده توسط ~ArTaBaNoOs~
#5
ادغام شد ..
♥گفتگو باخدا1♥ 1
پاسخ
 سپاس شده توسط ~ArTaBaNoOs~


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان