24-04-2015، 19:59
با توجه به اینکه دین پذیرفته شده تنها اسلام است و خداوند در طول اعصار و با در نظر گرفتن درجه ی عقل و درک بشر به تدریج او را با معارف دین آشنا کرده و دین خاتم پیامبران وقتی به دست بشر رسیده که بشر به نقطه ای رسیده بوده که می توانسته این دین کامل را برای نسلهای بعدی بدون تحریف حفظ کند، بهترین دلیل برای برتری دین اسلام است و هرچه مطالعه ی ما در تعالیم اسلام در سه بخش عقاید و اخلاق و احکام بیشتر باشد و بتوانیم آن را با سایر آیینها مقایسه کنیم، برتری اسلام بیشتر برای ما ملموس می شود.
بنابراین پاسخ را مىتوان از دو زاویه تبیین نمود: یکى از منظر درون دینى و با نگاه به معارف اسلامی، دیگرى از منظر برون دینی و بدون نگاه به معارف اسلامی.
الف) منظر درون دینی:
یک مسلمان با توجه به آموزههاى دینی، حکم مى کند اسلام بر دیگر ادیان برترى دارد، با این توضیح که در اندیشه برون دینی، ایمان به تمامى پیامبران الهى پیشین جزء ضرورى دین است. (بقره (2) آیه285.) لیکن شریعت یا دین برتر، اسلام است. در این خصوص قرآن مى گوید: « هر که دینى جز اسلام اختیار کند، از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت از زیانکاران خواهد بود». (آل عمران (3) آیه85(
از منظر درون دینی، اسلام، دین تکامل یافته حضرت آدم، نوح، ابراهیم، موسى و عیسی (ع) است، که با تکمیل رهنمودهاى وحیانی، این دین مورد رضاى خداوند است.
دینی که خداوند آن را دین کامل و مورد رضاى خود معرفى کرده است(الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً ؛ (مائده (5) آیه 3.) امروز، دین شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم» و نیز فرمود: «و تمّت کلمة ربک صدقاً و عدلاً؛ (انعام (6) آیه 115 .) (با این قرآن)پیام راستین خدا کامل گشت».
به همین جهت پیام آور این شریعت را خاتم انبیا معرفى کرده است. (احزاب (33) آیه 40) خاتم مایه زینت و گُل سرسبد پیامبران است. آیات بر شمرده، برترى پیامبر اسلام و شریعتش را بر پیامبران پیشین و شرایعشان دلالت دارد.
ادیان الهى هر کدام براى تکامل بشر آمده اند، بنابراین ادیان بعدى باید کاملتر از ادیان قبلى باشند. چون دین حق در هر زمانی، یکى بیش نیست، در این زمان، دین اسلام که آخرین و کاملترین دین است، باید پیروى شود
در منظر درون دینی، پیامبران جملگى در یک مسیر در حرکتند و آخرین آنان، بهترین و پیامش بهترین پیامها است، که از آن به دین حق، در برابر ادیان باطل، یا دین برتر در برابر شرایع پیشین آسمانی، یاد مىشود.
ادیان الهى هر کدام براى تکامل بشر آمده اند، بنابراین ادیان بعدى باید کاملتر از ادیان قبلى باشند. چون دین حق در هر زمانی، یکى بیش نیست، در این زمان، دین اسلام که آخرین و کاملترین دین است، باید پیروى شود.
استاد شهید مرتضى مطهرى با استناد به آیة «و من یبتغ غیرالاسلام دیناً فلن یقبل منه» مىفرماید : دین تسلیم است، ولى حقیقت تسلیم در هر زمان، شکلى دارد و در این زمان، شکل آن، دین گران مایهاى است که به دست حضرت خاتم الانبیا ظهور یافته است. لازمهتسلیم خدا بودن، پذیرفتن دستورهاى او است.
روشن است که همواره به آخرین دستور خدا باید عمل کرد و آخرین دستور همان است که آخرین رسول آورده است. (مرتضى مطهری، عدل الهی)
ب) منظر برون دینی:
در این منظر نمى توان براى برترى دین اسلام به آیات قرآنى و روایات اسلامى تمسک نمود، چون که غیر مسلمان اینها را قبول ندارد، بلکه باید نخست حقانیت اسلام را ثابت نمود.
ایدئولوژی اسلام همه جانبه، جامع و فراگیر است، در آن اجتهاد راه دارد، از سهولت برخوردار است. زندگىگرا است(نه زندگى گریز)، اجتماعى است و مقررات اجتماعى دارد. در عین اجتماعى بودن، حقوق و آزادى فردى را محترم مىشمارد و ... (مرتضى مطهری، مجموعه آثار)
با نگاه به ویژگی هایی که از اسلام بیان شد، مىگوییم: این معارف را مىتوان با معارف دیگر مکاتب و مذاهب مقایسه کرد؛ زیرا مقایسه یکى از مهم ترین معیارهاى ارزیابى است. تبلور اسلام در قرآن، و سایر ادیان نیز در كتب مقدس خود متبلور هستند مسیحیت در انجیل و یهود در تورات و زرتشت در گاتها و .. با تأمّل در این كتب به راحتى حقانیت و برترى قرآن بر سایر کتب دیگر را مى توان دریافت نمود.
بطور خلاصه با نگاه مقایسهاى بین اسلام و سایر ادیان و مکاتب مىگوییم: دین اسلام برترى دارد، به دلایل زیر:
اوّل: دین هاى امروز، توحیدشان و تصویرى که از خدا ارائه مى کنند، قابل خدشه است، بر خلاف اسلام.
دوم: حقوق فردى انسانها در دین هاى دیگر به صورتى که در اسلام شمولیت دارد، لحاظ نشده و گاه نادیده گرفته شده است.
سوم: در دیگر ادیان تعادل میان زندگى دنیوى و اخروى رعایت نشده است، بر خلاف اسلام.
چهارم: رهنمودهاى دین هاى دیگر به جهاتى ایدئالیستىاند، مثلاً عدم خشونت بودایىها و مسیحیان، در حالى که دنیا پُر است از خیر و شر و نیک و بد. از این رو به جای خود باید خشن یا نرم بود، این دستور اسلام است. هم قانون دارد و هم اخلاق؛ یعنى رهنمودش با واقعیتها همخوان است.
پنجم: اکثر دینها عهده دار زندگى اجتماعى انسانها نیستند، یا اگر هستند، تعادلى در آنها دیده نمىشود و قوانین اجتماعى آنان سبب پایمال شدن حقوق انسانها مىشود. این وضع در اسلام بهتر است.
ششم: اکثر مذاهب با پیروان دیگر ادیان با خشونت برخورد مى کنند. در اسلام این امر تعدیل شده است. تاریخ هم نشان داد که در همزیستى مسالمت آمیز، مسلمانان گوى سبقت را از همه ربودهاند.
هفتم: تحریف در ادیان آسمانى تعالیم آنان را دچار خدشه کرده است، ولى در اسلام(قرآن) تحریفى وجود ندارد.
هشتم: دین اسلام دینی جامع نگر است و برای تمام ابعاد زندگی انسان اعم از فردی و اجتماعی ، اخلاقی و سیاسی و حتی ریزترین مسائل زندگی برنامه دارد در حالی كه در سایر ادیان چنین جامعیتی نیست.
و سخن آخر اینکه دین اسلام کامل ترین است، چون یک دین همگانى است و برخى از دلایل همگانى بودن دین اسلام عبارتند از:
دعوت و ترغیب دین اسلام از همه انسان ها به تدبّر و تفكر ، شاهد دیگرى بر جهانى بودن آن است : «أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ ; چرا در قرآن تدبّر نمى كنید»
1 . دین اسلام بر اساس فطرت انسان ها پایه گذارى شده و چون فطرت در همه انسان ها مشترك است، پس اسلام همگانى است; قرآن كریم مى فرماید: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ.. . ; (روم ، 30) پس روى خود را متوجه آیین پروردگار كن ! این فطرتى است كه خداوند انسان ها را بر آن آفریده ; دگرگونى در آفرینش الهى نیست.» نتیجه اینكه دین اسلام همگانى است .
2 . دین كه همان مجموعه آیات الهى در قرآن است ، به «نور» (مائده ، 15) ، «كتاب مبین » (حجر ، 1) و «برهان » (نساء ، 174) تعبیر شده است. این نور براى همه افراد بشر لازم و مفید است ; پس دین اسلام همگانى است; چنان كه خداوند مى فرماید: «وَ مَا هِىَ إِلاَّ ذِكْرَى لِلْبَشَرِ» (مدثر ، 31) ; «وَ مَا هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِّلْعَــلَمِینَ ; (قلم ، 52) و اختصاص به عصرى خاص و یا نژادى ویژه ندارد» ; «وَ مَآ أَرْسَلْنَـكَ إِلاَّ كَآفَّةً لِّلنَّاسِ». (سبأ ، 28)
3 . قلمرو انذار پیامبر نیز همه افراد بشرند: «تَبَارَكَ الَّذِى نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِیَكُونَ لِلْعَــلَمِینَ نَذِیرًا ; (فرقان ، 1) زوال ناپذیر و پر بركت است كسى كه قرآن را بر بنده اش نازل كرد تا بیم دهنده جهانیان باشد» ; «نذیراً للبشر ; نذیر براى بشر است .» (مدثر، 36)
4 . دعوت و ترغیب دین اسلام از همه انسان ها به تدبّر و تفكر ، شاهد دیگرى بر جهانى بودن آن است : «أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ ; (محمّد ، 24) چرا در قرآن تدبّر نمى كنید» .
5 . تَحدّى قرآن تا قیامت و اعتراف جهانیان به عجز از آفریدن اثرى همانند آن، دلیل دیگر بر جهانى بودن دین اسلام است .
6 . اهداف دین (تزكیه ، تعلیم ، حكمت و تربیت ) براى هدایتِ همگان است; هر چند افراد لایق از آن سود مى برند: «الـم * ذَ لِكَ الْـكِتَـبُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ ; (بقره ، 1 ـ 2) (بزرگ است خداوندى كه این كتاب عظیم را از حروف ساده الفبا به وجود آورد) آن كتاب با عظمتى است كه شك در آن راه ندارد و مایه هدایت پرهیزكاران است.»
موفق باشید.
بنابراین پاسخ را مىتوان از دو زاویه تبیین نمود: یکى از منظر درون دینى و با نگاه به معارف اسلامی، دیگرى از منظر برون دینی و بدون نگاه به معارف اسلامی.
الف) منظر درون دینی:
یک مسلمان با توجه به آموزههاى دینی، حکم مى کند اسلام بر دیگر ادیان برترى دارد، با این توضیح که در اندیشه برون دینی، ایمان به تمامى پیامبران الهى پیشین جزء ضرورى دین است. (بقره (2) آیه285.) لیکن شریعت یا دین برتر، اسلام است. در این خصوص قرآن مى گوید: « هر که دینى جز اسلام اختیار کند، از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت از زیانکاران خواهد بود». (آل عمران (3) آیه85(
از منظر درون دینی، اسلام، دین تکامل یافته حضرت آدم، نوح، ابراهیم، موسى و عیسی (ع) است، که با تکمیل رهنمودهاى وحیانی، این دین مورد رضاى خداوند است.
دینی که خداوند آن را دین کامل و مورد رضاى خود معرفى کرده است(الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً ؛ (مائده (5) آیه 3.) امروز، دین شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم» و نیز فرمود: «و تمّت کلمة ربک صدقاً و عدلاً؛ (انعام (6) آیه 115 .) (با این قرآن)پیام راستین خدا کامل گشت».
به همین جهت پیام آور این شریعت را خاتم انبیا معرفى کرده است. (احزاب (33) آیه 40) خاتم مایه زینت و گُل سرسبد پیامبران است. آیات بر شمرده، برترى پیامبر اسلام و شریعتش را بر پیامبران پیشین و شرایعشان دلالت دارد.
ادیان الهى هر کدام براى تکامل بشر آمده اند، بنابراین ادیان بعدى باید کاملتر از ادیان قبلى باشند. چون دین حق در هر زمانی، یکى بیش نیست، در این زمان، دین اسلام که آخرین و کاملترین دین است، باید پیروى شود
در منظر درون دینی، پیامبران جملگى در یک مسیر در حرکتند و آخرین آنان، بهترین و پیامش بهترین پیامها است، که از آن به دین حق، در برابر ادیان باطل، یا دین برتر در برابر شرایع پیشین آسمانی، یاد مىشود.
ادیان الهى هر کدام براى تکامل بشر آمده اند، بنابراین ادیان بعدى باید کاملتر از ادیان قبلى باشند. چون دین حق در هر زمانی، یکى بیش نیست، در این زمان، دین اسلام که آخرین و کاملترین دین است، باید پیروى شود.
استاد شهید مرتضى مطهرى با استناد به آیة «و من یبتغ غیرالاسلام دیناً فلن یقبل منه» مىفرماید : دین تسلیم است، ولى حقیقت تسلیم در هر زمان، شکلى دارد و در این زمان، شکل آن، دین گران مایهاى است که به دست حضرت خاتم الانبیا ظهور یافته است. لازمهتسلیم خدا بودن، پذیرفتن دستورهاى او است.
روشن است که همواره به آخرین دستور خدا باید عمل کرد و آخرین دستور همان است که آخرین رسول آورده است. (مرتضى مطهری، عدل الهی)
ب) منظر برون دینی:
در این منظر نمى توان براى برترى دین اسلام به آیات قرآنى و روایات اسلامى تمسک نمود، چون که غیر مسلمان اینها را قبول ندارد، بلکه باید نخست حقانیت اسلام را ثابت نمود.
ایدئولوژی اسلام همه جانبه، جامع و فراگیر است، در آن اجتهاد راه دارد، از سهولت برخوردار است. زندگىگرا است(نه زندگى گریز)، اجتماعى است و مقررات اجتماعى دارد. در عین اجتماعى بودن، حقوق و آزادى فردى را محترم مىشمارد و ... (مرتضى مطهری، مجموعه آثار)
با نگاه به ویژگی هایی که از اسلام بیان شد، مىگوییم: این معارف را مىتوان با معارف دیگر مکاتب و مذاهب مقایسه کرد؛ زیرا مقایسه یکى از مهم ترین معیارهاى ارزیابى است. تبلور اسلام در قرآن، و سایر ادیان نیز در كتب مقدس خود متبلور هستند مسیحیت در انجیل و یهود در تورات و زرتشت در گاتها و .. با تأمّل در این كتب به راحتى حقانیت و برترى قرآن بر سایر کتب دیگر را مى توان دریافت نمود.
بطور خلاصه با نگاه مقایسهاى بین اسلام و سایر ادیان و مکاتب مىگوییم: دین اسلام برترى دارد، به دلایل زیر:
اوّل: دین هاى امروز، توحیدشان و تصویرى که از خدا ارائه مى کنند، قابل خدشه است، بر خلاف اسلام.
دوم: حقوق فردى انسانها در دین هاى دیگر به صورتى که در اسلام شمولیت دارد، لحاظ نشده و گاه نادیده گرفته شده است.
سوم: در دیگر ادیان تعادل میان زندگى دنیوى و اخروى رعایت نشده است، بر خلاف اسلام.
چهارم: رهنمودهاى دین هاى دیگر به جهاتى ایدئالیستىاند، مثلاً عدم خشونت بودایىها و مسیحیان، در حالى که دنیا پُر است از خیر و شر و نیک و بد. از این رو به جای خود باید خشن یا نرم بود، این دستور اسلام است. هم قانون دارد و هم اخلاق؛ یعنى رهنمودش با واقعیتها همخوان است.
پنجم: اکثر دینها عهده دار زندگى اجتماعى انسانها نیستند، یا اگر هستند، تعادلى در آنها دیده نمىشود و قوانین اجتماعى آنان سبب پایمال شدن حقوق انسانها مىشود. این وضع در اسلام بهتر است.
ششم: اکثر مذاهب با پیروان دیگر ادیان با خشونت برخورد مى کنند. در اسلام این امر تعدیل شده است. تاریخ هم نشان داد که در همزیستى مسالمت آمیز، مسلمانان گوى سبقت را از همه ربودهاند.
هفتم: تحریف در ادیان آسمانى تعالیم آنان را دچار خدشه کرده است، ولى در اسلام(قرآن) تحریفى وجود ندارد.
هشتم: دین اسلام دینی جامع نگر است و برای تمام ابعاد زندگی انسان اعم از فردی و اجتماعی ، اخلاقی و سیاسی و حتی ریزترین مسائل زندگی برنامه دارد در حالی كه در سایر ادیان چنین جامعیتی نیست.
و سخن آخر اینکه دین اسلام کامل ترین است، چون یک دین همگانى است و برخى از دلایل همگانى بودن دین اسلام عبارتند از:
دعوت و ترغیب دین اسلام از همه انسان ها به تدبّر و تفكر ، شاهد دیگرى بر جهانى بودن آن است : «أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ ; چرا در قرآن تدبّر نمى كنید»
1 . دین اسلام بر اساس فطرت انسان ها پایه گذارى شده و چون فطرت در همه انسان ها مشترك است، پس اسلام همگانى است; قرآن كریم مى فرماید: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ.. . ; (روم ، 30) پس روى خود را متوجه آیین پروردگار كن ! این فطرتى است كه خداوند انسان ها را بر آن آفریده ; دگرگونى در آفرینش الهى نیست.» نتیجه اینكه دین اسلام همگانى است .
2 . دین كه همان مجموعه آیات الهى در قرآن است ، به «نور» (مائده ، 15) ، «كتاب مبین » (حجر ، 1) و «برهان » (نساء ، 174) تعبیر شده است. این نور براى همه افراد بشر لازم و مفید است ; پس دین اسلام همگانى است; چنان كه خداوند مى فرماید: «وَ مَا هِىَ إِلاَّ ذِكْرَى لِلْبَشَرِ» (مدثر ، 31) ; «وَ مَا هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِّلْعَــلَمِینَ ; (قلم ، 52) و اختصاص به عصرى خاص و یا نژادى ویژه ندارد» ; «وَ مَآ أَرْسَلْنَـكَ إِلاَّ كَآفَّةً لِّلنَّاسِ». (سبأ ، 28)
3 . قلمرو انذار پیامبر نیز همه افراد بشرند: «تَبَارَكَ الَّذِى نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِیَكُونَ لِلْعَــلَمِینَ نَذِیرًا ; (فرقان ، 1) زوال ناپذیر و پر بركت است كسى كه قرآن را بر بنده اش نازل كرد تا بیم دهنده جهانیان باشد» ; «نذیراً للبشر ; نذیر براى بشر است .» (مدثر، 36)
4 . دعوت و ترغیب دین اسلام از همه انسان ها به تدبّر و تفكر ، شاهد دیگرى بر جهانى بودن آن است : «أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ ; (محمّد ، 24) چرا در قرآن تدبّر نمى كنید» .
5 . تَحدّى قرآن تا قیامت و اعتراف جهانیان به عجز از آفریدن اثرى همانند آن، دلیل دیگر بر جهانى بودن دین اسلام است .
6 . اهداف دین (تزكیه ، تعلیم ، حكمت و تربیت ) براى هدایتِ همگان است; هر چند افراد لایق از آن سود مى برند: «الـم * ذَ لِكَ الْـكِتَـبُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ ; (بقره ، 1 ـ 2) (بزرگ است خداوندى كه این كتاب عظیم را از حروف ساده الفبا به وجود آورد) آن كتاب با عظمتى است كه شك در آن راه ندارد و مایه هدایت پرهیزكاران است.»
موفق باشید.